گزیده از کتاب نامه ها_ نیما یوشیج
نامه های عاشقانه ی نیمایوشیج به عالیه جهانگیر (همسرش)
عزیزم
قلب من رو به تو پرواز می کند
مرا ببخش ! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزیزم» خطاب کرده ام ، تعجب نکن . خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند . عارضات زمان ، آن ها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعت داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در خودشان خاموش می سازند
در آغاز کتاب نامه ها_ نیما یوشیج می خوانیم:
يادداشت ناشر
زنده ياد سيروس طاهباز مجموعه ى كامل نامه هاى نيما يوشيج (از انتشارات دفترهاى زمانه) را در سال 1368 براى «نخستين» بار منتشر كرد. اينك پس از بيست و پنج سال كه از انتشار اولين چاپ اين كتاب مى گذرد، «مؤسسه انتشارات نگاه» بر آن شده است تا با تجديد چاپ مجموعه ى كامل نامه هاى نيما يوشيج به كوشش سيروس طاهباز اين كتاب ناياب را در اختيار دوستداران آثار بنيانگذار شعر نو ايران قرار دهد و همچنين دين خود را به «يگانه» فردى ادا كند كه بيش از سى سال عمر خود را در راه گردآورى، نسخهبردارى و تدوين آثار نيما يوشيج صرف كرد و در اين راه هر سختى و رنجى را به عشق انتشار اين آثار به جان خريد.
جايگاه پر اهميت سيروس طاهباز در اشاعه و به كرسى نشاندن شعر نو در ايران انكارناپذير است. او با انتشار سيزده شماره مجلهى پيشروى «آرش» در دههى چهل نمونههايى از چاپ نخست درخشانترين آثار ادبيات معاصر ايران را منتشر كرد و اين مهم را با كار سترگ گردآورى، نسخهبردارى و تدوين آثار نيما يوشيج پى گرفت. ميراث طاهباز نسخههاى چاپى بيش از بيست هزار برگ دستنوشتههاى ناخوانا و فرسوده ى نيماست كه به اذعان بسيارى از اهل فرهنگ و ادب كه از سال 1340 و از نزديك شاهد كوششهاى خستگىناپذير سيروس طاهباز در انتشار آثار
نيما بودند، اگر او به اين امر همت نمىگماشت چه بسا بسيارى از اين آثار از بين مىرفت و هرگز منتشر نمىشد.
«مؤسسه انتشارات نگاه» از سالهاى دور شاهد تلاشهاى «يكتنه» و خستگىناپذير سيروس طاهباز در راه نسخهبردارى و انتشار آثار نيما يوشيج بود. او بود كه «يكه» و «تنها» بار اين امانت را بر دوش مىكشيد و عاشقوار و بدون چشمداشت مادى با تمام توان خود مىكوشيد آثار نيما را يكى پس از ديگرى منتشر كند. اما پس از گذشت سى سال از خاموشى نيما و ملّى شدن آثار او عدهاى از جمله فرزند او در گوشه و كنار آثارى از نيما را كه پيشتر توسط سيروس طاهباز نسخهبردارى شده بود به نام خود منتشر كردند. ايشان به انگيزههاى صرفآ مادى و به سوداى توجيه اين اقدامات سعى كردهاند تا با خدشهدار نمودن كوششهاى توانفرساى سيروس طاهباز در انتشار آثار نيما، زمينه را براى فروش نسخههاى «به ظاهر جديدى» از اين آثار فراهم كنند. با مقايسهى كتابهايى كه طاهباز از نيما منتشر كرده است با نسخههاى ديگر درمىيابيم كه اين آثار قريب باتفاق كپىبردارى شده از نسخههايى هستند كه او طى ساليان دراز منتشر كرده بود. اندك مطالبى كه توسط ديگران به اين كتابها افزوده يا از آنها كاسته شده است در بسيارى از موارد چنان ساختگى و مجعول به نظر مىرسند كه صحت آنها را با ترديد جدى روبرو مىسازد.
