خبر تلخ و سنگین است. چون باری از آهن و سنگ برسرت هوار میشود. اشک در چشم حلقه می بندد، نفس به سختی برمیآید، همین چند روز پیش با او حرف زدهای، همچنان خوش روحیه با صدای خوش طنین وخبر از حال نسبی خوبش، که میدانی این گونه نیست . که بیماری جانکاه سرطان سالهاست جاگیر تنش شده و مثل موریانه از درون همه چیز را درهم ریخته، که مردی ایستاده است، مقاوم مثل کوه. بچهی تهران است و استواریاش به دماوند مانند است . به یاد میآوری همین یک و اندی سال پیش را که مراسم بزرگداشتی برای چاپ...