توضیحات
گزیده ای از کتاب کودتا
تیرماه 1328نخستوزیر قرارداد الحاقى را امضاء مىکند.
مرداد 1328دوره مجلس پانزدهم بدون تصویب قرارداد الحاقى پایان مىیابد.
مهرماه 1328مصدق و نوزده نفر دیگر در باغ کاخ مرمر متحصن مىشوند
در آغاز کتاب کودتا می خوانیم
گاهشمار 5
شخصیتهاى مؤثر 9
مدخل 19
1ـ ملى کردن نفت 29
2ـ مذاکرات ایران و انگلیس 115
3ـ کودتا 199
4ـ میراث 269
نمایه 293
1280امتیاز نفت به دارسى واگذار مىشود.
1287نفت در مسجد سلیمان کشف مىشود.
1288شرکت نفت انگلیس و پارس (اِ. پى. اُ. سى.) تشکیل مىشود.
1291نیروى دریایى بریتانیا نفت را بهعنوان سوخت خود جایگزین ذغال سنگ مىکند.
پالایشگاه آبادان افتتاح مىشود.
1293دولت بریتانیا اکثریت سهام شرکت نفت ایران و انگلیس را خریدارى مىکند.
1311قرارداد واگذارى امتیاز لغو مىشود.
1312قرارداد جدید واگذارى امتیاز امضاء مىشود.
1312نام شرکت نفت انگلیس و پارس به شرکت نفت انگلیس و ایران
تغییر مىیابد.
1322استاندارد وکیوم براى کسب امتیاز مذاکره مىکند.
1322شِل، سینکلر و استاندارد وکیوم براى گرفتن امتیاز مذاکره مىکنند
شوروى به دنبال امتیاز نفت است.
1325توافق نفتى شوروى با قوام صورت مىگیرد.
1326مجلس توافق با شوروى را رد مىکند.
مذاکرات پیرامون قرارداد الحاقى به قرارداد 1327 آغاز مىشود.
تیرماه 1328نخستوزیر قرارداد الحاقى را امضاء مىکند.
مرداد 1328دوره مجلس پانزدهم بدون تصویب قرارداد الحاقى پایان مىیابد.
مهرماه 1328مصدق و نوزده نفر دیگر در باغ کاخ مرمر متحصن مىشوند.
آبانماه 1328جبهه ملى تشکیل مىشود.
بهمنماه 1328مجلس شانزدهم گشایش مىیابد.
آذرماه 1329کمیسیون نفت مجلس با قرارداد الحاقى مخالفت مىکند.
سپهبد رزمآرا به نخستوزیرى منصوب مىشود.
آذرماه 1329رزمآراء از نو درباره قرارداد الحاقى مذاکره مىکند.
اسفندماه 1329رزمآراء ترور مىشود.
کارگران صنعت نفت اعتصاب مىکنند.
اردیبهشتماه 1330مصدق به نخستوزیرى منصوب مىشود.
مجلس، قانون ملّى شدن صنعت نفت را تصویب مىکند.
شاه، قانون ملى شدن صنعت نفت را توشیح مىکند.
خردادماه 1330بریتانیا در دادگاه لاهه اقامه دعوى مىکند.
شرکت ملى نفت ایران، خود صنعت نفت را قبضه مىکند.
اچ. ام. اس موریتیوس در آبادان لنگر مىاندازد.
بریتانیا کشتىهاى نفتکش را متوقف مىکند.
تیرماه 1330مأموریت هیئت هریمن
مردادماه 1330مأموریت هیئت استوکس
مهرماه 1330مصدق در سازمان ملل متحد
چرچیل به نخستوزیرى انتخاب مىشود.
همه کارکنان شرکت نفت انگلیس و ایران کشور را ترک مىکنند.
آبانماه 1330اصل چهار به ایران عرضه مىشود.
مصدق رأى اعتماد مىگیرد.
آذرماه 1330برخوردهایى بین حزب توده و حزب زحمتکشان روى مىدهد.
