وبلاگ

نگاهی اجمالی به مجموعه شعر کوچه چهرزاد

زبان آدمیزاد نشانه‌های ناپیدای طناب‌بریده‌ی‌ قطعیت

ترانه مومنی

مجله تجربه – شماره 47

 

تاریخ کهن این مرز و بوم به‌خاطر دارد شعرهای بسیاری را که زنان و مردان زمزمه کرده‌اند بارها و بارها.
شعرهایی که هر یک روایت‌گر گوشه‌ای از شادی،حرمان ،عشق،حماسه و فرهنگ این مردمان بوده است.
نگرانی اما آنجاست که نگاه نه چندان شاعرانه ی سراینده‌گان، تن این میراث کهن را زخمی کند. همان نگاهی‌که از اصول به دور است،گاه.
در مجموعه شعر کوچه‌چهرزاد شاعر بی آنکه به‌خواهد با نگاهی غریزی به شعر ، بنیان‌گذار نوین شعر تحلیلی است، ویژگی منحصر به فردی که تنها در اشعار پنجه‌ای ریشه دارند._ بماند که هر شاعر ویژه‌گی های منحصر خود را بروز می دهد و این مختص به یک شاعر یا نویسنده ی خاصی نخواهد بود_.
می خواستم بخندم
دیدم گریه امانم بریده است
پس تسلیم شدم
به آن چه که احساس بی تو بودنم
احاطه ام کرده
فکر کردم
باید برای خنده هایم
قایقی بسازم
یا چیزی که زیر گریه‌هایت
خیس و غرقه ی رؤیا
به قمری کنار پنجره
بگویم
صبح به‌خیر
صدایی که برای همیشه
دوست داشتنی می مانی
شعر«هم‌سایه»،ص۸۰

 


اشعار در این مجموعه آن‌قدر و صریح است که در اعماق حس آشیانه دارد، چیزی دور از پیچیده گویی و نه آن‌قدر بی حد و مرز و عامیانه که زبان شعر را به ابتذال بکشاند و این مقوله بدون شناخت کامل از جامعه و امکان درست بهره برداری از زبان و واژه و نگاه شاعرانه میسر نیست.
ویژگی منحصر به فرد مجموعه‌ی کوچه‌چهرزاد در این است که هر کسی به تناسب معلومات و دانش و سن خود با خواندن اشعار در دریایی از خیال و تصویر غوطه‌ور می شود .خود شاعر معتقد است در هنرش به دنبال صمیمیت است .
نه تعلیق های فاخرانه که ذهن مخاطب را به کسالت بکشاند.
زبان شعر یک زبان برتر است و هدف از آن تنها در یک گزارش نیست، شاعر با بهره گیری از قابلیت های فراوان می توانند زبان را از هر گفتار معمولی فراتر برد؛ همان‌گونه که پنجه ای با دو اصل مهم زیبایی و رسانگی پایدار ، شعر را به سطح جدیدی از شاعرانگی کشانده است:
آفتاب را گذاشته‌ام پشتم
می ‌سوزم و می‌سازم
خودم را
تو را
و فردایی که پشت آن کوه
ما را به یک‌دیگر تعارف می‌کند
گرگم و گله می‌برم
شعر«گرگم و گله می‌برم»،ص۶۹
آن‌چه مورد تاکیداست، می‌توان گفت تغییرات جدیدی که در کلمات ایجاد می شود باید نوعی حس زیبایی را به گوش خواننده یا شنونده القا کند، وگرنه ببه‌هم ریختن نظم کلمات و جملات و ساختن ترکیب تازه و غیرعادی به آسانی قابل توسعه و تقلید است. اصل رسانگی نیز این است که وقتی واژه ای را از خانواده‌ی خود جدا کردیم و با کلمات دیگری ترکیب کردیم، خواننده علاوه بر احساس لذت زیبایی، درک مفهوم آن نیز با مشکل مواجه نشده و منظور گوینده را تا حدی دریابد. همان رد پای شاعر که هویتی جاودانه به مجموعه شعر کوچه بخشیده است و پیشتر از آن در مجموعه شعر «عشق اول». ردپای شاعر در شعرش آن چیزی است که او را بر دنیای واژگانش مالک می‌کند.ساده‌تر آن که خواننده با خواندن شعری که نام شاعر یا امضای او در پای آن نیست بتواند به‌راحتی شاعر را بشناسند؛ این هویت شاعر است که در شعرش به جاودانگی می‌رسد. آن‌چیز که علی رضا پنجه ای از دهه‌های خیلی پیش به آن متعهد است و در قالب ها ی مختلف سروده‌هایش می‌توان به چنین ادراکی رسید، او شناسنامه‌ی شعر های خود را با تعهد به هویت رسانده است:
طوفان طوفان
باداباد
نسیمی می‌شود
نسیمی بود
عطر بهار نارنج بافته بر گیسویت طوفان طوفان بود
باداباد باز آمد
نسیم
عطر بهار نارنج بافته بر گیسوانت
چه سال‌ها که گذشت
اکنون رنگ‌های سیاه و شرابی موهای سفید تو را
به یادایاد عشق جوان‌سالی
تازه می گرداند
بوی بهارنارنج می‌پراکند
عطر گیسویت را
سی سال پیش از این بود انگار همین حالا
بخند
لبخندت
همان بهار نارنج تازه جوانی است
شعر«خاطر خاطرات تو»،ص۶۰

 

 

نوشتن دیدگاه