دريغ و درد كه به جاى قدرشناسى از آنچه زندهياد سيروس طاهباز براى ادبيات اين مرز و بوم به يادگار گذاشته است، عدهاى اندك كوشيدهاند تا با هر وسيلهى ممكن به ظلم، كوششهاى او را در اين راه خدشهدار سازند و يا اتهاماتى را متوجه او و خانوادهاش سازند كه سراسر كذب محض است. استقبال هميشگى دوستداران فرهنگ و ادب اين سرزمين از آثارى كه او از نيما يوشيج منتشر كرده است، دليل اين مدعاست كه شايد بتوان در بوق و كرنا «ناحقى» را مدام جار زد اما آنان كه در پى آشنايى با آثار بنيانگذار شعر نو ايران هستند هنوز سيروس طاهباز را به عنوان «يگانه» فردى مىشناسند كه عاشقانه برگ برگ دستنوشتههاى آن
بزرگمرد ادب اين سرزمين را نسخهبردارى كرد و به چاپ سپرد و سرانجام جاودانه در كنار نيماى بزرگ در خانهى او در روستاى يوش آرميد…
«مؤسسه انتشارات نگاه» به عنوان ناشر مجموعهى آثار نيما يوشيج علاوه بر كتاب حاضر، «مجموعهى اشعار نيما يوشيج» و كتاب ديگر نيما «دربارهى هنر و شعر و شاعرى» همگى به كوشش سيروس طاهباز را منتشر كرده است.
يادداشت جلال آلاحمد
… يك سال پس از مرگش، 1339، «افسانه و رباعيات» در يك جلد درآمد. در نشريات كيهان. به نظارت استادم محمد معين و داريوش و جنتى و آن «يكى ديگر»، «افسانه» را حتى آماده كرده بود (و اين سومينبار بود كه چاپ مىشد) و رباعيات را ما دو تن ديگر. و دكتر معين فقط سرپرستى مىكرد. و بعد هركدام ما به علتى سرخورديم. يكى به علت ولنگارى اين دوست در فلان رنگيننامه و ديگرى به علت مشاغلى كه داشت و سوّمى به وحشتى كه از «قائميانبازى» مىكرد ـ دكتر معين هم كه همان كار «لغتنامه» كافى بود كه از پا بيندازدش.
ناچار عاليه خانم به دست و پا افتاد. و چه شورى مىزد! تا يك روز جمع شديم با «آزاد» و ساعدى و طاهباز كه تعهد كنيم نشر الباقى آثار پيرمرد را و حال آن كه هر كداممان يك سر و هزار سودا. تا عاقبت طاهباز داوطلب شد. و قرارمان براينكه عاليه خانم همه كارها را بسپارد به طاهباز تا به كمك خودش و شراگيم نظمى بدهند به دفترها و آن «يكى ديگر» هم دست طاهباز را بگذارد در دست دكتر معين، كه اگر ما همت نداشتيم اين دارد. و اين كارها را كرديم. و طاهباز راه افتاد.
اول يك كتاب جيبى درآورد «برگزيده اشعار نيمايوشيج» دى ماه 1342 ـ با تصويرى كه هانيبال الخاص از صورت پيرمرد كشيده بود بر روى جلد. بعد «ماخاولا» را درآورد. اسفند 1344. در انتشارات شمس تبريز. با طرح جلدى كه بهمن محصص كشيده بود. و تا اينجا هم عاليه خانم حضور داشت و هم دكتر معين. سپس عاليه خانم نيز به دنبال پيرمرد رفت و دنياى ما را حتى به آن اندازه نتوانست
تحمل كند كه مجموع آثار پيرمرد درآيد. و از اين پس كارها ماند به عهده طاهباز تنها كه «شعرمن» را در «انتشارات جوانه»، پاييز 1345 منتشر كرد با تصوير ماسكى كه ضياءپور نقاش از صورت پيرمرد در زمان حياتش برداشته بود. و كار طاهباز مىدانم كه هنوز ادامه دارد.
20 بهمن 1346
جلال آلاحمد
يادداشت سيروس طاهباز
اى نام تو بهترين سرآغاز بىنام تو، نامه كى كنم باز
اين كتاب مجموعهى كامل نامههايى است كه از نيمايوشيج باقى مانده است و براى نخستين بار به كوشش راقم اين سطور در سال 1368 منتشر شد. اين كتاب يكبار ديگر در همان سال 1368 و بار ديگر در سال 1370 تجديد چاپ شده است. نيما دربارهى شيوهى نامه نوشتن خود در يكى از همين نامهها مىنويسد: «من در هريك از كاغذهايم اين فكر را كردهام كه خوب بنويسم. بهقدرى در اين بابت سماجت به خرج دادهام كه به اشخاصى كه اديب، يا اقلا فهميده نبودهاند، خيلى بهندرت چيز نوشتهام و مضحكتر از اين، براى كارهاى لازم خودم اقدام نكردهام. براى اينكه مىديدم انشاء من نبايد انشاء معمولى بشود.»
نيما در طول زندگىاش از هر نامهاى كه براى هر كس مىنوشت، رونوشت يا بهاصطلاح خودش «مينوتى» براى خود و آيندگان نگاه مىداشت كه همانها اساس كار راقم اين سطور در تهيهى اين كتاب بوده است. دقيقآ به همين خاطر است كه بعضآ نامههاى نهايى و پاكنويس شدهاى كه نيما به اشخاص مختلف فرستاده بود با متن اين «رونوشتها» اندكى تفاوت دارند. خود او در مرحله پاكنويس تغييراتى در «رونوشتها» مىداد. متأسفانه مقدار بسيار اندكى از نامههاى پاكنويس شدهى نيما كه به دست گيرندگانشان رسيده بود، باقى مانده است. در زمان زندگى نيما تنها سه نامه از اين نامهها چاپ شده بود. او به دلايل مختلف، از جمله ناسازگارى زمان و
پريشاناحوالى خود او، از سختى معيشت گرفته تا ناهموارى خويشان و نزديكان و همچنين دشمنىهاى سرسپردگان ارتجاع ادبى و سياسى، تمايلى به انتشار مجموعهى كارهاى منقح و نهايى خود نشان نمىداد و جز مثنوى «قصهى رنگپريده، خون سرد» (1300) و كتاب كوچك «خانوادهى سرباز» شامل پنج شعر (1304)، خود مجموعهاى از آثارش را منتشر نساخت و آنچه بعدها در زمان زندگىاش از او منتشر شد به كوشش و اصرار دوستان و شاگردانش بود. دو نامه به كوشش شين پرتو (1329)، افسانه به كوشش احمد شاملو (1329)، نيمايوشيج كيست، چيست؟ (1333)، نيما، زندگانى و آثار او (1334)، ارزش احساسات در زندگى هنرپيشگان (1334) و مانلى (1336) هر چهار كتاب به كوشش دكتر ابوالقاسم جنتى عطايى. گفتنى است مجموعهى اين آثار چاپشده در زمان زندگى نيمايوشيج تنها كمتر از يكچهلم كل آثار بود.