دیماه 1330هیئت اعزامى بانک بینالمللى به ایران مىآید.
کنسولگرىهاى بریتانیا تعطیل مىشوند،
بانک بریتانیا بسته مىشود
روزنامهها از توطئهاى علیه جان مصدق خبر مىدهند.
رأىگیرى براى مجلس هفدهم آغاز مىشود.
بهمنماه 1330فاطمى، وزیر خارجه، بهوسیله فدائیان اسلام زخمى مىشود.
اسفندماه 1330هیئت اعزامى بانک بینالمللى به موفقیتى نمىرسد.
فروردینماه 1331مجلس هفدهم افتتاح مىشود.
خردادماه 1331مصدق به لاهه مىرود.
خردادماه 1331نفتکش انگلیسى رزمارى مصادره مىشود.
23 تیرماه 1331مصدق درخواست اختیارات ویژه را به مدت شش ماه مىکند.
25 تیرماه 1331مصدق استعفا مىدهد.
30 تیرماه 1331خیزش تودههاى مردم
31 تیرماه 1331مصدق دوباره به نخستوزیرى منصوب مىشود.
16 مردادماه 1331آیتالله کاشانى به ریاست مجلس انتخاب مىشود.
مهرماه 1331روابط دیپلماتیک ایران با بریتانیا قطع مىشود.
بریتانیا از همه شهروندان خود مىخواهد ایران را ترک کنند.
مجلس دوره نمایندگى سنا را به دو سال کاهش مىدهد.
آذرماه 1331هیئت جدید اعزامى بانک بینالمللى به ایران مىآید.
بهمنماه 1331در مناطق بختیارى جنگ و درگیرى آغاز مىشود.
براى سرلشکر زاهدى قرار بازداشت صادر مىشود.
نهم اسفندماه 31در مقابل خانه مصدق تظاهرات طرفدارى از شاه صورت مىگیرد.
مصدق به مجلس پناه مىبرد.
29 اسفند 1331مصدق، یک سخنرانى نود دقیقهاى خطاب به ملّت ایراد مىکند.
31 فروردین 32سرلشکر افشار طوس به قتل مىرسد.
13 اردیبهشت 32زاهدى در مجلس بست مىنشیند.
12 تیر 1332آیزنهاور اعلام مىکند از پرداخت هرگونه کمک به ایران خوددارى
خواهد کرد.
23 تیر 1332نمایندگان عضو جبهه ملى در مجلس استعفا مىدهند.
12 مرداد 1332رفراندوم براى انحلال مجلس
24 مرداد 1332کودتاى اوّل شکست مىخورد.
شاه به بغداد پرواز مىکند.
28 مرداد 1332کودتا صورت مىگیرد.
30 مرداد 1332شاه به ایران برمىگردد.
مهرماه 1332ایالات متحده 45 میلیون دلار به ایران پرداخت مىکند.
شرکت نفت انگلیس و ایران به بریتیش پترولیوم (بى. پى) تغییر نام
مىدهد.
آبانماه 1332محاکمه مصدّق آغاز مىشود.
آذرماه 1332نیکسون، معاون رئیسجمهور ایالات متحده به تهران مىآید.
سه دانشجو در دانشگاه تهران کشته مىشوند.
مصدق به سه سال زندان محکوم مىشود.
شهریور 1333قرارداد نفت با کنسرسیوم امضاء مىشود.
شخصیتهاى مؤثر
- آذر، دکتر مهدى (1280 تا 1373) آخرین وزیر فرهنگ مصدق. او در یک خانواده برجسته روحانى در تبریز متولد شده و او را براى تحصیل پزشکى به فرانسه فرستاده بودند. هنگامى که براى تصدّى وزارت فرهنگ از او دعوت کردند، استاد دانشکده پزشکى بود. نمایندگان طرفدار شاه و روحانى مجلس، غالبآ او را بابت اینکه برادر بزرگترش در تبعید در اتحاد شوروى بهسر مىبرد، مورد حمله قرار مىدادند. پس از کودتا او از چهرههاى برجسته جبهه ملى بود و در نتیجه گاه در زندان و گاه بیرون بود.
