کتاب شب نشینی با شکوه نوشتۀ غلامحسین ساعدی
در آغاز کتاب شبنشینی باشکوه می خوانیم
داستانها
شبنشيني باشكوه……………………………….. 7
چتر……………………………………………….. 27
مراسم معارفه ………………………………….. 35
خوابهاي پدرم ………………………………. 43
حادثه به خاطر فرزندان ……………………… 53
ظهر كه شد …………………………………….. 63
مفتش ……………………………………………. 71
دايرهي درگذشتگان …………………………… 81
سرنوشت محتوم ………………………………. 87
استعفانامه ……………………………………….. 95
مسخره نوانخانه ……………………………… 105
مجلس توديع ……………………………….. 117
شبنشینی باشکوه
برنامه را آقاي شهردار افتتاح كردند. تا ايشان از جايگاه مخصوص پشت ميز خطابه برسند، مدير مدرسهی گنج دانش، ميكروفون را امتحان كردند، معاون ادارهی قند و شكر ليواني آب روي ميز گذاشتند و آقاي قدبلندي كه رديف اول نشسته بود، بلند شد و چراغ روي ميز را روشن كرد. ساعتي از شب رفته بود، ابر ضخيمي آسمان را گرفته بود، گاه به گاه آذرخش بدرنگي از پنجره به داخل تالار ميريخت. حضار ترسيده و نگران بيرون را نگاه ميكردند و باد آشفتهاي خبر ميداد كه باران به زودي شروع خواهد شد. سخنراني آقاي شهردار چنين شروع شد:
– حضار محترم، رؤسا، معاونين، كارمندان، خدمتگزاران واقعي و از جانگذشته! اولاً از اينكه افتتاح اين شبنشيني باشكوه به اين جانب واگذار شده، بينهايت مفتخر و خوشحالم. چرا كه در اين مجلس، علاوه بر بازنشستگان شهرداري، بازنشستگان محترم ادارۀ فرهنگ، اداره كل دخانيات و انحصارات، ادارهي قند و شكر، ادارهي پست و تلگراف، ادارهي متوفيات، ادارهي ثبت اسناد و املاك، ادارهي دارايي و ساير ادارهجات محترم كشوري نيز حضور دارند. و غرض از اين شبنشيني قدرداني و اظهار تشكر از تمام آنهايي است كه به افتخار بازنشستگي نائل آمدهاند هرچند كه عدهاي هم، قبل از كسب افتخار و ابلاغ حكم، به سراي باقي شتافته مجلس ما را از حضور خود بيبهره گذاشتهاند. ثانياً بر همهي حضار محترم واضح و مبرهن است كه امروزه دنيا، دنياي علم است. علم و هنر همچون آفتاب تابان همهجا را گرفته، و مانند ابر بهاري از مشرق تا مغرب همهجا را سيراب كرده است. همه روزه اختراعات عجيب و اكتشافات غريب پا به عرصهي عالم ميگذارد كه مايهي بهت و حيرت تمام ابناء بشر ميشود. پيشرفتهاي روزافزوني كه باعث شده بشر، در يك چشم بههم زدن، از اين سر عالم به آن سر عالم پرواز كند، اقيانوسها را بپيماید و قدرت خداوند را در همهجا مشاهده كرده، و به گفتهي دانشمند شهير آلماني، گوستاولوبون فرانسوي، عمر نوح بكند.
حضار به شدت كف زدند، آقاي شهردار كه سرش را به راست و چپ ميچرخاند، چند لحظهاي منتظر شد تا احساسات گرم مستمعين فروكش كند، در اين فاصله چيز سنگيني از آسمان گذشت و در افق تركيد و به دنبال آن ريزش باران روي شيرواني تالار شروع شد. آقاي شهردار به سخنراني ادامه دادند:
– بله حضار محترم. اگر با ديدهي بصيرت تمام اين پيشرفتهاي محيرالعقول را از نظر بگذرانيم، بر همگان واضح خواهد شد كه عامل اصلي تمام اين تحولات مردان علم و عمل بودهاند كه شب و روز از تكاپو باز ننشسته و چرخهاي اصلي مملكت را گرداندهاند. با اين حساب، در چنين دنياي پرجنبوجوش، و در ميان اين درياي بيكران، وظيفهي ماست كه از مردان عالم و دانشمند، يعني از تمام بازنشستگان محترم كه آني از فداكاري و تكاپو فروگذاري نكردهاند، قدرداني به عمل آوريم. آقايان محترم! برخلاف اكاذيب يك مشت سخنچين و منفيباف در بين طبقهي شريف كارمندان دولتي، چنين اشخاصي كم نيستند، آموزگاراني كه با حوصله و بردباري تمام، استخوان خرد كرده، بچههاي ما را باسواد بار آوردهاند، از زمرهي اين دانشمندان بزرگ محسوب ميشوند.
كارمنداني كه شب و روز در بايگانيها به كار تنظيم اسناد و مدارك مربوط به آبادي و عمران منطقهاي و پيشرفتهاي معنوي هستند، جزو اين دسته محسوب ميشوند. ارزش معنوي كار يك رفتگر كمتر از دانشمندي نيست كه در آزمايشگاه مشغول قتلعام ميكروبهاي مضر و خطرناك است. چرا كه اگر رفتگر كوچه و خيابان را تميز نكند، آشغالها را جمع نكند، تعداد ميكروبها آنچنان زياد خواهد شد كه خود دانشمند محترم را مورد تجاوز قرار داده، باعث صدمات جاني و مالي خواهد شد. من كارمندان و خدمتكاراني را ميشناسم كه آنچنان گرفتار خدمت به وطن عزيزشان بودهاند كه دچار اختلال حواس شده، و آخر سر در راه ميهن عزيز جان به جانآفرين تسليم كردهاند.
شهردار آب خورد و نفسي تازه كرد. صداي ريزش باران بيشتر شده بود و آذرخش لجوجي، گاهبهگاه از پشت شيشهها، چهرهي خوابآلود حضار را در داخل تالار روشن ميكرد. شهردار ادامه دادند:
– ثالثاً اينجانب بنا به وظيفهاي كه دارم هميشه كارم با سند و مدرك توأم بوده است. هيچوقت بدون مدرك ادعائي نكرده و نخواهم كرد. پيشرفتهاي عظيمي كه در امر درختكاري و جدولبندي و لاروبي بعضي از فاضلآبها به عمل آمده، از چشم كسي پوشيده نيست. و همگي شاهد هستيد كه در سخنرانيهاي هفتگي اينجانب براي رفتگران محترم شهر، هيچ نوع وقفهاي حاصل نشده است. و ماشينهاي آتشنشاني، تمام شب و روز آبگيري كرده، مشغول خدمت بودهاند. و متأسفانه هيچوقت آتشسوزي جالبي پيش نيامده تا همگان به فداكاري و جانبازي مأمورين پاكنيت ما صحه بگذارند.
كف زدن حضار با صداي باران درهم آميخت.
کتاب شب نشینی با شکوه نوشتۀ غلامحسین ساعدی
کتاب شب نشینی با شکوه نوشتۀ غلامحسین ساعدی
کتاب شب نشینی با شکوه نوشتۀ غلامحسین ساعدی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.