هما به عقد سیدمیران درمیآید و هووی رسمی آهوخانم میشود. آهوخانم صبورانه از کانون خانوادگیاش دفاع میکند و هما با حوصله به راندن او از صحنه مشغول میشود. اما دفاع یأسآمیز آهوخانم –توسل به همسایگان و دوستان، دعا ونذر و جادو- نتیجهای نمیدهد و او روز به روز بیشتر عقبنشینی میکند. سید که نمیتواند در تحولات اجتماعی و دگرگونیهای طبقاتی که به نفع سرمایهداری به وقوع میپیوندد نقشی مناسب ایفا کند، به تدریج تمام ثروتش را از دست میدهد و به قاچاق رو میآورد و چون کاملاً درمانده میشود به آهوخانم پناه میبرد.فقر که میآید روابط هما و سید به هم میخورد. هما میخواهد طلاق بگیرد و سید، که شهوت از او دیوی ساخته است، آهوخانم را از خانه میراند و به او میگوید برود قبرستان. آهوخانم نیز در برابر این همه خواری صبوری می کند، بردگی این زندگی ذلیل را بیچون و چرا میپذیرد، چون جامعه او را صاحب حقی نمیداند. آهوخانم خانه را ترک میکند و به ده میرود و سید به فکر میافتد که با هما به سفری بیبرگشت برود. آهوخانم وقتی خبردار میشود، صبر و بیتفاوتی را به کناری مینهد، خود را به گاراژ میرساند و سید را با فضیحت به خانه برمیگرداند. هما با راننده اتومبیل شهر را ترک میکند. زن نگونبخت جز در به دری چارهای ندارد. زندگیاش سرابی است ملالخیز و بیسرانجام. آهوخانم شاد از بازیافتن شوهر، میرود تا بار دیگر زندگی درهم شکستهای را سامان بخشد.
لینک خرید کتاب :
http://negahpub.com/book/%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D9%87%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85/