- آزاد، عبدالقدیر (1272 تا 1366) ناشر روزنامه آزاد از روزنامههایى که دنبال نقاط ضعف افراد و هوچىگرى در اطراف آنها هستند. از سیاسیون بازنشستهاى که ده سال را به تناوب درون و بیرون زندانهاى رضاشاه گذرانده بود. او از جمله اعضاى مؤسس جبهه ملى بود امّا بهزودى به منتقد علنى مصدّق تبدیل شد.
- اخوى، علىاکبر (1282 تا 1362) آخرین وزیر اقتصاد مصدق. او که حقوقدانى تحصیلکرده فرانسه و قاضى دیوان عالى کشور بود، ترجیح داده بود بازنشسته شود تا مجبور نباشد در دعاوى مربوط به زمین، به نفع رضاشاه رأى بدهد. او حتى با وجود اینکه برادرش سرهنگ حسن اخوى در سازماندهى کودتاى 32 دست داشت، یکى از پشتیبانان وفادار و محکم مصدق باقى ماند.
- امامى، جمالالدین (1272 تا 1347) یکى از مخالفان برجسته مصدق. او که فرزند امام جمعه خوى بود نخست از خوى و سپس از تهران به نمایندگى مجلس
انتخاب شد. او در مراحل آخر مجلس شانزدهم به منتقد علنى مصدق تبدیل شد. پس از کودتاى 1332 پست سفارت در رم را به او جایزه دادند. - امامى، سیدحسن (1291 تا 1376) مدت کوتاهى رئیس مجلس هفدهم. شاه او را که یک سلطنتطلب ثابتقدم بود، به سمت امام جمعه تهران منصوب کرد. او در نجف الهیات و در سوئیس حقوق خوانده بود. امامى که از یک خانواده اشرافى بود با مصدق نسبت داشت اما او را خائن به طبقه خود مىدانست.
- امیر علائى، شمسالدین (1279 تا 1372) یکى از مشاورین مصدق، فرزند یکى از اعیان زمیندار، که در لیسه فرانسه در تهران تحصیل کرده و در فرانسه علوم سیاسى خوانده بود. عمده دوران خدمت او در وزارتخانههاى دادگسترى، دارایى و کشور سپرى شده بود. پس از کودتاى 32 مدت کوتاهى در زندان بود و سپس به او اجازه دادند کشور را ترک کند و به فرانسه برود که در آنجا در علوم سیاسى دکترا گرفت.
- بقائى، مظفّر (1291 تا 1366) سیاستمدارى سرگردان که نخست با سروصدا و با حرارت از مصدّق پشتیبانى کرد و بعدآ با همان سروصدا و حرارت به مخالفت با مصدّق پرداخت او که از یک خانواده سرشناس کرمان بود، در فرانسه تحصیل کرده بود و در دانشگاه تهران فلسفه درس مىداد و از مجلس پانزدهم تا مجلس هفدهم نماینده کرمان در مجلس بود. بقایى سرکرده حزب زحمتکشان بود.
- حائرىزاده، سیدابوالحسن (1273 تا 1366) یکى از پشتیبانان اولیّه مصدق که خیلى زود به مخالف او تبدیل شد. او یک قاضى بازنشسته و نماینده سابق مجلس بود. سفارت انگلیس او را بهعنوان یک «بیطرف افراطى» توصیف مىکرد که «ستیزهجو و معمولا با همکاران خود در حال مخالفت و کشمکش است.»
- حجازى، سرلشکر عبدالحسین (1286 تا 1369) استاندار پیشین خوزستان. انگلیسىها او را دوست شرکت نفت انگلیس و ایران مىدانستند. او که در دوران مصدّق، مشاور نزدیک شاه بود، نام خود را براى رهبرى آینده کودتاى 1332 پیشنهاد کرد.
