جملات برگزیده از کتاب پنجاه و سه نفر اثر بزرگ علوی:
بزرگترین صفت مشخص دوره ی سیاه همین است که کارهای بزرگ بدست ناقابل ترین و پست ترین افراد داده می شد.
کتاب اینگونه آغاز می شود:
فهرست
مقدمه 7
دستگيرى من 10
اداره سياسى 17
شب اول زندان 27
استنطاق 35
شكنجههاى روحى 43
حاكم زندان 51
بيكارى 58
سياست زندان 65
زندانى ارانى 70
يك شب مرگ 76
مقاومت دستهجمعى 83
مأمور زندان 92
پنجاه و دونفر يا پنجاه و چهارنفر 98
زندگانى ما در فلكه 105
زندان قصر 112
استنطاق 120
خانوادههاى ما 126
صد مرد چو شير 132
روزنامه 161
كتاب 175
مداد و كاغذ 190
مقدمه محاكمه 201
محاكمه پنجاه و سه نفر 211
گناه پنجاه و سه نفر 255
عفو عمومى 266
مرگ دكتر ارانى 277
ده نفر را دزديدند 282
دستگاه فاسد 298
شهريور 1320 304
بيست و پنجم شهريور 315
مقدمه
وقتى كه «ورقپارههاى زندان» منتشر شد عدهاى از خوانندگان من ناراضى بودند. شايد هم حق داشتند. خوانندگان بيشتر مطالبى راجع به زندان مىخواستند. به طوركلى آنها مىخواستند بدانند چگونه با محبوسين رفتار مىشد. چگونه آنها را زجر مىدادند، چگونه آنها را مىگرفتند، مىكشتند و نابود مىكردند. خوانندگان زندان مىخواستند و من «ورقپاره» تقديمشان كرده بودم. ورقپاره براى من معناى خاصى داشت. بايد احتياجى موجود باشد كه انسان باوجود فشارهاى طاقتفرساى ميرغضبهاى دوره سياه (كه اگر كاغذپارهاى نزد زندانى مىيافتند، گزارشها به مقامات عاليه مىدادند) ورق پاره پيدا مىكرد و احساسات خود را روى آن سعى مىكرد بيان كند. احتياجات به بيان احساسات و اين عوالم زندان را كه مخصوص و يادگار ننگين دوره سياه است، من «ورقپاره» نام نهادم.
در «پنجاه و سه نفر» از اين حيث شايد خوانندگان راضىتر باشند. اما به طور يقين باز دستهاى ناراضى خواهند بود، عدهاى مىگفتند كهچرا منميرغضبها و دوستاقيانها را با نام و نشان اسم نبردم. مردم مىخواهند بدانند اين شمرهاى دوره جديد كه به لباس شهربانى و قاضى و وزير درآمده بودند، چه كسانى هستند، صرفنظر از اينكه در اين اواخر روزنامهها به حد كافى اين اشخاص را شناساندهاند، اساسآ ذكر اسامى اينها چه تأثيرى دارد؟ فرض بكنيم اسم فلان طبيبى كه به دكتر ارانى بيمار مبتلا به
تيفوس فلوسى را كه مادرش از خانه مىآورد، نمىداد، حسن يا حسين بوده است. اسم اين اشخاص از لحاظ سياست روز مهم است، ولى من به كتاب خود بيشتر جنبه تاريخى مىخواهم بدهم. به عقيده من اين اشخاص تقصيرى ندارند و اگر گناهى متوجه آنها مىشد، ناچيز است اينها محصول اوضاع و احوالى هستند كه مجموعآ دوره سياه ناميده مىشود.
مقصود من از نوشتن «پنجاه و سه نفر» تشريح اين اوضاع و احوال است. من اين وزيرها و اين قضات و اين افسران شهربانى را كوچكتر از آن مىدانم كه اوقات فراغت خود را با آنها مشغول كنم. اگر آن وزيرى را كه حكم محكوميت مرا صادر كرد، در اختيار من بگذارند و به من بگويند، با او هركارى كه مىخواهى بكن، من از نظر شخص خودم، نه از لحاظ اجتماعى، به رويش مىخندم و به او مىگويم «برو آدم شو» من شخصآ كينهاى از او در دل ندارم.
اما من در «پنجاه و سه نفر» گفته دكتر ارانى را در محكمه 53 نفر شعار خود قرار دادهام. دكتر معتقد است كه سه سند مهم عبارت از پروندههاى 53 نفر و مدافعات آنها و راى محكمه در دست است. اگر محكمه رأى به محكوميت اين 53 نفر داد، آن وقت در آينده مردمى كه در اوضاع اجتماعى اين دوره سياه مطالعه مىكنند و از تاريخ درس مىگيرند، از خود مىپرسند: چه طبيب و قاضى، پسران بازرگانان متمول و مالكين درجه اول از منافع طبقاتى خود دست برداشته و كمونيست شده بودند. اگر محكمه رأى به برائت 53 نفر داد، باز هم از خود مىپرسند، چه اوضاع و احوالى در دوره سياه در اين مملكت حكمفرما بود كه عدهاى بىگناه را شهربانى با علم و اطلاع دولت و دستگاه قضائى يك سال و نيم زندانى كرده بود. «قضاة، هركارى كه بكنند پيچ و مهره اين اجتماع از روى سه سند مهم كشف مىشود.»
مقصود من از «پنجاه و سه نفر» همين است. من مىخواهم پيچ و مهره اجتماع
دوره سياه را به طور بارز به خوانندگان خود نشان دهم. محاكمه پنجاه و سه نفر با اين وضع افتضاحآور كه يكى از آثار ننگين تاريخ ايران به شمار مىرود، محصول اوضاع و احواليست كه دوره سياه را پابرجا كرده بودند: در محاكمه 53 نفر و در گرفتارى و آزادى آنها تمام طبقات اجتماع ايران شريك بودند، بنابراين اگر من موفق شوم كه حادثه 53 نفر را به طورى كه در حقيقت بوده، و وقايعى را كه اطراف آن رخ داده، چنانكه شايد و بايد، شرح دهم، گمان مىكنم توانستهام اوضاع اجتماع ايران را در اين بيست ساله اخير تشريح كنم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.