مجموعه اشعار پابلو نرودا – جلد دوم

اشعار پابلو نرودا
ترجمۀ سیروس شاملو

 

در کتاب حاضر، ‌نخست به‌عنوانِ «بلندای ماچو پیچو» (Alturas del Macchu picchu ) می‌‌رسیم که مجموعه‌ای از دوازده شعر درخشان است و در آن سیر و سلوک در تاریخ نسل‌های پیش‌کلمبیایی و اجتماع اینکایی، رنج و سختی‌های برده‌گانی که حصارهای تمدن اینکا را برکشیدند در آرمانی انسانی تجلی یافته است.

سپس بیست و نه سروده از مجموعه‌ی بلند «سروده‌های برگیرنده» را خواهید خواند. اشغالگران (Los Conquistadores) بخش سوم همین مجموعه‌ی بلند است. این بخش از اشعار به استعمار اسپانیا در قاره‌ی لاتین و مقاومت برای استقلال هم‌چنین شرح خیانت‌ها اشاره دارد.

بخش چهارم ِسروده‌های برگیرنده تصور نمی‌کنم در این دفتر جای گیرد و صرفا بخش ششم (آمریکا بی‌نتیج نام‌ات نمی‌برم) و بخش چهاردهم در کتاب حاضر منعکس شده است که تقدم و تأخر آن به زیبایی شعرها وابسته است. باقی سروده‌های برگیرند را صرفا جهت آگاهی خواننده‌گان معرفی می‌کنم:

4_ بخش چهارم Los Libertadores (introducción)  به رهایی‌دهند‌گان اختصاص یافته است.

5_ La arena traicionada شرحِ عرصه‌ی خیانت‌هاست.

6_ América no invoco tu nombre en vano مجموعه‌یِ آمریکا بی‌نتیج نام‌ات نمی‌برم.

7_ Canto general de Chile در کشمکش‌های کشور شیلی.

8_  La tierra se llama Juan از اشغالگری و استعمار کارگران سخن رفته است.

9_ Que despierte el leñador اعتراضی به وجدان نابیدار قاره آمریکاست.

10_ El fugitive شرح تعقیب و گریز شاعر است.

11_ Las flores de Punitaqui تجربه‌ی همکاری با ارگان‌های کار در شمال شیلی

12_ Los ríos del canto به مبارزان خفته بر خاک پرداخته.

13_ Coral de año nuevo para la patria en tinieblas درودنامه‌ای به آنان که علیه رژیم Gabriel Gonzalez Videla به مقاومت برخاستند.

14_ El gran océano اقیانوس کبیر و توصیف شاعرانه‌ی آن مناطق است.

15_ Yo soy «من هستم» گزارشی از شخصیت نمادین شاعر و نشانه‌ی مقاومت مردمی در قاره‌ی آمریکای لاتین است.

 

735,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 1500 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

پابلو نرودا, سیروس شاملو

نوع جلد

گالینگور

نوبت چاپ

اول

تعداد صفحه

628

قطع

رقعی

موضوع

اشعار خارجی

سال چاپ

1404

وزن

1500

جلد دوم مجموعه اشعار پابلو نرودا با ترجمۀ سیروس شاملو

 

گزیده‌ای از متن کتاب

هوا تا به‌ هوا چو توری خالی

هوا تا به ‌هوا چو توری خالی

درنوردیدم

جاده‌ها و خالی را

تا

پیوستن و سلامی گفتن

به حادث پاییز و سکه‌های پرتابیِ برگچه‌هایش.

میان بوته‌ها و بهارانش

به آن‌چه عشقِ کبیرش بود

مانند دستکشی که فرو می‌غلتد

غریقِ اعتمادی چو ماه ِبلند.

_ روزهای برجسته‌‌زیستن بود

در لازمانِ اندام‌ها چون پولادی چکُش‌خور

در سکوتِ تیزاب و شبی به‌هم‌ درریخته

تا آخرین آسیاگَردِ گندم‌دانه‌اش

تا پرچمک‌های زخم‌دار

دریده‌ی زادبومِ زفاف _

 

آن که میان شیون ویولن‌ها به انتظار من ایستاده بود

جهانی مکشوف داشت چو باروبرجی

که حلقه‌حلقه گلوگاه‌اش در برگ‌های گوگردی رنگ

مدفون است

و

در اعماق طلای خاک و جغرافی

چون آخته‌خنجری ز شهاب‌ها زینت گرفته‌ست.

دست‌های لرزان و پر مهرم را

در تناسلی‌ترین قعرِ خاک فروبردم.

