وبلاگ

در تمنای معاشری برای تشنگی های روح

مریم رئیس دانا : فکر نمی کردم شاهزاده و گدا چنین نثر سخت و کلمه های دشواری داشته باشد… نویسنده گرچه یک رمان در نوع سرگرمی نوشته ولی ژانر واقع گرایانه و تاریخی آن اشاره به پادشاهی ادوارد ششم پسر هانری هشتم دارد که در ۱۰ سالگی به پادشاهی رسید. زندگی این کودک (پادشاه)  مرا به یاد احمدشاه قاجار می اندازد که در ۱۱ سالگی به پادشاهی رسید. چند صباحی سلطنت کرد و بعد در سنین جوانی هم در گذشت… رویدادهای این کتاب گرچه از نگاه طنازانه مارک تواین روایت می شوند ولی ریشه در تاریخ قدرقدرت امپراتوری انگلستان دارد و تصویرگری ناب و دقیقی دارد از تسلط بدون شرط شاه – خدا بر تمام آحاد جامعه. حضور خانمان برانداز جادو و خرافه حتی بر سیستم قضایی کشور، فساد میان سیاستمداران و رده های بالای حکومت، ظلم به طبقه فرودست جامعه، آيين هاي مبتذل درباري و بسياري جنبه هاي ظريف ديگر.

شاهزاده و گدا

روزنامه اعتماد به مناسبت چاپ کتاب «شاهزاده و گدا» مارک تواین در صفحه هنر و ادبیات خود مصاحبه ای با مریم رئیس دانا انجام داده است که با هم می خوانیم :

شاهزاده و گدا

از زمان انتشار نخستین کارهای مریم رییس دانا در مطبوعات بیش از ۳ دهه می گذرد. از این نویسنده، شاعر، مترجم و روزنامه نگار ایرانی ساکن آمریکا و دانش آموخته مترجمی زبان فرانسه تاکنون کتاب های مختلفی منتشر شده اما از اولین ترجمه های او باید به دو نامه اداری از صادق هدایت اشاره کرد که برای اولین بار در کتابی با نام «نامه های صادق هدایت» منتشر شد. «نوشته های فراموش شده صادق هدایت»،  «هدایت در بوته نقد و نظر» و «بررسی آثار و آرای هدایت» ۳ کتاب اول رییس دانا هر کدام با تاخیری چند ساله منتشر شدند. «عبور» اولین مجموعه داستان او در سال ۱۳۸۲ خورشیدی منتشر شد. «زمان گمشده»، شعرهای ژاک پرهور، شاعر فرانسوی از کتاب هایی است که با ترجمه رییس دانا منتشر شده که با شناخت نامه هنری و سیاسی شاعر همراه است. «متلک پتلک» کتابی از او در حوزه طنز است که سال ۲۰۱۵ وب سایت آمازون امریکا آن را منتشر کرد. سال ۱۳۹۷ هم دفتر شعر او به نام «سایه آسوریک» در ایران منتشر شد. به تازگی هم نشرنگاه «شاهزاده و گدا»ی مارک تواین را با ترجمه او چاپ و منتشر کرد. رییس دانا جوایزی از «جایزه ادبی صادق هدایت» و «جشنواره داستان کوتاه اصفهان» را هم به خاطر داستان های «جزیره ای در دل تهران بزرگ» و «آواز آ» در کارنامه دارد. او سال ۱۳۸۵ از تهران به پاریس مهاجرت کرد و سال ۱۳۸۹ از پاریس به کالیفرنیا. به بهانه انتشار کتاب جدیدش با او گفت و گو کردیم.

دوست دارم گفت وگو را با پرسشی درباره کتاب «متلک پتلک» آغاز کنم. نوعی شاهد طنز ظریف و در عین حال تلخ در این کتاب دیده می شود. خاستگاه این خشم و خنده کجاست؟

قبلا هم در جایی گفته بودم که هدف طنز روشنگری است؛ شیوه اش انتقاد و زبانش شوخی؛ به امید ساختن و بهتر شدن. هر نویسنده ای که طنز را انتخاب می کند خودآگاه و ناخودآگاهش حتما اصرار به نقد دارد. در دفتر شعر نیز من این نگاه را دارم؛ یعنی نگاه انتقادی و اعتراضی به رویدادهای خشن و ناپسند اطرافم. در ضمن هنرمند در خلأ که زندگی نمی کند. او متاثر از رخدادهای پیرامونش می نویسد. من که نمی توانم به خودم بگویم خب حالا بنشین پشت میزت و یک شعر عاشقانه بنویس! باید عشق را ببینم تا آن را بنویسم. ما هر لحظه زیر بمباران اخبار دهشتناک هستیم. همین ها می شود بستری برای سرودن شعریا تولید آثار دیگر. در

«متلک پتلک» هم این خط سیر وجود دارد ولی به فراخور سبک از تلخی زبان کاسته شده و شیطنت به جوهره کار وارد شده است. در مجموعه داستان های جدید من هم که هنوز در ایران منتشر نشده اند، رگه های طنز مشهود هستند. به نظرم یکی از ویژگیهای ادبیات عصر ما می تواند بهره مندی از طنز باشد.

