کتاب لهجۀ آوریل در دستنوشتههای امیلی سرودۀ سید علی صالحی
گزیدهای از متن کتاب:
لهجۀ آوریل
در دستْنوشتههای اِمیلی
به یاد اُسیپ امیلی ماندلشتام
نادژدا[1]… نادژدا…!
از قولِ من به مایاکوفسکی بگو
هیچ دیواری در روسیه
دستْنوشتههای ما را
محو نخواهد کرد.
دستْخطِ دریا
سرانجام
به مسکو خواهد رسید،
این خواستِ بیخلل،
مولودِ ارادۀ آزادی است.
طبیعی است که عمو ژوزف
به ابرهای اندوهگین ولادی وستک
اعتماد نخواهد کرد.
تنها آنا آخماتوا… میداند
خبرچینهای حرامزاده
با من چه کردهاند.
نادژدایِ نازنین!
رؤیابینِ بزرگِ روس!
اینجا
تاریکیِ تبعیدگاه نیز
از تسمۀ آویخته بر دیوار
میترسد،
حتی ماه هم
مشکوک میتابد.
هرازگاه که نگهبانِ بندِ ما
چُرت میزند
من روی دو پنجۀ پا
از دریچۀ شمالیِ محبس
بلوار تروتسکی را تماشا میکنم.
امروز در برف
نه بلوار پیداست،
نه پیادهرو…
(داغونم کردهاند نادژدا،
من توبهنامه را امضاء نمیکنم،
به عمو ژوزف بنویس:
شاعران را نکش،
وگرنه ستم بر سوسیالیزم
ظفر خواهد یافت.)
من
اوسیپ امیلی ماندلشتام
عاشق دو آسمانِ بیکرانهام،
اول… نادژدا
بعد هم… روسیه.
من راهم را به روشنی
بازیافتهام:
او که نخستین فانوس را
بلند میکند،
هرگز در برابر ظلمت
کوتاه نخواهد آمد.
امضاء:
اسیپ امیلی ماندلشتام.
اینجا
چه شب
چه روز،
تاریکی با دستهایش
در پالتوِ خَز،
تنها محبسِ مرا میپاید،
بیپدر… انگار تنها من
عمو ژوزف را دوست ندارم.
آه دلدادۀ هفت دریا
نادژدایِ دلاورِ من!
به پاسترناک بگو:
بوریس… بهانه نیاور،
استالین
سرور بیرحم شماست
نه امیلی غمگین…!
قرار است به زودی
آنا آخماتوا به دیدنم بیاید،
قرار است برایم نان و کتاب و پیراهن
بیاورد،
سفارش کردهام پالتویِ کهنه بهتر است
پیراهن… گرمم نمیکند.
من با دست لرزان
برای کلماتِ زَمهریر
کاری تازه خواهم سرود:
گرم، عاشقانه، پُر امید!
چقدر گرسنهام
حریص، تکیده، ناتوان،
اما سخت است مقابلِ ستم
سکوت خود را
به یکی نانِ مانده بفروشم،
سکوتِ شاعران
سِحْرآمیز است،
مثل معجزۀ ماه
در مذهبِ آسمان.
(داغونم نادژدا،
داغونم کردهاند نادژدا،
باورت نمیشود آدمی
تا چه مایه میتواند بیشرف باشد.)
دنیا دروغ میگوید
دنیا شریک شریران است،
دنیا
دست روی دست میگذارد
تا شاعران کشته شوند
دنیا
دزد کلمات ماست.
دنیا دارد از سوراخ جورابی کهنه
مزامیرِ مُردگان را مرور میکند.
نادژدا… دختر دریاهای شمال
تنهایی را به یاد تو
تحمل میکنم.
ابلیسِ اعظم
سرانجام
بارِ مصیبتِ آدمی را
زیرِ درختِ سیب
به خاک خواهد سپرد.
تو دخترِ دلنشینِ شریف!
به عموی بدگمان روسیه بنویس:
امیلی هرگز از سرِ اجبار
کسی را دوست نداشته است.
امیلی هرگز از سرِ نفرت
کسی را دشمن نخواهد دید.
[1]. نادژدا __ همسر و هَمْرزم اوسیپ امیلی (امیلو) ماندلشتام __ شاعر عصر ژوزف استالین.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.