گزیده ای از کتاب شهرزاد پشت چراغ قرمز
برای زیستن / پوششی یگانه / و برای مردن / کفی خاک / بس بود مرا / اینک / خیال تو چنان در برم می گیرد / که برهنگی ام را / جمله جامه های جهان هم کفاف نمی دهد / و چون بمیرم بر این حال / چنان می گسترم در جهان / که تمامت خاک هم نمی پوشاندم / جهان بس فراخ بود و من / پروانه ای بهت خورده / شگفتا در تنگنای عشق / چه بی کرانه می یابم خود را.
در آغاز کتاب شهرزاد پشت چراغ قرمز می خوانیم
مقدمه: اندكى از خودم 11
پژواك سكوت
بىكرانه 17
نقاش 19
مرثيه 21
تا چند 24
وهم شبانه 25
گورستانِ جنگلى 27
نابينا 29
فاخته و گلدان 31
كلام 32
وداع 34
شبيخون 36
راز 38
ايثار 40
درختانِ جنگل 42
در آينه 43
هلهله 45
قابهاى بىتمثال
جنگ – تابلو 1 49
جنگ – تابلو 2 51
جنگ – تابلو 3 53
جنگ ـ تابلو 4 54
جنگ ـ تابلو 5 56
جنگ ـ تابلو 6 57
جنگ ـ تابلو 7 59
آنان 61
درخت 63
زمستان 64
راز 65
ميانِ علفزار و ستاره 66
جاىِ خالىِ تو 68
بالش 70
زورق 72
تنها كفافِ زمستانِ پرندهاى 73
رنگها 75
خزان 77
اينجا 79
شكلى در باد
جشن احيا 83
به جاى تو 85
عالم تا شده است 87
سورتمههاى اندوه آوارگان 88
در غياب 90
شهرستان عشق 92
بر باد رفته 94
بهار 96
منظر 97
تابوتِ شناور 98
صومعه 100
تتمه 101
لقبِ تو پيش كلاغان 102
گرگ و ميشِ رؤيا 105
ته جيبم 106
شكلى در باد 107
چه صدايى دارد تسلايش 108
گريهى شهريور 109
تربت عشق و جمهورى زمستان
جمهورى زمستان 113
سنگتراش 121
بىگاهان 123
سمت گمشده 125
نشانى 127
چهار فصل 128
ساعت موعود 130
اكنون 132
مثل يك روز 134
حقيقت صخرهها 136
ميدانهاى تماشا 137
گل يا پوچ 138
حجلههاى باد 139
گذرگاه تابناك 141
تنهايى 145
كوچهى گمشده 147
فرصت گل سرخ 149
روزها و نامهها
روزها 1 153
روزها 2 155
كارت پستال دريا 156
بهانهها 157
مىگويند 159
تعبيرها 160
پاييز 161
تابستان 162
گنج 163
خانه 164
شهرزاد 166
آرامشِ وانهاده 169
خود را نمىدانم 170
بعد شمعى … 171
ماه 172
پلكها 173
ونيز 1 174
ونيز 2 176
ونيز 3 178
اشعار سالهاى مختلف
گردشى در آينده 183
صدها سپيدار 188
مىرويم آتش را… 191
چند عكس 4× 3 193
كم و بيش 196
شعر 197
سونامى 198
شرم 199
هرزنامه 200
يكى از ما بايد به او مىگفت
سمفونى چهار فصل 203
باغها 205
بىخانمان / الحان 206
عكس درخت عنّاب 208
مهر و گريز 209
ترور 211
در 213
پشت صحنه 215
شام 216
يكى از ما 217
ترفند 218
حملهى انتحارى 219
آنفولانزاى مرغى 221
مصيبتهاى نامحسوس 222
خط عابر پياده 223
نماهاى دور و نزديك 225
توربينها 227
چاقو تيزكُن 228
فصلها 229
شهر 231
اندكى از خودم
بيست سال از چاپ نخستين مجموعه شعر من ــ كه نخستين كتابم نيز بود ــ مىگذرد؛ پژواك سكوت در زمستان 65 چاپ و در بهار 66 منتشر شد.
سرنوشت من در دههى 60 رقم خورد؛ دههاى كه در آن، فضاى اجتماعيـ فرهنگيـ سياسى بسيار پُرالتهاب بود و فقط اگر كسى درون يك غلافِ تمام فلزى مىزيست، از آن التهابات بركنار مىماند.
در ابتداى دههى 60، هدايتى درونى مرا به راه ادبيات كشاند و از آن دهه، با وجود بسته بودن فضا و همهى آن التهابات بيرونيـدرون به كنار، در اين نوشتار ـ با كار و كوشش بسيار گذشتم.
9 كتاب من حاصل دههى 60 است؛ 8 جلد آن، حاصل نيمهى دوم دههى 60 و يكى، حاصل نيمهى اول دههى 60، كه بيشتر مشغول مطالعهى زبان و ادبيات فارسى، پيش خود، بودم.
