مجموعهاشعار نيما يوشيج
بوي استخوان و كفن
پيام حيدرقزويني
روزنامه شرق- شماره 2784
قريب به صد سال از سرودن «افسانه» ميگذرد اما نيما هنوز چهرهاي معاصر در شعر فارسي است و شايد حتي معاصرتر از تمام معاصران خود. از «افسانه» بهبعد، تمام شارحان و پيروان نيما مهمترين چهرههاي ادبيات معاصر ايران بودهاند و هر يك وجوهي از كار او را برجسته كردهاند و شايد ازاينروست كه بهراحتي نميتوان حرف تازهاي درباره شعر نيما زد- گرچه هنوز نقاط ناديده زيادي در ميراث شعري او وجود دارد.
نيما چهرهاي هنوز معاصر است نهفقط به اينخاطر كه او نقطه آغاز منطق شعري تازهاي در شعر فارسي است و يا نهفقط به اينخاطر كه او زبان شعري را از قيدوبندهاي بيجا آزاد كرده است. فراتر از اينها، شعر نيما نقطه گشايشي است كه از پي آن امكانهايي تازه پيشروي ادبيات ايران قرار گرفته است. نوع نگاه نيما به شعر آغاز نوعي تفكر و انديشه جديد در باب ادبيات و هنر در ايران است. نگاهي كه هم برآمده از شناخت او از سنت ادبي فارسي است و هم نتيجه آگاهي از جريانهاي هنري و ادبي معاصر جهان. در نگاه نيما، شاعر معاصر كسي است كه بهجز شناخت ادبيات قديم و جديد، از وضعيت تاريخي و اجتماعي خود هم شناخت داشته باشد. نيما برداشت و دركي مشخص از اجتماع و محيط زندگي خود داشت و بهعبارتي داراي تحليلي مشخص از وضعيت اطرافش بود. او معتقد بود كه «در هنر من سرگذشت ملت من حس ميشود» و اين همان ويژگي است كه در شعر چند چهره شاخص شعر معاصر فارسي كه از پيروان نيما بودند هم ديده ميشود. نيما معاصر عصر خودش بود و اين معاصربودن هم به شناخت او از شعر دوران خود مربوط است و هم به شناخت زندگي در زمانه خود. منطق شعري نيما با زبان دورانش منطبق است و شايد حتي او براي روايت تجربههاي تاريخي و اجتماعي دورانش دست به تغيیر در ساختمان شعر فارسي زد. نيما در يكي از نامههايش نوشته است كه «بايد درستوحسابي چكيده زمان خود بود». شعر نيما چكيده زمان نيما است. چنين است كه درك دقيقتر شعر نيما با آگاهي از دوره سرودهشدن هر شعر او به دست ميآيد. بااينحال شعر نيما اسير زمان نيست و فراتر از هر واقعه تاريخي ميايستد چراكه او وضعيت تاريخي و اجتماعي دورانش را از فيلتر نگاه زيباييشناسانه گذرانده و بعد به شعرش راه داده است.
مواجهه نيما با وضعيت تاريخي زمانهاش مواجههاي خاص و آگاهانه است. نيما بيآنكه كارش به شعاردادن بكشد روح زمانهاش را در شعرهايش روايت كرده و در شناخت وضعيت تاريخي اطرافش از اغلب شاعراني كه بيش از او درگير سياست بودند جلوتر بوده است. براي نشاندادن اين ويژگي در نيما به بسياري از شعرهايش ميتوان اشاره كرد اما «كار شبپا» از بهترين نمونههايي است كه نشان ميدهد او چقدر از معاصرانش معاصرتر بود.
