بی راه خروج
در دورهای که هر روز چهره جدیدی از خشونت و مرگ در جهان دیده میشود کتابی از هاروکی موراکامی با عنوان «مترو»، با ترجمه گیتا گرگانی در نشر نگاه، منتشر شده که از مهمترین آثار غیرداستانی موراکامی بهشمار میرود. موراکامی این کتاب را در مواجهه با خشونت در جامعه ژاپن نوشته است. «مترو» برآمده از اتفاقی واقعی است که در ژاپن رخ داده بود. دوشنبه بیست مارس ١٩٩٥، پنج عضو فرقهای با نام اوم شینریکیو با سارین، گازی سمی و بیستوشش بار مرگبارتر از سیانور، به متروی توکیو حمله کردند. این یک حمله تروریستی هولناک به یک سیستم رفتوآمد عمومی بود و قربانیان زیادی داشت. آنچه موراکامی را به نوشتن کتاب «مترو» واداشت، نه خود واقعه بلکه اتفاقی بود که در پی آن رخ داده بود. موراکامی یکبار بهطور اتفاقی نامهای از یک زن را در مجلهای میخواند. آن زن در نامهاش درباره بیکاری شوهرش بعد از حادثه متروی توکیو نوشته بود. شوهر این زن، روز حادثه در یکی از واگنهای مترو بوده و او نیز در معرض سارین قرار میگیرد. او اگرچه زنده میماند اما دچار مشکلات زیادی میشود و دیگر نمیتواند مثل قبل به زندگی و کارش بپردازد. او در محل کارش با مشکلات زیادی روبرو میشود و هرچند مدتی تحملش میکنند اما طوری با او برخورد میکنند که درنهایت مجبور به استعفا میشود. بعد از این ماجرا، همسر این مرد نامهای مینویسد و آن را در مجلهای چاپ میکند و موراکامی با خواندن نامه بهشدت تحتتاثیر قرار میگیرد و این پرسش برایش بهوجود میآید که چطور جامعه ژاپن چنین خشونت مضاعفی را بر شهروندانش اعمال میکند. نامه آن زن و خشونت مضاعف، ذهن موراکامی را تا مدتها درگیر میکند و او سرانجام تصمیم میگیرد کتابی درباره حادثه مترو و تبعات آن بنویسد. «کمی بعد تصمیم گرفتم با بازماندگان حمله مصاحبه کنم. مصاحبهها نزدیک به یک سال، از ژانویه تا پایان دسامبر ١٩٩٦ ادامه داشت. بیشتر جلسات بین یک تا دو ساعت زمان برد، اما بعضی تا چهار ساعت هم به درازا کشید. من همهچیز را ضبط کردم. نوارها، بعد از آن پیادهسازی شد که بهطور طبیعی حجم زیادی از متن را تشکیل داد و بیشتر به شکلی از موضوع پرت شده بود، از بحث اصلی فاصله گرفته و بعد دوباره متمرکز شده بود؛ درست مثل صحبتهای روزمره. این متن ویرایش شد و در جاهایی برای اینکه بهتر خوانده شود، بازنویسیاش کردم و در مجموع بهصورت متن کتابی بلند درآمد. گاه و بیگاه، وقتی بهنظر من متن چیزی کم داشت، دوباره نوار اصلی را گوش میدادم». موراکامی در تحقیقاتش، هم با قربانیان حادثه مترو و هم با اعضای فرقه اوم مصاحبه کرد و حاصل همه تحقیقاتش را در کتاب «مترو» نوشت. موراکامی در این کتاب، به بررسی روانشناسانه خشونت در ژاپن پرداخته و کوشیده به این پرسش پاسخ دهد که آدمها چطور ابزار خشونت میشوند. موراکامی هنگام کارکردن روی «مترو»، در چند جلسه دادگاه متهمان حمله گاز نیز شرکت کرد: «میخواستم با چشم خودم این آدمها را ببینم و بشنوم تا درک کنم چه کسانی بودند. درضمن میخواستم بدانم حالا چه فکر میکنند. آنچه در آنجا یافتم صحنهای دلتنگ، گرفته، نومیدکننده بود. دادگاه مثل اتاقی بدون راه خروج بود. درآغاز حتما راه خروج وجود داشت، اما حالا به تالاری هراسانگیز بدل شده بود که از آن راه گریزی نبود».
متاسفانه چاپ دوم این کتاب تا همین ۴۵صفحهی اولی که خوندم، چند تا غلط املایی داره.
این که از نویسندهی مورد علاقهات همچین ترجمهای رو بخونی خیلی تو ذوق میزنه 🙁
سلام و وقت بخیر
ممنون از نظر شما
نظرتون به گروه ویرایش منتقل میشود تا کتاب در دست بازبینی و اصلاح قرار گیرد .
خوب و سلامت باشید