- حسیبى، کاظم (1285 تا 1369) یکى دیگر از مشاوران مصدق در زمینه صنعت نفت. او از یک خانواده متوسط تاجر برخاسته بود و در اروپا تحصیل کرده بود. حسیبى ابتدا در پاریس مهندسى عمران و سپس در بریتانیا و چکوسلواکى مهندسى
نفت خوانده بود. او یکى از اعضاى مؤسس انجمن مهندسین، حزب ایران و جبهه ملى بود. پس از کودتا او براى مدّت دو سال در بازداشت خانگى بود. - حقشناس، جهانگیر (1289 تا 1370) یکى از مشاوران مورد اعتماد مصدّق در امور فنّى مربوط به صنعت نفت. حقشناس یک مهندس تحصیلکرده اروپا بود که در دانشگاه تهران درس مىداد و به تأسیس حزب ایران کمک کرد. پس از کودتا او به حال تبعید در بریتانیا زندگى مىکرد.
- رزمآراء، سپهبد حاجیعلى (1289 تا 1330) نخستوزیر ایران که در سال 1330 بهخاطر مخالفت با ملّى شدن نفت بهوسیله فدائیان اسلام ترور شد. او در زمره رشته ممتدى از افسران ارتش بود که در دانشکده نظامى سنسیر دوره دیده بودند. در جریان تعرضات عشایرى دهه 1310 جنگیده بود، فرماندهى دانشکده افسرى را داشت که در آنجا بر انتشار جغرافیاى رسمى ایران نظارت مىکرد؛ و در سال 1922 و مجددآ در سال 1925 به ریاست ستاد ارتش رسید. او از طریق ازدواج با یکى از قدیمىترین خانوادههاى اشرافى ایران نسبت پیدا کرده بود.
- رضوى، سیداحمد (1285 تا 1350) یکى از پشتیبانان مصدّق در مجلس، از یک خانواده زمیندار برجسته در مدرسه فرانسوى لیسه در تهران تحصیل کرده و بعد در فرانسه مهندسى معدن خوانده بود. او یکى از اعضاى مؤسس انجمن مهندسین و همچنین حزب ایران بود. رضوى در دورههاى پانزدهم و هفدهم مجلس، نماینده زادگاه خود کرمان در مجلس بود. پس از کودتاى 32 محکوم به حبس ابد شد اما بهزودى آزاد شد و اجازه یافت به تبعید برود.
- زاهدى، سرلشکر فضلالله (1269 تا 1342) سرکرده اسمى کودتاى 32. از اعضاى بریگاد قزاق که روسیه تزارى در ایران تربیت کرده بود و کودتاى 1299 را انجام داده بودند. رضاشاه به او ترفیع داد و او را تیمسار کرد. انگلیسىها در 1921 او را به ظنّ اینکه بخشى از ستون پنجم آلمانىها باشد بازداشت کردند. انگلیسىها بیشتر او را یک سیاستمدار تاجر مىدانستند که هنگامى که استاندار خوزستان بود پول کلانى به جیب زده بود تا یک افسر حرفهاى. پس از کودتاى 32 او به نخستوزیرى منصوب شد اما فقط دوازده ماه این پست را حفظ کرد و پس از آن به سوئیس تبعید شد.
- زیرکزاده، احمد (1284 تا 1372) پشتیبان ثابتقدم مصدّق. او فرزند یک روحانى در منطقه بختیارى بود که در بیمارى همهگیر 1298 درگذشته بود. زیرکزاده پس از مرگ پدر نزد خویشاوندان خود در تهران بزرگ شده و توانسته بود از دولت بورسى براى تحصیل مهندسى مکانیک در پاریس بگیرد. او یکى از اعضاى مؤسس انجمن مهندسین و حزب ایران بود. پس از کودتاى 32 براى مدتى بیش از دو سال مخفى بود، پنج ماه زندانى شد، و سپس از دوستان پولى جمع کرد و گاراژى دایر کرد.