«كار شبپا» مربوط به دورهاي است كه گفتمان حزب توده ايران، گفتمان غالب است و به زحمت ميتوان نويسنده و شاعري را پيدا كرد كه بيشوكم با حزب در ارتباط نباشد. نيما از سالهاي جوانياش به انديشه چپ و سوسياليسم گرايش داشت اما گذر زمان و خاصه آنچه بر سر برادرش آمده بود، او را پختهتر از بسياري از نويسندگان و شاعران همدورهاش كرده بود. نيما بهجاي آنكه دل به صداهاي زودگذر زمانه بدهد، روح زمانهاش را درك ميكرد و در شعرش بازميتاباند و درعينحال در انزوايش ميكوشيد كه استقلال خود را حفظ كند. او يكبار در يكي از نامههايش نوشت: «من كاري جز اين ندارم. مثل حمال با لباسهاي كهنه و مندرس و لكهدار بيرون آمده به سوراخهاي خانه خود برميگردم. اگر چيزي بهنظرم رسيده است يادداشت ميكنم. هيچچيز از من دل نميبرد، مگر آنچه در اشعار من است.» بااينحال تمام رخدادهاي تاريخي و اجتماعي آن دوران در جايي از شعرهاي نيما جاخوش كردهاند. نيما بهواسطه نوعي شك و احتياط همواره فاصلهاش را با هياهوهاي اطرافش حفظ ميكرد و درعينحال در شعرش ادراكش از اجتماع را نشان ميداد. نامهاي كه او به احسان طبري در ٢٢ خرداد ١٣٢٢ مينويسد نشان ميدهد كه چقدر نسبت به محيط زندگياش حساسيت داشته و درعينحال چقدر به معيارهاي ادبي متعهد بوده است: «…ما در قبرستاني بيش زندگي نميكنيم. در ميان چقدر استعدادهاي سوخته و جهنمي و ذوقهاي كور و با تاريكي سرشته و ترسو و عذابدوست. همهچيز بوي استخوان و كفن گرفته است… آنچه را كه مردم نميتوانند بفهمند، بهطوريكه چهبسا بيمعني مييابند، چطور ميتوانيد مرمت كنيد. آيا دانش عمومي، و اينقدر عادي و خشك در هنر و استتيك، كافي است؟ آيا بر طبق اين دانش ماشينوار ميتوان در كار و موضوع هنر به استحصال پرداخت و مانند سرمايهداران، قواي كارگران در اين رشته را براي محصول بيشتر و دلچسبتر به رنج درآورد؟ باز بايد اعتراف كرد كه هنر از اين دقيقتر است. هنگامي كه از آفريدن آن صحبت به ميان است. چيزي كه به دست همه ساخته ميشود، شعر نيست بلكه معجوني است كه بيشتر اوقات تهوع ميانگيزد و خاطر را مشوب كرده و دردسر ميآورد، در صورتي كه هرگاه چيزي از همه بهوجود بيايد، و از روي همه ساخته شود، شعر است. لازم نيست، هركس آن را بفهمد وقتي كه براي همهكس گفته نشده، لازم نيست، كودكوار به هركس با سماجت التماس عجيبي فهمانيد و كوشيد كه قبول كنند آن شعر به حد زيبايي خود رسيده است».
به «كار شبپا» برگرديم. «كار شبپا» در بيست خرداد ١٣٢٥ سروده شده و نيما بيآنكه شعرش را به شعاردادن در حمايت از كارگران و زحمتكشان تقليل دهد، روايتي از زندگي و وضعيت آنها به دست داده است. نيما در «كار شبپا» صداي كساني را به گوش ميرساند كه هيچگاه صدايي اينچنين واضح و مستقل نداشتهاند. مرد شبپاي شعر نيما، نمونهاي است از همه آدمهايي كه در نظام طبقاتي سرمايهداري به هيچ گرفته شدهاند و چيزي بهجز زنجيرهايشان براي ازدستدادن ندارند.
«كار شبپا» روايت جانكندن آدمهاي حاشيهاي و بيچيز براي زندهماندن است. كار اجباري آنها را به حدي از خودبيگانگي رسانده كه حتي بايد ميان مرگ خانوادهشان و كاركردن يكي را انتخاب كنند و اين كار است كه ادامه دارد، حتي اگر بچههايشان در وضعيتي وخيم جان دهند. شبپا، هيچ گزينهاي جز كاركردن در هر شرايطي ندارد، اما اين كار نه باعث تداوم زندگي او و خانوادهاش كه مايه نابودي آنهاست. «كار شبپا» از بهترين نمونههاي شعر نيما است كه در آن بيآنكه سياستزدگي و شعارزدگي وجود داشته باشد انتقاد از نظم مسلط اقتصادي ديده ميشود. نيما در روايتش از زندگي شبپا، بيهيچ توهمي ميداند كه «هيچطوري نشده، باز شب است».
برای بررسی و خرید این مجموعه از لینک زیر استفاده کنید: