گزیده ای از کتاب زندگی و موسیقی
در اين صد سال اخير هم با اختراعات خيرهكننده چنان جهان را در سيطرهى خود درآورده كه در آن 15 ـ 16 هزار سال پيش نتوانسته بود چنين كند!
در آغاز کتاب زندگی و موسیقی می خوانیم
در آغاز 7
درآمدى بر موسيقى 11
دورانهاى موسيقىِ غرب 19
1ـ قرون وسطى 21
2ـ رنسانس 23
3ـ باروك 25
4ـ كلاسيك 25
5ـ رومانتيك 27
6ـ مدرن 28
البرز خاستگاه موسيقى گيلان 29
موسيقىِ فولكلور در جلگهىِ گيلان 37
تفاوتهاى اقليمى شرق و غرب گيلان 39
ياورى 40
اوضاع معيشتى و خانهسازى در روستاهاى گيلان 40
مَچاسرى 42
دليل تفاوت گويشهاى شرق و غرب گيلان 43
عدم ارتباط جلگهنشينان غرب گيلان با البرز 44
موسيقىِ باموارهى البرز «ديلمان» 47
موقعيتِ معيشتى 49
موسيقىِ زنانِ گيلان 55
آوازهاى زنان در مزرعه 57
پيشكو يا «مچّه نقاراى» 58
پيشخوان 58
گارهسرى «لالايى» 61
آوازهاى زار در شرق گيلان 65
موسيقىِ نوازندههاى محلى «مطربها» 69
مراسم عروسى در شهرهاى گيلان 71
مراسم عروسى در روستاهاى گيلان 72
آوازهاى دستههاى نوازندگان محلى 75
مقامها و آهنگهاى شناخته شدهاى كه با سورنا نواخته مىشد 78
نقش ساز و نقاره در آيينها و جشنها 81
طناببازى 83
نوروز و سيزدهبدر 83
جشن تيرگان 85
لوچى 85
جشن مهرگان 87
سورنا «ساز»، نقاره و مرگ 88
موسيقى و آئينهاى ديگر 89
خرسابونى 90
ورزا جنگ 92
عروس گولهى 93
رابچرى 94
نوروز ـ نوسال 95
كول كوله چارشنبه 96
گلاكونى 97
كسوف 98
بارانخواهى و آفتابخواهى 98
موسيقىِ چوپانى 99
موسيقىِ چارودارى و گالشى 103
آوازها و ترانههاى شوخىِ موسيقىِ فولكلور گيلان 107
سازها و آلات شناخته شدهى موسيقىِ گيلان 109
رقصهاى گيلان 115
رقصهاى زنان 117
رقصهاى مردان 120
بازآفرينى موسيقى فولكلور گيلان 123
جذابيتِ ابدىِ موسيقىِ فولكلور گيلان 128
گروه شمشال 135
ترانههايى كه با گروه شمشال خواندهام : 137
گروه آمارد 154
ترانههايى كه با گروه آمارد خواندهام : 155
گروه گيل و آمارد 167
ترانههايى كه با گروه گيل و آمارد خواندهام : 168
گروه ايل 180
ترانههايى كه با گروه ايل خواندهام : 181
حيدرخان، صفرخان، هيبتجان و دو روايتاز ترانهى حماسىِ «هيبت» 191
هيبت «روايت اول» 203
هيبت «روايت دوم» 205
سه روايت از ترانه شور انگيز رعنا 207
موسيقى رزمى گيلان 221
نشانههاى موسيقىِ رزمىِ گيلان 224
موسيقىِ مذهبىِ گيلان 227
موسيقىِ جديد گيلان 237
چهكسانىازچهنوعموسيقى لذت مىبرند! 249
مختصرى از چند اصطلاح موسيقايى 258
سازهاى اركستر سنفونيك 261
منابع 267
فهرست اعلام 269
در آغاز
خيام اگر ز باده مستى خوش باش با ماهرخى اگر نشستى خوش باش
چون عاقبت كار جهان نيستى است انگار كهنيستى چو هستى خوشباش
خيّام
سرانجامِ جهانِ هر موجود زنده و انسان مرگ است و آن را چارهاى نيست كه اگر روزى اكسيرِ عمرِ جاويدان كشف شود خودِ انسانها بايد دسته دسته همديگر را بكشند تا فقط بتوانند روى كره زمين بايستند! تازه مگر مىگذارند دنياپرستانِ خونآشام و حاكمانِ سرمايه تا آن مثلا اكسير بهدستِ كسانى غير از خودشان بيفتد! و چه فاجعهاى خواهد شد اگر حاكمى كه ميليونها انسان را اسير حماقتهاى خودش كرده و مردم هر لحظه آرزوى مرگ او را مىكنند، او اين اكسير را بخورد زنده بماند و به ريش همه بخندد! و آن هنگام اين اكسير درد و ننگِ عظيمى مىشود كه هيچ انسانِ شرافتمندى آرزوى كشف آن را نخواهد كرد! پس مرگ را گريزى نيست اما دوران زندگى نيز بايد شرافتمدانه و خوش طى شود. حالا بسيار هولانگيز مىشود كه اگر انسانى فرسوده، هوش و عاطفه و احساس از دست داده در مسندِ قدرتى قرار گيرد! آدمى كه خندههايش تمام شده! عشق به زندگى و همنوع در او خشكيده نمىتواند آرزوى دلخوشى و زندگىِ شيرين براى نوع بشر بكند! آخر مگر امكان دارد يك آدم مثلا صد ساله يك جوانِ بيست ساله و فرايندِ زندگىِ او را درك كند! اين آدم بيست ساله نيز به نصايح و دكترين چنين آدمى از زيستن كه يك قرن از او دور است تن نمىدهد! پس انسان فقط براى گذرانِ يك عمرِ شيرين، خوش، شرافتمندانه و مفيد بايد بسيار احتياط، تلاش و مبارزه كند كه از همان آغاز زندگى و در كودكى پدر و مادر و نزديكانش او را از چالشهاى مرگآفرين آگاه مىكنند از خطر آب و آتش و بلاهاى طبيعى ديگر از خطرِ تصادف با اتومبيل و موتور، هواپيما و حكومتهاى حيوانى، انسان درندهخو و بلاهاى مصنوعى ديگر!