نخستين دفتر كه پس از خاموشى نيما منتشر شد، «افسانه و رباعيات» بود با مقدمه دكتر محمد معين و به كوشش جلال آلاحمد، پرويز داريوش و دكتر ابوالقاسم جنتى عطايى. راقم اين سطور پس از نشر دومين شمارهى مجلهى آرش ويژهى نيمايوشيج (دى ماه 1340) در پى علاقهى عاليه جهانگير، همسر نيما و تمايل جلال آلاحمد، يكى از سه وصىّ نيما و موافقت دكتر محمّد معين، وصىّ اصلى نيمايوشيج، بهتنهايى كار گردآورى، نسخهبردارى، تدوين و چاپ آثار نيمايوشيج را برعهده گرفت و پس از ماهها كار شبانهروزى، ابتدا به تفكيك انبوه دستنوشتههاى درهمريختهى او پرداخت كه متجاوز از بيستهزار برگ بود روى كاغذهاى مختلف، از كنارههاى كاغذ گرفته تا جعبههاى سيگار و برگههاى امتحانى شاگردان و غيره. سپس اين آثار بهتدريج و طول ساليان دراز توسط راقم اين سطور به اين ترتيب منتشر شد: برگزيدهاى از اشعار نيمايوشيج (1342)، ماخاولا با مقدمهى دكتر محمد معين (1344)، شعر من (1345)، ناقوس (1345)، شهر شب و شهر صبح (1346)، يادداشتها (1348)، آهو و پرندهها (1349)، قلمانداز (1349)، نامههاى نيمابه همسرش عاليه (1350)، دنيا خانهى من است (1350)، توكايى در قفس (1350)، كندوهاى شكسته (1350)، فريادهاى ديگر و عنكبوت
رنگ (1350)، كشتى و توفان (1351)، ارزش احساسات و پنج مقاله در شعر و نمايش (1351)، آب در خوابگه مورچگان (1351)، حرفهاى همسايه (1351)، نمونههايى از شعر نيمايوشيج (1352)، مانلى و خانهى سريويلى (1352)، حكايات و خانوادهى سرباز (1353)، ستارهاى در زمين (1354)، افسانه با دو مقدمه از نيمايوشيج (1357)، نامههاى نيمايوشيج به… (1363)، مجموعهى آثار نيمايوشيج ــدفتر اول ــ شعر (1364)، مجموعهى كامل نامههاى نيمايوشيج (1368)، دربارهى شعر و شاعرى (1368)، گزيدهى آثار نيمايوشيج ــنثر همراه با دفتر يادداشتهاى روزانه (1369)، و نهايتآ مجموعهى كامل اشعار نيمايوشيج ــ فارسى و طبرى (1370). بدين ترتيب كار توانفرسا امّا لذتبخش تفكيك، گردآورى، نسخهبردارى و چاپ آثار نيمايوشيج را بهپايان رساندم و بهوظيفهى اخلاقى و اجتماعى خود با نشر آثار بزرگمردى كه هريك از نوشتههايش سند باارزشى از هنر و تاريخ اجتماعى معاصر ماست و بىتوجه به آنها حتى نگارش تاريخ تحولات هنرى و فكرى دهههاى گذشتهى اين سرزمين ناقص مىماند، عمل كردم و در طول اينهمه سال و با اينهمه كار، خوشحال و سرافرازم كه موبهمو به وصيت پرمعناى آن پير بىهمتا، نيما، و تأكيد امين فرزانگان زمان، دكتر محمد معين، صادقانه و از سر جان و با تمام توان عمل كردم. با صراحت مىگويم: من هرچه را كه مىشد خواند، اعم از شعر و نثر، قديم و جديد، مذهبى و ضدمذهبى، بد و خوب ــخدايا چه نوشتم، نيما تنها يك شعر بد دارد و آن هم شراگيم يوشيج است ــ خواندم و نسخهبردارى و چاپ كردم. در «گذشته» يادداشتهاى روزانه را نمىشد چاپ كرد، «امروز» چاپ كردم. داستان «مرقد آقا» را از دل تجديد چاپ مجلهى «آرش» بيرون مىكشند، چه باك، آن را «ديروز» چاپ كردهام و از اين بابت خوشحالم و سرافراز كه اين ميراث عظيم و گرانبها را همچون مردمك چشم حفظ كردهام و در اين راه پرمخافت هر تهمت و ناسزا و بهتان و ناسپاسى و دروغ و بند و زنجيرى را در برابر لذتى كه از اين كار بردهام و مىبرم، به جان خريدار بوده و هستم.
