«آلبر کامو» روز هفتم نوامبر 1913 در خانوادهای فرانسوی – الجزایری به دنیا آمد، دوران کودکیاش در شرایط دشوار اقتصادی گذشت و این در حالی بود که پدرش را در جنگ جهانی اول از دست داد.
کامو در سال 1923 وارد دانشگاه الجزایر شد و برای تأمین هزینههای تحصیل و زندگی به حرفههای متعددی چون تدریس خصوصی رو آورد. اگرچه او را بیشتر طرفدار مکتب اصالت وجود (اگزیستانسیالیسم) میدانند، اما او خود این ادعا را قبول نداشت و در مقالهای بهنام «شورشی» نوشت که تمام زندگیاش را وقف مبارزه با فلسفه پوچگرایی (نیهیلیسم) کرده است.
وی در سال 1945 در مصاحبهای هرگونه گرایش به مکاتب عقیدتی را رد کرد و گفت: «من یک اگزیستانسیالیست نیستم. من و ژان پل سارتر از این که ناممان را کنار هم قرار میدهند، تعجب میکنیم.»
آلبر از سال 1937 به روزنامهنگاری رو آورد. او یکی از معدود روزنامهنگاران فرانسوی بود که استفاده آمریکا از بمب اتمی را در هیروشیما محکوم کرد. در دهه 50 میلادی خود را وقف تلاش در راستای حقوق بشر کرد و در سال 1952 پس از آنکه سازمان ملل، اسپانیای تحت حاکمیت «ژنرال فرانکو» را به عضویت پذیرفت، از سازمان یونسکو خارج شد.
کامو در سال 1957 جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. دلیل اعطای این افتخار بزرگ به کامو اینگونه عنوان شد: بهخاطر آثار مهم ادبی که در آنها مشکلات باطن بشر در زمان ما روشن شدهاند، این جایزه به آلبر کامو اهدا شد.
آلبر کامو در ماندگارترین رمانش، «بیگانه» به شرح سرگذشت مرد جوانی بهنام «مورسو» میپردازد که با خود و دنیای اطراف بیگانه است و این بیگانگی، او را تا پای مرگ میکشاند. کامو درباره «بیگانه» میگوید: در جامعه ما هر آدمی که در مراسم خاکسپاری مادرش اشک نریزد، خودش را در معرض خطر میآورد که به مرگ محکوم شود.
همچنین سارتر در مقدمه این اثر مینویسد: در میان آثار ادبی عصر ما، این داستان، خودش هم یک بیگانه است.
کامو در دوره کوتاه زندگی خود آثار زیادی خلق کرد که از جمله آنها به «کالیگولا» (مرگ خوش) 1938، «افسانه سیزیف» و «بیگانه» 1942، «طاعون» 1947، «شورشی» و «انسان عاصی» 1951 و «سقوط» 1952 میتوان اشاره کرد.
نویسنده «بیگانه» روز چهارم ژانویه 1960 در سن 46 سالگی بر اثر سانحه رانندگی درگذشت. او در جایی گفته بود که مضحکترین و بیمعناترین نوع مردن در اثر تصادف رخ میدهد و دست تقدیر برای او مرگی اینچنین رقم زد. بعدازظهر چهارم ژانویه 1960، خودرویی که کامو یکی از سرنشینان آن بود، به درختی در حاشیه بزرگراه میکوبد و تکهتکه میشود.
در جیب کت او یک بلیت استفادهنشده قطار پیدا شد که نشان میداد قصد مسافرت با قطار را داشته، اما تصمیم گرفته با خودرو به سفر برود. سال 2011 بود که فرضیه مشکوک بودن مرگ کامو مطرح شد. طبق نوشته یک روزنامهی ایتالیایی، تصادفی که در سال 1960 منجر به فوت آلبر کامو شد، یک تصادف معمولی نبوده و سازمان جاسوسی شوروی سابق به دلیل انتقاد این نویسنده از دولت این کشور، وی را به قتل رسانده است.
پس از مرگ، دو اثرش به چاپ رسیدند. ابتدا «مرگ خوش» در سال 1970 منتشر شد و سپس رمان ناتمام او بهنام «انسان نخستین» بود که پیش از مرگ در حال نگارشش بود. این کتاب اثری شرح حالگونه از دوران کودکی کامو در الجزایر است که در سال 1995 به چاپ رسید.
پنج رمان او را «بیگانه» (1942)، «طاعون» (1947)، «سقوط» (1956)، «مرگ خوش» (1971) و «انسان نخستین» (1995) تشکیل میدهند. کامو یک مجموعه داستان کوتاه بهنام «تبعید و پادشاهی» دارد که در سال 1957 به چاپ رسید.
همچنین شش اثر غیرداستانی که سرآمد آنها «شورشی» است، از او بهجا ماندهاند. آلبر کامو شش نمایشنامه نیز نوشت که معروفترین آنها «کالیگولا» (1938) و «آدمکشهای عادل» (1949) هستند.
او از چهرههایی چون «فئودور داستایوفسکی»، «فرانتس کافکا»، «فردریک نیچه»، «ویکتور هوگو»، «جورج اورول» و «ژان پل سارتر» در نویسندگی الهام گرفت.