 

پیشانی بر قعر ِخیزاب‌ها نهادم

چون قطره‌ای در آرامِ گوگردین‌اش

فروچکیدم

چو نابینایی به یاسمین بهارِ پایمال بشر،

و

بازآمدم.

 

 

 

2
گر گُلی به گُلی رَساند بذرِ بارورِ خویش

گر گُلی به گُلی رَساند بذرِ خویش‌آبِستن

و صخره، در شکمچه‌ی خویش گلیچه‌ی نایابی زاید،

میان البسه‌ای ساییده در شن و الماسی،

در چشمه‌سارهای یافته به دریاها

باز انسان است آن که گلبرگ نورِ یافته پرپر کند

و شکلی دیگر دهد در دستان خویش

گدازه‌آهن را.

و

آن‌گاه در میان تن‌پوش و ترنمِ دود

بر میزی قراض

روح است که ماندنی‌ست  پایاپای.

رخشانه و بیدار

چون اشکی به اقیانوسی

ماندآبی از برودتی،

بی‌جان که می‌سازی

به مددِ کاغذ و نفرت‌های خویش.

بر مفرش روزینه‌گی مغروق‌اش کن!

تکه پاره‌اش کن در شولایِ پاره‌پاره‌ی سیم‌های پُرخار.

نه!

نه به دهلیزها

نه به هواها

نه به دریاها

نه به راه‌ها

کیست پاس‌دارنده‌ی بی‌خنجرِ خون که

خشم، متاعِ رنجورِ هستی‌فروشان، فرونشاند

و شبنم

بر همان شاخ‌برگ ِمنتظر

بر بالا بلند درخت تلخ‌آلو

کلام شیشه‌وار خویش را

برنشاند به هزاران آفتاب حیات:

ای دل!

ای پیشانیِ بشکسته بر دهان ‌کوه‌های خزانی!

 

چند تکرار در گذرگاهِ زمستانیِ مسکن‌گاهی

یا در رآنه‌ای و برآب‌روانه‌ای به وقت گرگ‌و‌میش

یا بسته در تنهایی ِتامی

به وقت شب ِپای‌کوبی‌ها

زیر آوار ِآواز ِسایه و ناقوس

به حفره‌ی لذت‌های بشر

ایستاده باشم من

جویانِ رگانِ ناپایانی به لمسِ سنگ و صخره‌ای

رعدی گسترانِ بوسه‌ای؟

آن‌چه در هسته‌ای هستی‌ گرفته

– چون طلاگون حکایتِ سینه‌ای آبستن

که رقمی تکرار می‌کند

عاشقانه در شکافه‌یِ شکوفه‌باری خویش

و

به اثبات هویت خویش

ذره می‌بندد به سپیدی عاج‌وار

و

آن‌چه در آب‌‌ها، موطن شفاف می‌ماند

ناقوسی میانِ انزوای برفآب

تا موج‌ و خیرآبِ خونآب. _

مگر خوشه‌گانِ رخساره‌ها.

 

تاکیدی مرا نبود

و رخسارَکی

چون حلقه‌نگینی از طلای پوک،

چون البسه‌ای بود دریده از پاییزیِ پر عصیان

که نازک نهالی لرزاند

نسلِ پر هراس را.

 

3
آدمی، خوشه‌ذرتی به چرخ‌آبِ بی‌اتمام

آدمی، خوشه‌ذرتی به چرخ‌آبِ بی‌اتمام

مدام دانه‌های خویش فروریزد.

دانه‌های یادهای گذشته را

دانه‌های حوادث کم‌مقدار را

از یک تا هفت

تا هشت

و نه تنها یکی مرگ

که مرگ‌ها مرگ

که به هر یک پیوندد

به هر روزی یکی مرگ

به

گرد وغباری کرم‌انداز.

فانوسی را مانَد آدمی

که در خلابِ چارسوی خاموشی

خاموشی گیرد.

مرگی خُرد به بال‌های کبیره‌ی خویش

مرگی که در آدمی می‌کاود

چو پیکانه‌ای ریز نقش

و

انسان

ناسیرآب از بریده نانی و خنجری

و

چوپانان

فرزندان بنادر

و

ناخدایان تسخیرشده‌ی ظلماتِ شخم و خیش

جوینده‌ی جاده‌های به‌هم بسته

همه

همه در تاخیر

به انتظار مرگ خویش وامانده.

مرگِ کوتاهِ روزان و شبان

عذاب و رنج سوکواران

کاسه‌های سیاهی‌ که به لبی لرزان می‌نوشند

آنان.

 

انتشارات نگاه

جلد دوم مجموعه اشعار پابلو نرودا با ترجمۀ سیروس شاملو

انتشارات نگاه

 

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مجموعه اشعار پابلو نرودا – جلد دوم”