- سنجابى، کریم (1283 تا 1375) آخرین وزیر فرهنگ مصدق. او که از یک خانواده سرشناس کرد در کرمانشاه بود در فرانسه حقوق خوانده بود و رئیس دانشکده حقوق بود. سنجابى در مجلس هفدهم نماینده شهر خود در مجلس بود. پس از کودتاى 32 مدت کوتاهى زندانى بود. پس از مصدق رهبرى جبهه ملى را بهعهده داشت.
- شایگان، سیدعلى (1283 تا 1360) یکى از مشاوران حقوقى مصدّق. از یک خانواده محترم شیرازى بود، در دانشگاه لیون تحصیل کرده بود و در دانشگاه تهران حقوق درس مىداد. بهعنوان رئیس دانشکده حقوق (1324)؛ وزیر فرهنگ (1325 و 1332)؛ نماینده مجلس (1328 تا 1332)؛ عضو کمیسیون نفت (1930) و عضو هیئتهاى اعزامى به لاهه و ملل متحد (1330-1332) خدمت کرد. پس از کودتاى 32 بازداشت و به حبس ابد محکوم شد، امّا پس از دو سال آزاد شد و به او اجازه دادند کشور را ترک کند و به ایالات متحده برود. کسانى که او را مىشناختند شگفتزده خواهند شد اگر بدانند وزارت خارجه بریتانیا او را بهعنوان «چپگرا»، «خشکاندیش»، «افراطى» و «نامتعادل» طبقهبندى کرده بود.
- صالح، اللهیار (1273 تا 1360) سفیر مصدق در واشنگتن. او که فرزند یک زمیندار صاحبنام بود در مدرسه امریکایى تهران درس خوانده بود که در آنجا فعالانه کارزارى را علیه قرارداد 1919 انگلیس با ایران به راه انداخته بود. صالح یک صاحبمنصب حرفهاى غیرنظامى بود و در شمارى از دولتها بین سالهاى 1320 تا 1332 خدمت کرد. صالح در دورههاى شانزدهم و هفدهم مجلس نیز نماینده کاشان بود. پس از کودتاى 32 از سمت خود بهعنوان سفیر در واشنگتن استعفا داد.
- صدیقى، غلامحسین (1282 تا 1371) وزیر ارتباطات مصدق. او در میان جامعه روشنفکرى بسیار مورد احترام بود. صدیقى در سوربن جامعهشناسى خوانده بود
و این رشته درسى را در دانشگاه تهران به راه انداخت. اگرچه مدتى طولانى یکى از اعضاى جبهه ملى بود، شاه در مراحل اولیه انقلاب 1357 به او پیشنهاد نخستوزیرى کرد که او نپذیرفت.
- طاهرى، شیخهادى (1267 تا 1336) یکى از نمایندگان عمده هوادار بریتانیا. او که زمیندار و تاجر ثروتمندى در یزد بود، از 1305 تا 1332 نماینده زادگاه خود در مجلس بود. او را در روند کار پارلمانى و در شناخت نقاط ضعف همکاران خود در مجلس خبره مىدانستند. سفارت انگلستان با نوعى ناراحتى مىپذیرفت که او را «بهعنوان بلندگوى آنها مىشناختند».
- علاء، حسین (معینالوزاره) (1263 تا 1343) نخستوزیر پس از مصدّق، از یک خانواده ثروتمند اشرافى که با قاجارها وصلت و در انگلستان تحصیل کرده بود و مدّت زیادى از دوران خدمت خود را در سرویس دیپلماتیک گذرانده و هم در انگلستان و هم در ایالات متحده بهعنوان سفیر کار کرده بود. او از سوى انگلیسىها «علیرغم وابستگىاش به وست مینسترسکول، داراى احساسات ملى» توصیف مىشد. فدائیان اسلام در سال 1334 سعى کردند او را ترور کنند.
- عمیدى نورى، ابوالحسن (1272 تا 1358) ناشر روزنامه داد، از روزنامههایى که دنبال پیدا کردن نقاط ضعف افراد و هوچىگرى در اطراف آنها هستند. او که از یک خانواده زمیندار ثروتمند مازندرانى بود، حقوق خوانده و وکیل دعاوى شده بود، امّا به عالم روزنامهنگارى روى آورد. او که در میان اعضاى مؤسس جبهه ملى بود بهزودى از مصدّق بریدو در کودتاى 1332 شرکت کرد و بهصورت یکى از نخبگان حاکمیت جدید درآمد. او پس از انقلاب 1357 بلافاصله اعدام شد.