علم پزشكى نيز قدرمندانه به ميدان آمده و طول عمر انسان را بسيار منطقى افزايش داده است. علاوه بر درمان بسيارى از بيمارىهاى نابودكننده مدام به او هشدار مىدهد تا مراقبِ سلامتىاش باشد ورزش كند چرب نخورد براى مالِ دنيا حرص نخورد و خيلى كارهاى ديگر نكند تا مثلا گرفتار ويروس ûHIVý نشود! سرطان را هم كه هنوز درمان نكرده اين علم پزشكى! علاوه بر اينها انسان در قراردادهاى اجتماعى نيز دست برده و با جانفشانىها و مبارزاتِ نفسگير بسيارى از حكام دنياپرست و سفّاك را به زانو درآورده و براى بهزانو و سرِ عقل آوردنِ بيشتر يكلحظه از مبارزه و پيكار دست نكشيده است!در اين صد سال اخير هم با اختراعات خيرهكننده چنان جهان را در سيطرهى خود درآورده كه در آن 15 ـ 16 هزار سال پيش نتوانسته بود چنين كند! پس مرگ بىگمان فرامىرسد و انسان بايد تا زمانى كه زنده است بهدرستى، شرافتمندانه و شيرين زندگى كند و مدام با پديدآورندگان مرگ و سيهروزى، زندگىِ تلخ و فقر مبارزه كند. در اين ميان و تا اكنون او به عالىترين شيوههاى شيرين زيستن دست يافته است كه هنر و بهويژه موسيقى همانقدر زندگى را دلپذير مىكند و مرگ را پس مىزند كه قراردادهاى شرافتمدانهى اجتماعى. موسيقى همانقدر مؤثر است كه علم پزشكى و… به باور من اگر كه موسيقى نباشد انسان بسيار كوتاه زندگى خواهد كرد چون موسيقى سرچشمهى همهى خوشىهاى انسان است. موسيقى او را به سرمنزلِ عالىترين خاستگاه اجتماعى مىبرد. موسيقى خستگىهاى ناشى از مرارتهاى كار طاقتفرساى روزانه را در مزرعه و در هرجاى ديگر فرومىنشاند. باور كنيد كه در ترافيك كشندهى شهرهاى بزرگ جهان و تهران اگر رانندگانِ اتومبيلهاى گرفتار شده در ترافيك، در داخل اتوموبيلهايشان موسيقى گوش نكنند سر به كوه و بيابان مىزنند ديوانه مىشوند. شايد گاهى توجه كردهايد در ترافيك كه وقتى كسى در داخل اتومبيلاش موسيقى گوش نمىكند و مثلا مخالف موسيقى است چطور با نفرت به سرنشينانِ ماشينهاى ديگر نگاه مىكند! موسيقى سيماى خشنِ انسانهاى بدسيما را مهربان و شيرين مىنمايد. موسيقى انسانهايى را كه در ماتمِ از دست دادن كسى نشستهاند تسكين مىدهد! ازدواج و عروسى براى بيشتر انسانها فقط يكبار اتفاق مىافتد و آنجا و آن مجلس را فقط موسيقى شيرين و دلپذير مىكند.بسيارى از آدمهاى كوتهفكر كه از روى جهل و تعصّب دشمن موسيقى هستند، دليل مىآورند كه چون تعدادى از موسيقىدانان برجستهى جهان عمرى طولانى نكردهاند پس موسيقى براى انسان سازگار نيست! و در اين ميان بتهوون و شوبرت و موزارت را مثال مىزنند كه عمر زيادى نكردهاند و البته آگاهان مىدانند كوتاهىِ عمرِ اين بزرگان ربطى به موسيقى نداشت اما اين موسيقى است كه نام و آوازهى آنها را جاودان كرده است و دشمنان موسيقى به محض اينكه بميرند و در خاك دفن شوند، پس از مدتى كوتاه از ياد و خاطرِ حتى نزديكانشان هم خواهند رفت! نكتهى ديگر اينكه قصد داشتم فقط از جامعهشناسى موسيقى گيلان با عنوان «البرز خاستگاه موسيقى گيلان» بنويسم كه وقتى نشانهها و سرچشمههايش را جستجو كردم، نوشتن از «درآمدى بر موسيقى» اجتنابناپذير بود كه به دنبالش «دورههاى موسيقىِ غرب» «مختصرى از چند اصطلاح موسيقايى» و «سازهاى اركستر سنفونيك» نيز آمده است كه انتخاب عنوان «زندگى و موسيقى» براى اين نوشته منطقىتر بهنظر رسيد. نوشتن از موسيقى تالش، مازندران و گلستان نيز بهعهدهى پژوهشگران آنجا است. در پايان تأكيد مىكنم بىآن كه قصدِ ورود به حيطهى ساير مبانىِ علمىِ موسيقى را داشته باشم، از نگاه يك محقق و جامعهشناس به جامعهشناسى علمىِ موسيقى و موسيقىِ گيلان پرداختهام.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.