با توجه به جواب شما آیا می توانیم بگوییم بخشی از شعرهای شما سیاسی است؟

به هیچ وجه. شعرهای من سیاسی نیستند. تفاوت است بین شعر سیاسی و شعری که سویه نقد و اعتراض دارد. شعرهای من در گروه دوم قرار می گیرند. مگر شعرهای فروغ نقد وضعیت جامعه نبود و نیست؟ آیا شعر فروغ سیاسی است؟ وقتی می گوید «این زمان خسته مسلول». این زمان خسته مسلول کماکان ادامه دارد و من شاعر که نبضم با نفس های زمانه می زند، شعرهایم نیز صدای آلام زمانه است. شعر سیاسی شعاری بیش نیست اما شعری که توان متعهد کردن داشته باشد، شعر است.

 بله، شعر سیاسی و انتقادی دو گونه متفاوتند. روزی از شمس لنگرودی سوال کردم که آیا شعر «ندا» سیاسی است یا اعتراضی انتقادی؟ و ایشان گفتند شعر ندا صد در صد سیاسی است. حالا از نظر شما شعر «شهلا» که در «سایه آسوریک» آمده سیاسی است یا اعتراضی؟ و چرا؟

اگر منظور از شعر سیاسی، شعرهایی باشند که براساس نوعی از ایدئولوژی سروده می شوند به منظور تهییج و ایجاد خیزش در توده ها، خب شعر من این خاصیت را ندارد چون یکی از هدف های من چه در شعرهایم و چه داستان هایم حفظ سویه انتقادی و اعتراضی است. اگر اثری ادبی از روی آرمان و ایدئولوژی سروده شود، تبدیل به شعار می شود. کم نبوده و نیستند شاعران و نویسندگانی که استعداد و خلاقیت خود را صرف آرمان و ایدئولوژی خود کردند و متاسفانه سهم بسیار اندک و محدودی از ایشان در گستره ادبیات جهان باقی مانده است. حال اگر شعری بتواند ضمن ارایه ایدئولوژی خود قابلیت جاری شدن در قلب مردم را پیدا کند، کار خودش را انجام داده؛ اما به هر حال در پاسخ به پرسش شما و شعر شهلا باید بگویم که این شعر نقد آسیب شناسی اجتماعی است. چرا زنی به این ورطه هولناک می افتد؟ چرا عشق که باید در زندگی حس آزادی و رهایی به همراه داشته باشد، می شود طناب مرگی به دور گردن زن؟ و اصولا چرا اجتماع امکان قانونی برای مرد فراهم می کند تا با تصمیم های نابخردانه اش عواقب دهشتناکی را برای انسان به بار آورد؟

از لحاظ نشانه شناسی، آیا نیاز به علامت تعجب در شعر «سکوت پرنده»

بود؟ می بینمت، پرنده / در ژرفای خود پر می کشی!/ بی جهت بی گفت وگو و در سکوت درخت / شنیده می شوی».

در ادبیات فارسی نوعی از آرایه ادبی وجود دارد به نام تناقض نما، تضاد یا پارادوکس و آن آوردن دو واژه یا دو معنی در یک بافت و ترکیب است که به

ظاهر متناقض و متضاد به نظر می رسند. مثلا در این بیت از حافظ: «در خلاف آمد عادت بطلب کام که من / کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم». کسب جمعیت خاطر کردن از یک چیز پریشان و آشفته که بسیار متناقض و تصویری بی نهایت زیبا را نشان میدهد. در شعر من نیز کلمه های متضاد سکوت و شنیدن و همین طور پر کشیدن (پرواز) و ژرفا کنار هم قرار گرفته اند. از این رو راوی یا گوینده شعر از این اتفاق بسیار متعجب شده که چگونه پرنده ای می تواند به ژرفای خود به درون خود پرواز کند؟ حال سوال شما این است که چرا در شعر از علامت تعجب استفاده کرده ام؟ خب در شعر فارسی شاید چندان استفاده از علایم نگارشی مرسوم نبوده ولی من فکر می کنم همان طور که شناسنامه شعر امروز با مضامین همین عصر مهر خورده است، چرا علایم نگارشی در شعر سایه نزند؟ این علایم در واقع و اساسا از غرب وارد ادبیات فارسی شده اند و امروز هم بیش از پیش در شعر مورد استفاده قرارمی گیرند. اخوان ثالث، شاملو، رویایی و… نیز در شعرهایشان از آن استفاده ترجمه کرده اند. همان طور که جبران خليل جبران، ژاک پره ور و دیگر شاعران غربی. مگر نه اینکه شعر هم مانند داستان راوی و گوینده ای دارد. پس این راوی حق دارد تعجب کند، بخندد، شوخی کند، احساس ملال کند یا… و این علایم می توانند از نظر بصری هم زیر چشم خواننده تایید معنای شعر باشند. علامت تعجب پر از احساس است و خیلی چیزها را روشن می کند. می تواند خطابی باشد، تاکید باشد، تعجب، طنز، تحسین و حیرت هم باشد.

