وبلاگ

حظ خواندن بینوایان

جواد ماه‌زاده: انتشارات نگاه این روزها رمان بینوایان را در دو جلد با ترجمه ای فراتر از حد انتظار منتشر کرده است. «فراتر از حد انتظار» را از آن رو به کار می برم که وضعیت آثار ترجمه و حتی ویرایش شده این روزهایمان به قدری ناامیدکننده است که باید به بعضی ها حق داد که رونویسی از روی دست قدما را دستمایه کارشان قرار می دهند. جالب آنکه تازه‌کارهایی که با قدما میانه ای ندارند، ادعای دریابندری و قاضی بودن دارند و وقتی نثرشان را می خوانی، از خودت می پرسی منظورشان کدام دریابندری و قاضی است. و متاسفانه برخی ناشران به دلیل روی آوردن به نیروی کار ارزان، به این عده میدان می دهند و البته نمی دانند که همان ها پس از چاپ کتاب اولشان، چه بادی به غبغب می اندازند و پشت ابرو نازک می کنند. از گلایه ها بگذریم. سخن از بینوایان ویکتور هوگوست. بینوایانی که از آن صحبت می کنم، به ترجمه نسرین تولایی و ناهید ملکوتی و ویرایش فرید مرادی به بازار کتاب آمده است. کوشش این سه حاصلی به دست داده که لذت واقعی را از خواندن این رمان بزرگ نصیب خواننده می کند.

ویکتور هوگو، بینوایان را در شصت سالگی و در اوج دوران پختگی نویسندگی و شاعری اش نوشت. این رمان بزرگترین اثر ادبی هوگو و بی شک یکی از شاهکارهای بی بدیل ادبیات جهان است. بینوایان صرفا یک رمان نیست. یک اثر تاریخی به زبان ادبیات است. بسیاری از شخصیت های کتاب به تیپ های ادبی تبدیل شده و فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی بسیاری براساس آن ساخته شده است. بی هیچ اغراق باید گفت که نخواندن بینوایان، یک فقدان برای هر کتابخوان علاقه مند ادبیات و جستجوگر تاریخ جهان است. بینوایان لایه های تاریخی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی، عاطفی، انسانی و حتی دینی و علمی در خود دارد که شاید در حین خواندن، شما را هم به نت‌برداری از جای جای آن وادارد. بخش هاییاز اثر به حدی مسحورکننده است کهشما را متوجه کیفیت نثر، توصیف، شاعرانگی و وجه تاریخ‌نگاری آن نمی کند. بینوایان حاصل سال ها کوشش، مطالعه، تجربه سیاسی و نوشتن های ویکتور هوگو است. باور او به آزادی خواهی، قانون گرایی، رهایی بشر از بندها و ذلت ها و کرامت انسانی در سطرسطر رمان جاری است؛ به اندازه ای که اگر متن اصلی کتاب را بخوانید و یا ترجمه ای زیبا و نزدیک به اصل را پیش رو داشته باشید، لحظه های تکان دهنده و احساس های نابی را تجربه خواهید کرد. جالب است بدانید که وقتی ویکتور هوگو در فوریه سال 1848 پس از مشغله ها و گرفتاری های بسیار درحال به پایان بردن رمان بود، انقلاب آن سال پا گرفت و با به قدرت رسیدن ارتجاع، کار را نیمه تمام گذاشت. پس از بازگشت ناپلئون، هوگو تبعید شد، به بروکسل رفت، مبارزات خود را پی گرفت و تا مدتی کار بینوایان را کنار نهاد. او نیازمند آرامش و آزادی بود اما ذهن و روحش در تلاطمی عمیق به سر می برد. چنان گرفتار بحران روحی شد که می توان آن را با وضع روانی ژان والژان پس از ازدواج کوزت و ماریوس قیاس کرد (آن زمان، مشغول نگارش همین فصل از کتاب بود) و سرانجام کارهای دیگرش را کنار نهاد و بینوایان به پایان رسید. این رمان را باید وصیت‌نامه جهانی هوگو دانست. باور او برپایی حکومتی مردمی و عادلانه بود. همچنین بر این باور بود که انسان باید از هویت فردی اش بگذرد و در یک نظام مردم سالار جهانی مستحیل شود. هوگو از 30 دسامبر 1860 تا 30 ژوئن سال بعد بینوایان را مجددا بازخوانی کرد و تغییراتی در آن داد. سپس آخرین بخش اثر را نوشت و در فصلی، حوادث جنگ واترلو را شرح داد. سال بعد دگربار آن را خواند و یکدست‌تر و  پیراسته‌ترش کرد. هوگو در این رمان حوادث زندگی فردی شخصیت هایش را با وقایع تاریخی پیونده زده و اگرچه از گذشته و حال گفته، اما چشم به آینده دارد. حرف ها و داستان هایی که در کتاب آمده، هنوز بوی کهنگی نمی دهد. جای خرسندی دارد که ترجمه شیوا و پیراسته ای این روزها از این کتاب منتشر شده و می توان بینوایان را با صبوری، لذت و دقت مطالعه کرد.

2 دیدگاه در مورد “حظ خواندن بینوایان

نوشتن دیدگاه