مجموعه اشعار حميد مصدق
شاعری که در سایه شعرش گم شد
بابک ذاکری
روزنامه شرق – 2784
برخی شعرها، سبب ماندگاری شاعرشان میشوند. از ایندست در تاریخ ادبیات و شعر ایران بسیار میتوان مثال زد. اما برخی شعرها چنان راه خود را میگشایند و چنان اتمسفری در اطراف خود ایجاد میکنند که از شاعرشان فراتر میروند و حتی، چهبسا، سبب فراموشی شاعر میشوند. «منظومه آبی، خاکستری، سیاه» حمید مصدق یکی از این شعرهاست. شعری که خود، فارغ از اینکه چه کسی آن را سروده به بخشی از خاطره و ذهنیت شعرخوانها و حتی شعرنَخوانهای ایران تبدیل شده است. اینکه چرا و چگونه شعری ممکن است چنین خوانده شود یا فراگیر شود، امری قانونمند نیست. حتی به کیفیت خود شعر نیز چندان ربطی ندارد. گاهی شعری اجتماعی و عاشقانه چون منظومه حمید مصدق چنین اقبالی مییابد و گاهی شعری چون «حسنی نگو یه دستهگل».
«آبی، خاکستری، سیاه» اولین مجموعهشعر حمید مصدق نیست. اما اولین مجموعهای است که میتوان گفت حمید مصدق با آن وارد تاریخ ادبیات مدرن ایران شد. منظومهای که برای اولینبار در سال ۱۳۴۴ منتشر شد. «چه کسی خواهد من و تو ما نشویم» از بدو انتشار گویی در تاریخ ادبیات سروده شده است. گویی حمید مصدق این شعر را نسروده، بلکه این شعر را از روی کتابی که ذهن ایرانی فارسیزبان همواره آن را میخوانده، کتابی فرضی البته، رونویسی کرده است، چراکه از همان زمان انتشار این شعر بیتوجه به شاعرش در ذهن و زبان مردم جاری شده است. شعری که روزگاری در زمان مبارزات علیه شاه ورد زبان همگان بود. در انقلاب ندای وحدت بود و حتی پس از سالها که حمید مصدق جز اندکی نوشتههای کوتاه چیزی منتشر نکرد از زبان نمایندهای در مجلس شورای اسلامی برای دفاع از یکی از وزیران دوران اصلاحات جاری شد. اما حمید مصدق کمتر از فضا و تاریخی که شعرش ساخته است بهره برد، حتی اغراق نیست اگر بگوییم گستردگی و پیشرفت این شعر تمام تجربه شاعرانه حمید مصدق را تحت سیطره خود درآورد، سبب شد کارها و تجربههای دیگر این شاعر کمتر خوانده شود، کمتر شنیده شود و حتی کمتر به او بهسان شاعری نوپرداز و مهم در تاریخهایی که نوشته میشود اشاره شود. «آبی، خاکستری، سیاه» چنان فراگیر شد که شاعرش را در شاعری ناکام گذاشت. این ادعا شاید عجیب باشد. اینکه پذیرفتهشدن و خواندهشدن یک شعر از یک شاعر چگونه میتواند شاعر را ناکام بگذارد. اما اگر تصور کنیم حاصل حدود سه دهه شاعری حمید مصدق در ذهن خواننده غیرحرفهای ایرانی تنها با این منظومه آنهم با «درآمد» آن یعنی همان شعر معروف «خانه کوچک ما سیب نداشت» و بخشهای کوتاهی از میانه منظومه آبی، خاکستری، سیاه یعنی همان بخشهایی که شاعر از تغزل به شعر اجتماعی/ عاشقانه میرسد، یعنی همان «چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم»، یادآوری میشود، چهبسا بهتر بتوانیم دریابیم چگونه تفوق این شعر، شاعری حمید مصدق را در سایه خود گرفته است. آنهم شاعری که حدود ۷۶۰ قطعه شعری در دیوانش وجود دارد: اشعاری بلند، کوتاه، نیمایی و حتی کلاسیک. البته اگر گفته شود که این شعر بهدلیل بهتربودن از سایر اشعار وی، بیشتر خوانده شده است، شاید حکم بر اینکه منظومه معروف مصدق شاعرش را در سایه خود گرفته، حکمی درست تلقی نشود. ولی اگر تنها «دست تاریخ که از پس میآید» را جدی نگیریم و به داوری درباره شعرهای مصدق با دقت و موشکافی بنشینیم، بعید است بهسادگی به این جمعبندی برسیم که منظومه مشهور مصدق، بهترین کار اوست، هرچند تاریخ درباره این شعر گویا پیشتر، حتی پیشتر از سروده شدنش، تصمیمش را برای انتخاب گرفته بوده است. فرمولی که مصدق از آن سود جست و با آن شعر «آبی، خاکستری، سیاه» را سرود، اکنون و بهخصوص پس از تجربههای شعری شاملو، فرمولی شناختهشده است، اما مصدق از پیشگامان شهود این روش بود: حرکت از تغزل به سمت شعر اجتماعی و بازگشت از اجتماع به سمت معشوق.
برای خرید و بررسی این کتاب از لینک زیر استفاده کنید:
حمید مصدق