شما هم ایران کتاب چاپ کرده اید و هم خارج. چه وجوه تفاوت با اشتراکی بین شاعران ایرانی و غیرایرانی می بینید؟ و وضعیت نشر کتاب در ایران و خارج از ایران چگونه است؟

سوال شما را در مورد انتشار چاپ کتاب در خارج از کشور و ربط آن با مقایسه میان شاعران ایرانی داخل و خارج کشور نمی فهمم. چرا چنین مقایسه ای در ذهن شما شکل گرفته است؟ شاعر همه جا شاعر است، وطنش زبان اوست. از دیدگاه من واقعا فرقی نمی کند شاعر در چه جغرافیایی زندگی کند؛ مادامی که ادبیات قلمرو آفرینش او باشد و اثرش اصالت داشته باشد. ولی اگر احیانا پرسش شما مربوط بشود به ارزش و تاثیرگذاری ادبیات فارسی در خارج از ایران هنوز زمان آن فرا نرسیده که بتوان نظری دقیق در این مورد داد. گرچه هر روز حداقل یک کتاب ایرانی در لس آنجلس منتشر می شود و به شکل متناوب خبر انتشار کتاب های فارسی زبان در بیرون از مرزهای ایران به گوش مان می رسد و به اینها باید اضافه کنم، انتشار دهها نشریه ماهانه، فصلنامه و گاهنامه چه به شکل کاغذی و چه به صورت مجازی در وب سایت ها. تولیدات ادبی بسیار زیاد هستند ولی شناسایی حضور ادبیات فارسی در پیکره جهان ادبیات بسیار زود است و اما بخش نخست پرسش شما درباره انتشار کتابم در خارج از کشور؛ من کتابم را به کمک وب سایت آمازون منتشر کردم. وب سایت آمازون این قابلیت را دارد که می تواند علاوه بر خرید و فروش کالاهای گوناگون، کتاب را نیز به هر زبانی منتشر، چاپ و پخش کند بدون صرف حتی یک دلار فقط باید مهارت تکنیکی داشت. البته این موضوع مربوط میشود به قبل از ماجرای تحریم ها. در حال حاضر گویا زبان فارسی نیز تحریم شده است؛ چون انتشار کتاب روی آمازون تا جایی که بنده اطلاع دارم دیگر مقدور نیست و توجیه شان هم این است که زبان فارسی توجیه اقتصادی ندارد. من واقعا اطلاع ندارم این حرف چقدر ریشه در واقعیت دارد. به هر رو من تجربه بسیار لذتبخشی با آمازون داشتم. بدون تلف شدن وقت و بدون نگرانی از ممیزی کتابم را منتشر کردم و بعد سلسله نشست ها و رونمایی های کتابم در امریکا و اروپا که به فروش کتابم کمک کرد. امیدوارم زبان فارسی از تحریم خارج شود و نویسنده فارسی زبان بتواند کتابش را بی دغدغه به نشر و چاپ برساند. درخصوص تفاوت انتشار کتاب در ایران و خارج هم که پرسیدید تقریبا همان اشکالاتی که برای انتشار کتاب در ایران هست از جمله قرارداد ناشر با مولف که چندان عادلانه نیست با ناشران ایرانی خارج از کشور هم شوربختانه همین مشکلات وجود دارد. از این رو من هنوز به امضای چنین قراردادهایی تن نداده ام. مشکل دیگر اینکه در بسیاری اوقات، رفتارشان با کتاب مثل یک بچه سرراهی است. به این معنی که پس از چاپ کتاب هیچ گونه حمایت یا معرفی از سوی ناشر در مطبوعات و رسانه ها دیده نمی شود و این نقطه ضعف بسیار جبران ناپذیری است برای نویسنده. یک ناشر حرفه ای پشت کتاب و نویسنده می ایستد و آن را تبلیغ و معرفی می کند تا کتاب به دست مخاطب برسد و ارتباط فرهنگی میان نویسنده و مردم برقرار شود.