من كه در دبيرستان و سپس دانشگاه در رشتههاى رياضى و انفورماتيك درس خوانده بودم و با ادبيات سروكارى نداشتم ـ با اينكه از
سال اول دبستان، كتابخوانِ حرفهاى بودم ـ درياى فراخى را براى يادگيرى ادبيات فارسى پيش روى خود مىديدم كه نمىدانستم از كدام ساحل آن شروع كنم. از ابتداى دههى 60، مشغول آموختنِ ادبيات كلاسيك فارسى، پيش خود، بودم، در كنار آموختن هر آنچه كه در عرصهى شعر و داستان بهكار مىآمد، در حالى كه كارمند تماموقت در رشتهاى فنى ــ آمار و انفورماتيك، نيز بودم.
در آن فضاى بسته، انرژى من راهى به بيرون مىجُست و از سال 64 تا 68 در رشتهى زبان و ادبيات روسى در دانشگاه تهران درس مىخواندم و دورهى كارشناسى اين رشته را با معدل الف به پايان رساندم تا پنجـشش سال بعد، پس از پنجـشش ترجمه، آن زبان را كنار بگذارم و فقط يادم بماند كه چهگونه لابهلاى مرخصىهاى ساعتى و گاه روزانه از سركار به سر كلاسها مىرفتم و شبها را با مشق شب و از بر كردن متون درسى روسى سپرى مىكردم، در حالى كه با نگرانى تمام حيات ذهنىام متوجه شعر و داستان خودم بود.
4 كتاب از من در نيمهى دوم دههى 60، منتشر شد: دو مجموعه شعر : چاپ اول «پژواك سكوت» (66) و «قابهاى بىتمثال» (68). «زندگى، خواهر من است»، ترجمهى گزيدهاى از شعرهاى بوريس پاسترناك (69) و چاپ اول رمان «مرواريد خاتون» (69).
5 كتاب ديگر من هم در نيمهى دوم دههى 60 نوشته يا ترجمه شد كه در دههى 70 چاپ و منتشر شد؛ مجموعه شعر «شكلى در باد» كه شعرهاى 68 و 69 بود و در سال 70 چاپ شد. رمان «جزيره نيلى» در سال 71 چاپ شد و دو ترجمه براى كودكان و نوجوانان: «هيچ كجا و هيچ وقت» در سال 71 و «آدم آهنى و پروانه» در سال 74 چاپ شد و سرانجام ترجمه
اشعار رسولْ حمزاتوف كه هنوز چاپ نشده است. ترجمهى تعدادى شعر پراكنده هم در مجلههاى فرهنگى و ادبى چاپ شد.
در دههى 70 از كار ثابت خود استعفا داده بودم و كارهاى دورهاى داشتم؛ از قبيل پژوهش و ويرايش براى پروژههاى معمارى.
در دههى 70، افزون بر كتابهايى كه حاصل كار در دههى 60 بود، بيشتر كارهايى كه در دههى 70 نوشته بودم نيز، چاپ و منتشر شدند : چهارمين مجموعه شعر من «جمهورى زمستان» آخر زمستان 72 منتشر شد، چاپ اول رمانهاى «آرامگه عاشقان»، «ميترا»، «عطر رازيانه» در سالهاى 74، 77 و 78 منتشر شد. «بنفشهاى در قطب» ترجمهى مجموعه داستانى براى نوجوانان در سال 76 منتشر شد و «دخترك سه چشم» داستانى براى كودكان، نوشتهى خودم، در سال 77 منتشر شد.
دو كار ديگر داشتم كه هر دو حاصل سالهاى مختلف دههى 70 بود و هر دو در سال 81 چاپ و منتشر شدند: مجموعه شعر «روزها و نامهها» و مجموعه داستان «چهرهنگارى دنيا». در دههى 80، رمان «پرىسا» در سال 83 چاپ شد و مجموعه داستان «مركز خريد خاطره»، داستانهاى 84-81، در سال 86 چاپ و منتشر شد.
ترجمه داستانِ «جادوگر حواسپرت» براى كودكان و نوجوانان كه در سال 83 چاپ شد، حاصل كار در اوايل دههى 70 بوده است.
گزيدهاى كه پيش روى شماست، گزيدهاى است از هفت مجموعه شعر من؛ كه پنج مجموعهى آن تا به حال چاپ و منتشر شدهاند، گرچه چهار مجموعه شعر من از يكونيم دهه پيش به اين سو ناياب بوده و در دسترس خواننده نبوده است. شعرهاى دو مجموعهى منتشر نشدهى من نيز در اين
گزيده آمده است: مجموعه شعر ششم «اشعار سالهاى مختلف» شامل شعرهايى است كه از سال 62 به بعد نوشته شده و در مجموعه شعرهاى چاپ شدهام نيامدهاند.
مجموعه شعر هفتم «يكى از ما بايد به او مىگفت» آخرين مجموعه شعر من و شامل شعرهاى 85-81 است كه هنوز چاپ نشده است.
فرشته سارى
مهرماه 1386، تهران
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.