سيروس طاهباز
فهرست
اى نصير ـ ماشاءالله 7 2
آقاى نصير ـ آقاى ماشاءالله 30
آقاى شيخ تازهكار 31
مادر عزيزم 32
برادر عزيزم 34
مادر عزيزم 9 3
خواهر عزيزم 40
دوست مهربان 41
سيد ابراهيم 43
دوست مهربان ريحان 45
دوست مهربان. قدس 7 4
دوست جوان من 50
خالوى مهربان من 54
برادر عزيز من 6 5
لادبن عزيزم 6 6
عزيزم 9 6
لادبن عزيزم 71
به نظام وفا 73
دوست من 6 7
خواهر كوچك عزيزم ناكتا 9 7
به ناكتاى عزيزم 84
دوست من 7 8
نكيتاى عزيزم 9 8
لادبن عزيزم 90
عزيزم 92
به ميرزاده عشقى، رفيق 93
به ميرزاده عشقى، رفيق من 6 9
رفيق 9 9
مادر عزيزم 101
به رفيق دريايى من 103
ارژنگى عزيزم 105
به مادر مهجورم 8 10
لادبن عزيزم 12 1
آقاى من 15 1
به لادبن عزيزم 7 11
رفيق جوان من 9 11
پدر عزيزم 21 1
لادبن عزيزم 23 1
لادبن عزيزم 6 12
به عاليه نجيب و عزيزم 30 1
به رفيق مهربانم 32 1
به ناكتا و مادر مهجورم 34 1
ارژنگى عزيزم 35 1
برادر و رفيق عزيزم 7 13
به حسامزاده دوست سياح مهربانم 9 13
مادر عزيزم 41 1
پرندهى كوچك من 43 1
مهربانم 45 1
به رفيق حسامزاده. نويسندهى «خورشيد ايران» 7 14
على دشتى، نگارندهى شفق 9 14
عاليه عزيزم 51 1
به عاليه عزيزم 53 1
به عاليه عزيزم 55 1
به عزيزم عاليه 57 1
به عاليه عزيزم 58 1
عاليه عزيزم 60 1
عزيزم 62 1
عزيزم 65 1
عاليه عزيزم 6 16
عاليه 7 16
به دوست عزيزم جنابزاده 8 16
والى مهربان و محترم آقاى نظامالدوله 70 1
لادبن 71 1
به مرند 72 1
مادر عزيزم 73 1
رفيق 74 1
ناكتاى عزيزم 6 17
مادر محزون 8 17
بهجت كوچولو 9 17
ارژنگى عزيزم 80 1
رفيقم يحيى ريحان 82 1
دوست مهربانم 85 1
لادبن عزيزم 6 18
ناكتاى فراموشكار 8 18
لادبن 90 1
عاليه عزيزم 91 1
ريحان 93 1
به حسامزاده 7 19
دوست مهربانم 9 19
به حسامزاده نويسندهى پازارگاد 201
عزيزم 203
عاليه عزيزم 205
استاد محترم 7 20
ناكتاى عزيزم 9 20
آرينپور 10 2
به پرويز ناتل خانلرى 12 2
دوست من 8 21
ناكتا 23 2
دوست من 24 2
ناكتا 6 22
ناكتاى عزيزم 8 22
ارژنگى عزيزم 30 2
به مفتاح 34 2
دوست من 40 2
ناتل عزيز 7 24
ناكتا 53 2
به خليل بيانى 6 25
به متكان، نمايندهى معارف آمل 8 25
به خانلرى 7 26
دوست من 72 2
ناكتا 75 2
بهجت 7 27
ارژنگى عزيزم 9 27
دوست من 84 2
به فريدون ـ كاردار 6 28
ناكتا 90 2
به مادر 92 2
مادر 94 2
به ذبيحالله صفا 95 2
دوست عزيزم بينياز 301
لادبن عزيزم 304
به نيازمند گيلانى 11 3
دوست من 12 3
خانلرى عزيزم 13 3
لادبن عزيزم 6 31
ذبيحالله صفا 9 31
دوست من 23 3
ارژنگى عزيزم 25 3
دوست محترم 7 32
به سرتيپپور 9 32
دوست من 31 3