این روزها با توجه به قرنطینه خانگی به خاطر کرونا مشغول نوشتن هستید یا نه؟

بله، من تقریبا از همان روزهای اول اعلام قرنطینه مشغول به کار جدیدی شدم. از حدود یک سال پیش مشغول ترجمه یکی از آثار ادبیات کلاسیک، یکی از رمان های مارک تواین نویسنده آمریکایی یعنی «شاهزاده و گدا» شدم و پس از پایان ویرایش و نوشتن مقدمه به تازگی منتشر شده. در دوران کودکی فکر می کنم انیمیشن آن را دیده بودم ولی هیچ فکر نمی کردم چنین نثر سخت و کلمه هایی دشواری داشته باشد. داستان این قصه از نظر تاریخی بازمی گردد به قرن شانزدهم انگلستان یعنی اواخر قرون وسطی. نویسنده گرچه یک رمان در نوع سرگرمی نوشته ولی ژانر واقع گرایانه و تاریخی آن اشاره به پادشاهی ادوارد ششم پسرهانری هشتم دارد که در ۱۰ سالگی به پادشاهی رسید. زندگی این کودک(پادشاه) مرا به یاد احمدشاه قاجار می اندازد که در ۱۱ سالگی به پادشاهی رسید. چند صباحی سلطنت کرد و بعد در سنین جوانی هم در گذشت. چنین سرانجامی برای پادشاه ادوارد ششم نیز در انگلستان رقم خورده است. رویدادهای این کتاب گرچه از نگاه طنازانه مارک تواین روایت می شوند ولی ریشه در تاریخ قدرقدرت امپراتوری انگلستان دارد و تصویرگری ناب و دقیقی دارد بر تسلط بدون شرط شاه – خدا بر تمام آحاد جامعه. حضور خانمان برانداز جادوو خرافه حتی بر سیستم قضایی کشور، فساد میان سیاستمداران و رده های بالای حکومت، ظلم به طبقه فرودست جامعه، آیین های مبتذل درباری و بسیاری جنبه های ظریف دیگر.

چرا گفتید ترجمه آن کار دشواری بود؟

به دلیل تفاوت فرهنگی و مذهبی در دو کشور، یافتن معادل های مناسب برای شغل های درباری بریتانیا در آن زمان کاری است بی اندازه س خت؛ مثل کشف واحه ای در شوره زار. از این رو کتاب حدود ۱۰۰ پاورقی دارد. شغل هایی که صدها سال است دیگر وجود خارجی ندارند و از هر ۲۰۰ انگلیسی و آمریکایی یک نفر هم نمی داند اصلا این مشاغل چه معانی دارند. بی جهت نیست برای این کتاب دیکشنری مخصوصی تهیه و کتابهای متعددی درباره اش نوشته شده تا رمزگشایی شود. دوستی که در معادل یابی این مشاغل به من کمک سخاوتمندانه ای می کرد به شوخی و به واقع می گفت این ترجمه از انگلیسی به فارسی نیست بلکه از هیر گلیف به فارسی است. مورد دیگری که می توانم در مورد سختی کار اشاره کنم، استفاده مارک تواین از کلمه های آرکاییک و قرون وسطایی در سراسر رمان است. در پایان کتاب برخی از این واژگان را برای علاقه مندان در صفحه ای مجزا نوشته ام.

به عنوان آخرین سوال مهاجرت شما چه تاثیری بر شعر و داستان شما گذاشته؟ اگر بخواهید کارنامه ادبی پس از جلای وطن خود را در قالب ادبیات مهاجرت در نظر آورید.

کامپیوتر را که باز می کنم، ویندوز صفحه های متعددی را برابر دیدگانم به نمایش می گذارد. با کلمه مهاجرت نیز پنجره هایی هستند که یکی پس از دیگری در ذهنم گشوده می شوند. پرواز پرندگان مهاجر بر سینه آسمان، سفر اودیسه در اسطوره، نویسندگان روسی دور از اتحاد جماهیر شوروی، نقاشان اروپایی در ایالات متحده در دوران جنگ دوم، رفتن مولانا از بلخ به قونیه و آن بزرگترین هجرت تاریخ از مکه به مدینه. خیلی پیچیده است که من خودم از تاثیر مهاجرت بر آثارم نظری بدهم ولی می توانم تا حدودی بگویم هجرت چه تاثیری بر خودم گذاشته است. اگر هدف از آمدن به این دنیا و رفتن از آن رشد و تکامل ما باشد، تلاش کرده ام معاشری برای تشنگی های روحم بیابم با نگاه به درخت، به ریشه هایش و ریشه های خودم که در من است و در ذهن من. از جایی که آمده ام و غذای این ذهن و جان چیزی نیست جز ادبیات جهان.

شاهزاده و گدا

موسسه انتشارات نگاه

شاهزاده و گدا شاهزاده و گدا

موسسه انتشارات نگاه

شاهزاده و گدا

نوشتن دیدگاه