- فاطمى، سیدحسین (1296 تا 1333) مردى که دست راست مصدّق بود. فاطمى که فرزند یکى از رجال مذهبى نائین بود، پیش از رفتن به پاریس براى تحصیل در رشته روزنامهنگارى در یک مدرسه میسیونرى انگلیسى در اصفهان درس خوانده بود. روزنامه او، باختر امروز. ارگان اصلى جبهه ملى بود. او که ضدشاهترین رهبران جبهه ملى شناخته مىشد، پس از کودتا اعدام شد.
- قوام، احمد (قوامالسلطنه) (1254 تا 1334) که به عالیجناب خاکسترى[1]
شماره یک ایران معروف است، از انقلاب 1284 به بعد در سیاست برجسته بود، و دستکم ریاست هفت کابینه، بسیارى از آنها را پیش از رضاشاه، بهعهده داشت. او که از یک خانواده اشرافى برخاسته بود، با سلسله پادشاهى قبلى (قاجارها) و با مصدق نسبت خانوادگى داشت. پس از جنگ جهانى دوم بهخاطر راضى کردن شوروىها به تخلیه شمال ایران، به او لقب حضرت اشرف اعطا شد. اما سه سال بعد، زمانى که او با افزایش اختیارات شاه در قانون اساسى مخالفت کرد، این عنوان را از دست داد. در تیرماه 31 ایالات متحده و بریتانیا او را به دیده آخرین امید غیرنظامىشان علیه مصدّق مىنگریستند. سفارت انگلستان او را «توطئهگر، جاهطلب، و عاشق پول، اما داراى تجربه و توانایى بسیار» مىدانست.
- کاشانى، آیتالله سیدابوالقاسم (1267 تا 1340) برجستهترین روحانى که از ملى شدن نفت حمایت کرد. او که فرزند یک روحانى ارشد بود، در نجف تحصیل کرده بود و در شورش 1299 علیه انگلیسىها در عراق شرکت جسته و متعاقبآ به ایران دوران رضاشاه پناه آورده بود. در جریان جنگ دوم جهانى انگلیسىها او را به ظنّ اینکه با آلمان نازى روابطى دارد، بازداشت کردند. در جریان بحران نفت انگلیسىها او را «دشمنى سخت» امّا دشمنى که مىتوان او را خرید، مىدانستند. او در تخریب تدریجى قدرت مصدق از درون نقش مهمى ایفا کرد.
- کاظمى، سیدباقرخان (مهذبالدوله) (1271 تا 1355) دیپلماتى که بهعنوان وزیر خارجه به مصدق خدمت مىکرد. کاظمى از یک خانواده زمیندار قدیمى بود که در ایالات متحده تحصیل کرده بود و مدّت زیادى از عمر خود را در هیئت دیپلماتیک گذرانده بود. پس از کودتاى 1332 او مجبور به بازنشستگى پیش از موقع شد.
- لطفى، عبدالعلى (1258 تا 1335) وزیر دادگسترى مصدّق. او که در نجف متولد و بزرگ شده بود، در دهه 1300 به ایران آمده بود و در دهه 1310 به اصلاح نظام
قضایى کمک کرده بود. لطفى که با دقت و وسواس به قانون اساسى احترام مىگذارد با محاکمه غیرنظامیان در دادگاههاى نظامى مخالفت ورزید. این امر او را به مقابله با شاه کشانید. او در بیمارستان زندان در سال 1335 درگذشت. - متین دفترى، احمد (1284 تا 1350) مشاور اصلى مصدّق در حقوق بینالملل. او که در فرانسه، سوئیس و آلمان تحصیل کرده بود در دانشگاه تهران حقوق تدریس مىکرد و در دوران حکومت رضاشاه شمارى از پستهاى عالى بهدست آورده، از جمله به نخستوزیرى رسیده بود. او هوادار یک سیاست خارجى بیطرفانه بود و مدت کوتاهى هم بهوسیله بریتانیایىها در جریان جنگ دوم بازداشت شده بود. او خواهرزاده مصدق و علاوه بر آن داماد او بود. برادر او، سرلشکر محمّد دفترى که با او قطع رابطه کرده بود، نقش برجستهاى را در کودتا بازى کرد.
