نگاه :سیروس شاملو را هم اهالی تئاتر می شناسند و هم اهالی شعر امروز ایران . نامش با نام بلند پدرش زنده یاد احمد شاملو گره خورده است . سیروس شاعر و مترجم است . گاهی هم تصحیح و تحیقیق می کند . “ترانه بهار” کتاب شعر اوست . درباره پانتومیم هم کتابی نوشته با نام “پانتومیم هنر ایمایی“. “آواز ماه” که شامل افسانه های آمازون و آمریکای لاتین است از جمله کارهای اوست مثل کتاب “رقص خورشید” .
سیروس شاملو مدتهاست مشغول ترجمه اشعار پابلو نرودا ست . چند روز قبل مثل همیشه خندان و مهربان با دنیایی از ناگفته ها به دفتر نشر نگاه آمد . بی هیچ مقدمه ای با او در باره ترجمه شعر های پابلو نرودا سوال کردم. این که چراکه به فکر برگردان شعر های نرودا برآمد سیروس شاملو هم خیلی سریع و بی پرده گفت : برای این که هنوز نرودا و شعر هایش برای فارسی زبانان ناشناخته است و حق این مرد بزرگ شعر جهان ادا نشده است . ترجمه های موجود به زبان فارسی هم نتوانستند پابلو نرودا را به فارسی زبانان بشناسانند .
از او پرسیدم ترجمه شما از شعر نرودا چه ویژگی هایی دارد که دیگر ترجمه ها ندارند ؟ و ایشان گفتند :
من در ترجمه به زبان بومی می اندیشم . زبانی که بتواند که به همه نیازهای سرزمین من پاسخ دهد . زبان بومی یعنی زبان همه مردم ایران . به گونه ای که ترک و کرد و بلوچ و فارس و عرب بتوانند از این زبان استفاده کنند .
وقتی بیشتر در این باره سوال کردم گفت : به اعتقاد من زبان نباید به فارسی عربی ترکی و اسپانیولی تفکیک شود . همه مردم جهان باید به زبان مشترک دست پیدا کنند . در ایران کنونی هم باید به زبان فراگیر دست پیدا کنیم . زبان باید جهانشمول شود .
الان موبایل در هشت کشور دنیا ساخته می شود هر کشوری یک قطعه اش را می شازد این نشان می دهد صنعت در جهان به یک زبان مشترک دست پیدا کرد اما در عرصه فرهنگ ما همدیگر را درک نمی کنیم . به یک زبان مشترک فرهنگی دست پیدا نکردیم .
سیروس شاملو در باره ترجمه براین باور است که باید به زبان دلانه در شعر نزدیک شویم . وقتی از مفهوم زبان دلانه پرسیدم با شوق گفت : زبان دلانه یعنی زبان جان به جان . ما در ترجمه شعر باید به این سمت و سو برویم . ترجمه شعر با ترجمه متن کامپیوتری فرق دارد . ما نباید واژه به واژه ترجمه کنیم . در شعر نیازی به این کار نیست . ما باید حس شاعر را در زبان دوم انتقال دهیم و این انتقال تنها با زبان دلانه به دست می آید . ما باید حس شاعر را ضمن هماهنگی با صاحب اثر به خواننده منتقل کنیم . من در ترجمه شعرهای نرودا این مساله را رعایت کردم ابتدا با متن نوعی رابطه حسی برقرار کردم و بعد آن حس را به زبان فارسی برگرداندم .
وقتی از سیروس پرسیدم که پس شما ترجمه را یک اثر ادبی مستقل می دانید ؟ فورا گفت کاملا درسته . ترجمه یک اثر جدید است . چون قرار نیست کپی برابر اصل باشد . متن ترجمه شده یک اثر جدید از مترجم است که می تواند گاهی بهتر از اصل باشد و گاه بدتر و فروتر از آن . اما هیچ وقت خود اثر نیست .
ایشان در ادامه این گفتگو به صاحب اثر اشاره کردند و این که اگر به هنگام ترجمه یک اثر ادبی مولف ،شاعر ، یا صاحب اثر مرده باشد بهتر است . چون شاعرِ زنده ادعا می کند که من نظرم چیز دیگری بود اما وقتی در قید حیات نباشد هر مترجم می تواند فهم خود از متن را ترجمه کند .
از سیروس شاملو پرسیدم. با این توصیف ترجمه شعر از نظر شما نوعی فهم متن است ؟ ایشان هم تصدیق کردند . اما سوال من باقی مانده بود که با این فهم آیا نوعی اغتشاش در امر ترجمه به وجود نمی آید ؟ این که ، کسی که زبان نمی داند متن ترجمه شده خود را نوعی فهم و ادراک از شعر شاعر بداند. شاملو گفت : بله در این جا وظیفه منتقد ادبی مهم است که خوب را از بد تشخیص بدهد . و شارلاتانیسم ادبی را از مترجم واقعی بشناسد . مترجم واقعی می خواهد دنیای تازه ای بسازد این دنیا را بر اساس دنیای متن اول به او الهام می شود . هر ترجمه شعر اتفاق تازه ای در زبان است .
هنوز خیلی از حرف ها در باره پابلو نرودا و ترجمه شعر باقی مانده بود که تلفن همراه سیروس به صدا در آمد و او مجبور شد صحبت ها را ناتمام بگذارد و برود تا برای وقتی دیگر ….