وبلاگ

دنیا به این سادگی‌ها درست نمی‌شود

نگاه: بهنام زندی: چه چیز شاعری را به اقرار کردن وادار می‌کند؟ به اینکه شاعراست و تطهیر یافته و واژه‌ها برای او آفریده شده‌اند؛ زن از منزل ملکوت آمده/آوازهای آلوده مرا/
در عطر تن خویش شسته است(ص38).شاعری که زمانی شعر «ری را» او ورد زبان‌ها بود و گمان می‌رفت که دیگر اشعارش نیز به همین منوال جوان‌ها را به تهییج و سن و سال گذشته‌ها را به تحسین وا دارد. به راستی چه چیزی باعث این اصرار معصومانه و در عین حال ناباورانه می‌گردد؟ یکیشان/او که از ازل آشنای آدمی بوده است/می گوید/هیچ سپیده دمی/روشن‌تر از واژه‌های تو/طلوع نخواهد کرد(ص12)
در این مجال قصد نداریم تا تحلیلی کلی بر روند شعری سید علی صالحی داشته باشیم بلکه مقصود نگاهی مستقل به مجموعه «رد پای برف تا بلوغ کامل گل سرخ» وی است؛ مجموعه‌ای که از همان شعر اول می‌توان دریافت که شاعر می‌خواهد خودش را متقاعد کند و با صدای بلند خودش را مورد خطاب قرار دهد؛ می‌گویند باز آماده آفریدن باش/می گویند ما/تو را برای کتابت علاقه به آدمی آفریده ایم(ص12) هر چه پیشتر می‌رویم این نکته واضح‌تر می‌نماید که روی سخن صالحی و مخاطب اصلی او به طور اخص هم صنفانش است نه مخاطب عام، آنانکه شعر می‌گویند و ادعایی در این زمینه دارند.
شعر و واژه برای صالحی موهبتی ست که از ازل برای او تدارک دیده شده و دعوتی آسمانی این مسئولیت را بر دوشش نهاده است، به دیدنم می‌آیند/و هر بار که به دیدنم می‌آیند/باز برایم آواز تازه‌ای از ازل می‌آورند/بوی پونه و پروردگار می‌دهند(ص11) در اینکه جوشش شعر گاهی اوقات ندایی غیبی است که در گوش شاعر زمینی خوانده می‌شود شکی نیست و این مختص به هر شاعری می‌تواند باشد و نمی‌تواند تمایز یا امتیازی محسوب شود، پس چرا صالحی در مجموعه‌اش تا این حد پافشاری می‌نماید که موهبت آسمانی در قالب واژه‌ها بر او نزول کرده و مخاطب نیز باید این نکته را بداند؛ صالحی تا جایی پیش می‌رود که ادعای پاسخ دادن به تمامی پرسش‌ها را نیز دارد،دیگر کسی/در صف‌های طولانی سوال/خسته نخواهد شد(ص14) او با طرح ارجاع ازلی / ابدی واژه‌ها، هم قصد قانع کردن خودش را دارد و هم ترسی معنوی را برای مخاطب بر می‌انگیزاند تا آنجا که کسی جرات انتقاد به این واژه‌های تطهیر یافته را نداشته باشد.
این شیفتگی نیز در جای جای مجموعه به چشم می‌خورد؛ خدایا/شاعرتر از این دقیقه/من ام/که دریا به دیدنم آمده است(ص31) و در جایی دیگر،این عین حقیقت است/هیچ کس چون من/عاشقانه نزیسته است(ص21). گاه دیده می‌شود که شاعران در بیان احساسات و مطالبات ادراکی شان غلو نمایند، اما باید اذعان داشت که صالحی سعی در اغراق و نشان دادن قید تزاید احوالات عاشقانه و عارفانه‌اش ندارد بلکه ایمانی شهودی در پس ادعاهایش است.
نکته جالب توجه و گواه نگارنده در مجموعه شعر «رد پای برف تا بلوغ کامل گل سرخ» استفاده از «من شاعر» و نه «من شاعرانه» است که هم از نظر کیفی و هم کمی قابل تامل است. صالحی در مجموعه‌اش حدود 454 مرتبه از «من شاعر» استفاده کرده است که در نوع خود رکوردی محسوب می‌گردد، این تعداد به جز ضمایر«میم» و «مرا» و بعضا نام خود شاعر است. برای روشن‌تر شدن مطلب به بعضی از آنها اشاره خواهیم کرد،من از کربلای کلمات بسیاری گذشته‌ام(ص20)من سپیده دم نخستین روز هزاره ام/زیباتر از حیرت آفتاب در تعرق گندم(ص25) من حلقه‌ای زرین از دوایر دریا بوده ام(ص50) من که متبرک‌ام کرده‌اند از ترانه‌های شیراز(ص54) نور/کلید همه کلمات من است(ص58)من/ماخوذ به حیای حیرتم/شرم شگفت واژه‌ها از من است(ص65) من برکت کلمات زمین‌ام/ من عصاکش پیشگوی پیر(ص81) این «من‌ها» تا آخر مجموعه ادامه دارد که بیانش از حوصله این مجال بیرون می‌زند.
همانطور که قبلا اشاره شد مخاطب و روی سخن صالحی در این مجموعه شاعران و دست بر آتشان جرگه شعر است، پس تمام تلاش خود را در قالب عرفانی شیئی و آسمانی به کار بسته تا بپذیریم که واژه‌ها معجزه اویند و حسودی هم نکنیم؛ من شادمانم از اینکه شاعرم آفریده‌اند/حسودی نکن دوست من/دولت دوا را من ندزدیده‌ام/دولت دوا حواله من بوده از ازل(ص179) این ادعای جاودانگی تا جایی پیش می‌رود که پیشگوی عصاکش پیر حجت را تمام می‌کند و سندی شش دانگ را برای هزاره‌های بعد نیز صادر می‌کند؛ در هزاره‌ای دیگر/دانای دیگری دست تو را خواهد گرفت/از نام او هرگز مپرس/او منم در تکرار آب و اقیانوس(ص89). پر واضح است که صالحی شاعری تاثیرگذار و برخی از اشعارش ماندگارند، اما به نظر می‌رسد دلایل مختلفی از جمله وضع آشفته بازار شعر و ترسی درونی او را وادار به چنین ادعاهایی کرده است که خود دست به تحسین و تمجید در اشعارخویش بردارد، تا آنجا که «من شاعر» عنصر تشکیل‌دهنده شعرش می‌شود و شیفتگی نقطه مقابل فرهیختگی‌اش، صالحی بر طبق فرمولی ریاضی وار، ریاضت سالیانش را سروده تا جایی که روایت شعریش در تمام اشعار مجموعه علاوه بر پتک منیت‌هایش، مخاطب را خسته و دلزده می‌نماید؛ لحنی تکراری در ترکیب و ساختار کلمات (به‌رغم زیبایی ریتم و انتخاب واژه‌ها). به‌زعم نگارنده صالحی در این مجموعه از مضامین فاصله گرفته و به خودش پرداخته است به عبارت دیگرشاید بتوان گفت که بودن، هستن، ماندن او را به واکنشی اینچنین واداشته است.

نوشتن دیدگاه