- معظمى، عبدالله (1288 تا 1350) یکى از پشتیبانان مصدق در دورههاى چهاردهم تا هفدهم. او که از یک خانواده زمیندار سرشناس بود، در فرانسه حقوق خوانده بود و در دانشگاه تهران تدریس مىکرد. معظمى در مجلس هفدهم به ریاست مجلس انتخاب شد. پس از کودتاى 1332 مدت کوتاهى در زندان بود. برادر او، سیفالله معظمى مهندس برق بود که بهعنوان وزیر پست و تلگراف مصدّق، به او خدمت مىکرد.
- مکّى، حسین (1290 تا 1378) او خطیب بود. مکّى با حمله به شرکت نفت و در ابتدا بهعنوان سخنگوى مصدق میخ خود را در مجلس کوبید. مکّى در کمیسیون پارلمانى که به آبادان اعزام شد تا کنترل شرکت نفت انگلیس و ایران را بهدست گیرد خدمت مىکرد. او در سال 1331 از مصدّق برید و بعدآ خود را با چهره جدیدى بهعنوان نویسنده تاریخ ایران جدید مطرح کرد.
- ملکى، خلیل (1280 تا 1348) روشنفکر مارکسیست شاخص. او در اوایل دهه 1310 در آلمان شیمى خوانده بود و براى «تبلیغ مارکسیسم» در 1916 به زندان افتاده بود؛ در سال 1320 به حزب توده پیوست، سرکردگى گروهى از روشنفکرانى را بهعهده داشت که این حزب را در اعتراض به سیاستهاى شوروى در شمال ایران ترک کردند؛ به تأسیس حزب زحمتکشان کمک کرد و این حزب را هم زمانى که آغاز به
مخالفت با مصدق نمود، ترک کرد. معروف است که به مصدق گفته است «ما حتى تا خود دروازههاى جهنم هم از شما پیروى خواهیم کرد.» - نریمان، سیدمحمود (1272 تا 1340) مشاور اصلى مصدّق در امور مالى. فرزند یک مدیر بانک. او در سوئیس و بریتانیا اقتصاد خوانده بود. پیش از آنکه شهردار تهران شود، سابقهاى طولانى در مسئولیتهاى مختلف کشورى داشت. پس از کودتا گاه در زندان و گاه بیرون از زندان بود.
- نواب صفوى، سیدمجتبى (میرلوحى) (1303 تا 1335) بنیانگذار فدائیان اسلام. او که یک طلبه جوان و رده پائین بود، یکى از نخستین سازمانهاى بهراستى بنیادگراى جهان اسلام را بهوجود آورد. او که ادعا مىکرد از اعقاب سلسله صفوى است، نام خانوادگى خود را هم از میرلوحى به صفوى تغییر داد. او مسئول یک رشته از ترورهاى سطح بالا از جمله ترور احمد کسروى، مورخ؛ هژیر وزیر دربار؛ و رزمآراء، نخستوزیر بود. او در سال 1335 پس از یک تلاش ناموفق براى ترور نخستوزیر، اعدام شد.
[1] * عالیجناب خاکسترى لقب کاردینال ژوزف، امین و محرم ریشلیو، صدراعظم مقتدر و معروف فرانسه، ووزیر مخفى او بود، و به همین مناسبت به مشاور محرم و مخفى شخص یا سازمانى گفته مىشود که در سایهقرار دارد و آن شخصیت رسمى یا سازمان را اداره مىکند. (ن ـ ز)
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.