به ميرزا محمود رئيس محوى 35 3
ارژنگى عزيزم 8 33
دوست من متكان 43 3
دوست من، گيلك 45 3
دوست و همولايتى محبوب من على وثوق طالقانى 7 34
به خانلرى 8 34
دوست من 51 3
دوست محترم عزيزم، بينياز 53 3
دوست من 7 35
دوست عزيز من 8 35
برادر عزيزم لادبن 60 3
مادر محترم من 64 3
به نجاتزاده. مدير كتابخانهى بارفروش 6 36
مشفق مهربان من 68 3
برادر عزيزم 9 36
ناتل عزيزم 72 3
دوست من آقاى كديور 74 3
آقاى احمد ضياء 7 37
دانشجوى من 80 3
لادبن عزيزم 83 3
برادر عزيزم 85 3
لادبن عزيزم 7 38
به نجات زاده 92 3
لادبن عزيزم 94 3
خيام من 7 39
ارژنگى عزيزم 9 39
برادر عزيزم 403
ناتل عزيز من 6 40
آقاى فضائلى 12 4
جنابزادهى عزيزم 13 4
دوست من 15 4
آقاى ميرمصور 6 41
آقاى فلسفى 7 41
بدون عنوان 419
نكيتاى عزيزم 422
مادر عزيزم 23 4
به دكتر تقى ارانى 25 4
ارژنگى عزيزم 31 4
ناتل عزيزم 34 4
مادر عزيزم 9 43
آقاى نجاتزاده 41 4
دوست عزيزم حسامزاده 43 4
دوست عزيزم 6 45
برادر عزيزم 8 45
برادر عزيزم 8 46
ثرياى عزيزم 9 46
دوست عزيزم 71 4
مادر عزيزم 73 4
دوست عزيزم 75 4
ثرياى عزيزم 6 47
ارژنگى عزيزم 8 47
آقاى عزيز من 81 4
ارژنگى عزيزم 82 4
دوست عزيزم ارژنگى 8 48
دوست بسيار مهربان من 92 4
نكيتاى عزيزم 93 4
ثرياى عزيز من 8 49
ارژنگى عزيزم 500
نكيتاى عزيزم 9 50
دوست عزيز من 14 5
قربان وجود عزيز شما 6 51
ارژنگى عزيزم 8 51
خواهر عزيزم. ناكتا 21 5
آقاى صنعتىزاده 23 5
ناتل عزيز من 9 52
نكيتاى عزيزم 31 5
به صادق هدايت 33 5
پرتو عزيزم 50 5
ناكتا 52 5
محمدرضا خان عزيزم 53 5
رفيق عزيز من 54 5
به احسان طبرى 7 55
عزيز من 6 57
به نورو امامى 8 57
شهريار عزيز 5 58
مبشرى عزيزم 7 58
دوست عزيز من 92 5
دوست من 4 59
به فريدون توللى 7 65
به احمد شاملو 8 65
به احمد شاملو 60 6
به جلال آل احمد 5 66
مجلهى سخن 70 6
دوست و مصاحب ارجمند ابوالقاسم جنتى 71 6
آقاى نصرت رحمانى 5 68
به بهمن محصص 6 68
به بهمن محصص 90 6
به بهمن محصص 92 6
به بهمن محصص 5 69
به بهمن محصص 8 69
به بهمن محصص دوست گرامى 700
خانى دوست عزيزم 703
به ابوالقاسم جنتى عطايى 5 70
دوست گرامى ناعم 8 70
آقاى نيكوهمت 10 7
سلام به دوست عزيزم 11 7
دوست گرامى دكتر عابدى حسن 13 7
پسر عزيزم 14 7
پسر جان عزيزم 8 71
پيوست 1. مقدمهى احسان طبرى بر شعر «اميد پليد» 21 7
پيوست 2. پاسخ على پرتو (شين پرتو) به نامهى نيما 7 72
پيوست 3. نامهى سرگشادهى جلال آلاحمد به نيما 51 7
پيوست 4. نامهى پرويز ناتل خانلرى به نيما 55 7
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.