کتاب امپراتوریها و آنارشیها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه نوشتۀ مایکل کوئنتین مورتون ترجمۀ قدیر گلکاریان
گزیده ای از متن کتاب
دیباچه
تاریخ نفت در خاورمیانه بهسان پردهای پرنقشونگار است که تحولات موجود در آن نقش بسته. عدهای از دولتهای حاکم بر ذخایر نفتی در قرن بیستم همچنان به تداوم درآمد و سود حاصل از آن دل بسته بودند که شرایط آنها مصداق این ضربالمثل است که «مراقب آرزوهایت باش!» آنها تصورشان بر این بود که حاکمیت بر ذخایر نفتی میتواند بقای دائمی به ارمغان بیاورد؛ ولی سخت در اشتباه بودند و هستند.
انگلیسیها نفت را سوخت حیاتی برای امپراتوری خود میدانستند؛ فرانسویها به دنبال منابع جدید نفت از خارج بودند و آمریکاییها خواهان دسترسی به دروازههای بازی بودند تا بتوانند به نفت دسترسی داشته باشند. از اینرو همگی برای کنترل منابع نفتی به خاورمیانه آمدند. قراردادهای اولیۀ نفتی به نفع شرکتهای بزرگ نفتی منعقد شد و در مقابل جمعیت بومی بهرغم برخورداری از درآمدهای نفتی که میتوانست تأمینکنندۀ نیازهای مالی و بسترساز توسعۀ عظیم اقتصادی باشد، از این نعمت محروم شدند و در عوض نابرابری، فساد و درگیری بر زندگی آنها سایه انداخت.
کلید بسیاری از منازعات نفتی قرن بیستم در تاریخ درج شده است. حال آنکه این سرزمینها پیش از نفت در حافظۀ جمعی جهان وارثان تمدنها و فرهنگهای گذشته بودند. مدتها قبل از اینکه تمدن در غرب معنا یابد، این منطقه توسعه یافته بود. بهرغم این میراث غرورآفرین، استراتژیستهای انگلیسی مداخلات خود را برای مردم منطقه مفید توصیف کردند و مدعی شدند آنها را به سوی شرایط زندگی آزاد و متمدن سوق میدهند. در فوریۀ 1918، هنگام تبادل پیام با پادشاه حجاز، وزارت خارجه در تلاش بود تا این تصور را ترویج کند که اقداماتش در راستای منافع مردم عرب انجام میشود: «دولت اعلیحضرت، همراه با متحدانشان، از آرمان آزادی ملتهای تحت ستم دفاع میکنند و مصمماند که در مبارزۀ مردم عرب برای بازسازی جهان عرب در کنار ملتهای عرب بایستند.»
اینها وعدههای توخالی بود. دولت بریتانیا قبلاً با جداسازی خاورمیانه با مداخلۀ انگلیس و فرانسه براساس توافقنامۀ سایکس پیکو موافقت کرده بود. منابع نفتی منطقه در کنار غنایم جنگی جایزۀ استراتژیکی بود که ارزش تأمین آن را داشت. بنابراین، نفت از همان مراحل اولیه با استعمار همراه شد و بسیاری از مسائل آن را به اشتراک گذاشت و به میدان نبرد ملیگرایی و استقلالطلبی تبدیل شد. حتی از آمریكاییها نیز در این منطقه در نقش قهرمانان خودمختاری و با هدف امن كردن جهان برای دموكراسی استقبال شد، ولی طولی نکشید که آنها نیز در میان دستهای از نیروهای اشغالگر قرار گرفتند.
همۀ اینها مشکلزا بود و میراثی از ناملایمات را در منطقه به جای گذاشت. نفت ثروت زیادی برای منطقه به ارمغان آورد و بسیاری از موانع پیشرفت را از بین برد. اما شرکتهای نفتی غربی از همان ابتدا تولید و صادرات را تحت کنترل خود درآوردند. این امری اجتنابناپذیر بود و میتوان استدلال کرد که شرکتهای بزرگ نفتی (ماژورهای نفت) تنها شرکتهایی بودند که در آن زمان از تخصص فنی و منابع مالی لازم برای انجام عملیات پیچیده و پرهزینه در اکتشاف و استخراج نفت برخوردار بودند. طبیعی است که آنها باید به دنبال جبران هزینههای خود و کسب سود باشند. بااینحال، در نگاه مردم خاورمیانه، کشورهایشان بار دیگر به عرصۀ نمایش قدرتهای خارجی تبدیل شد و مردمشان نیز در نقش مهرههای یک بازی پیچیده به کار گرفته شدند که از قدیم همچنان رواج داشت و امروزه نیز همان شیوه ادامه دارد.
شرکت نفت انگلیس و ایران که دولت بریتانیا در آن اکثریت سهام را در اختیار داشت، بر صنعت نفت ایران تسلط پیدا کرد و با اینکه سیاستمداران ملیگرا در ایران در تلاش بودند دست انگلیسیها را کوتاه کنند، ولی انگلیس برای کنترل بیشتر مقاومت میکرد. نتیجۀ این روند چیزی جز آشوب و آشفتگی برای کشور نبود. امروز رهبری ایران، علی خامنهای، بهشدت با نفوذ غرب مخالف و به غرب مشکوک است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حق مالکیت خارجی بر منابع طبیعی ایران را ممنوع کرده است. چرا؟ زیرا ایرانیان هرگز کودتای 1953 تحت حمایت انگلیس و آمریکا را فراموش نکردهاند که دولت مصدق را در پی ملی شدن صنعت نفت سرنگون کرد. درواقع، علل انقلاب 1979 ایران که شاه را سرنگون کرد، ریشه در تغییرات گستردهای دارد که با کشف و توسعۀ نفت سر برآورده است. آنهایی که امیدوار بودند نفت دوران جدیدی از دموکراسی به سبک غربی را برای ایران یا حتی در سراسر خاورمیانه به ارمغان بیاورد، ناامید شدند.
در عراق، کنسرسیوم چندملیتی متشکل از منافع بریتانیا، فرانسه، هلند و آمریکا تقریباً کنترل کامل نفت عراق را در اواخر دهۀ 1930 به دست آورد. با حمایت رژیم تحت حمایت بریتانیا، شرکت نفت عراق (IPC) با موفقیت خواستههای ملی شدن صنعت را رد کرد تا اینکه سلطنت در سال 1958 سرنگون شد.
حتی در آن زمان، باز چهارده سال طول کشید تا داراییهای شرکت نفت عراق ملی شود. پس از آن ترمزها برداشته شد. واقعیتی انکارناپذیر مطرح بود که صدام حسین توانست منطقه را از سال 1980 به بعد با آغاز جنگهای ایران و عراق و خلیج فارس وارد یک دورۀ طولانی ناامنی و درگیری کند. طوری که این جنگها تا حد زیادی معلول درآمدهای نفتی بود که تسلیحات لازم را برای او به ارمغان آورد. او یکی دیگر از مستبدان شمشیربازی بود که خودش زمینهساز ایجاد بحرانها در کشورش شد و توانست عراق را برای غرب به چالشی بزرگ تبدیل کند و نهایتاً حمله به عراق در سال 2003 را میتوان ناشی از تحریکات او دانست. رژیم صدام نابود شد و حزب بعث از بین رفت و عراق در شرایط سخت در اختلافات متعدد گرفتار آمد و درگیر جنگی است که تا به امروز ادامه دارد.
نفت در عربستان سعودی موجب بروز انقلاب نشد. بااینحال، به ساختار قبیلهای موجود اعتبار بخشید. نفت عاملی برای افزایش ثروت و جذب سرمایهگذاری شد و منابع لازم را برای رهبرانش فراهم کرد تا سخاوت خود را دستودلبازانه برای جهان غرب به نمایش گذارند. درحالیکه ثروت حاصل از نفت در عربستان رو به افزایش بود، ماشینهای ساخت کمپانیهای نفتی چرخۀ موتور اقتصاد غرب را استحکام بخشید. درحالیکه از روزهای نخست حکومت ملک فیصل در دهۀ 1960، درآمدهای نفتی از مسیر صادرات به فزونی درآمدهای آن کشور و خاندان منجر میشد و انگار این امر برای پایتختنشینهای اروپا و غرب چندان اهمیتی نداشت، اما به همراه صادرات نفت، عربستان تعالیم وهابیگری را نیز به سراسر جهان صادر میکرد. طوری که نمود عینی آن را (همراه با ایالات متحده) در تأمین بودجۀ مجاهدین در مبارزه با شوروی در افغانستان شاهد بودیم. اما پس از حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده بود که دیدگاهها به عربستان و تصوراتشان تغییر کرد. امروز گمانهزنیها دربارۀ نقش مقامات سعودی در توطئۀ 11 سپتامبر ادامه دارد و بعید است که کاهش یابد: تصمیم کنگرۀ ایالات متحده برای لغو وتوی پرزیدنت اوباما به بستگان قربانیان 11 سپتامبر اجازه داد تا از عربستان سعودی شکایت کنند و این چشمانداز نشان میدهد پروندههای قضایی در سالهای آینده رو به افزایش خواهد بود.
عباراتی مانند «نفرین نفت» و «پارادوکس ثروت» اغلب دربارۀ تجربۀ کشورهای نفتخیز، نهتنها در مفهوم اقتصادی که در مسائل سیاسیامنیتی و اجتماعی نیز مطرح است. درواقع، بخش زیادی از ثروت نفتی به سمت نخبگان قدرتمند سرازیر شده و انگیزۀ توسعۀ دیگر منابع درآمد را کاهش داده است. بااینحال، برخی کشورها سعی کرده اند با توزیع مجدد ثروت از طریق طرحهای رفاهی سخاوتمندانه و تنوع بخشیدن به اقتصاد خود، به این مسائل هم بپردازند. اما موضوع بسیار فراتر از اینهاست. امروزه پدیدۀ نفت در قالب پدیدهای خوب یا بد ساختارهای سیاسی خاورمیانه را شکل داده است، هرچند برای برخی کشورهای نفتخیز رفاه و قدرت به ارمغان آورده و آنها را به ردۀ کشورهای طرازاول رسانده و چنان مینماید که از نظر رفاهی و معیشتی دیگران را پشتسر گذاشتهاند؛ اما شکست دولتها در تحقق انتظارات مردم در اجرای اصول دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی براساس آزادیهای برحق مدنی مسجل است و نتیجهاش را میتوان در شکلگیری بهار عربی دید که سرکوبهای وحشیانه برای این قیامها را در پی داشت.
نفت درآمدی برای حمایت از بسیاری از درگیریهای منطقهای شده است که امروز منطقۀ خاورمیانه را مخدوش کرده و ناامنی حاصل این درگیریها و اختلافات است. برای مثال، شاهدیم که ثروت نفتی به ایرانیان شیعه و سعودیهای سنی قدرت لازم را داده است تا از طریق نیروهای نیابتی خود در بحرین، سوریه و یمن در مقیاس منطقهای در برابر همدیگر قرار گیرند و به مبارزه ادامه دهند. در سطحی دیگر، میتوان گفت آنچه نفت را در جهان امروز بسیار مهم میکند، اتکای غرب به نفت و فرآوردههای جانبی فراوان آن و وسواس غرب به قیمت نفت و بنزین است.
درست است که اقدامات و تصمیمگیریهای سازمان کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) اغلب در سرفصل اخبار قرار دارد و قیمت نفت برای اقتصادهای غرب ضروری است (البته نه به اندازۀ چهل سال پیش)، ولی ظهور اشکال متعدد جایگزین انرژی که پیوسته در حال گسترش است، خود موضوع دیگری است که فراتر از قیمت در پدیدۀ نفت خودنمایی میکند. آماری که اغلب در آثار استاندارد صنعت نفت روی هم انباشته میشوند، در دسترس نیست. زیرا بحثهای مربوط به قیمت و ارقام تولید تنها بحثهای رایج دربارۀ پول و سود نیست، بلکه کنترل نفت برای کسب قدرت در جدال متقابل اهمیت دارد که محل بحث است.
این کتاب درواقع پاسخ برای آن دسته از افرادی است که مدعیاند نباید خاورمیانه را فقط با نفت ارزیابی کرد و باید مردم و سرزمین آن را نیز در نظر گرفت. اما در این کتاب نشان داده میشود پرداختن به تاریخ نفت خود بیانگر همهچیز و بخشی جداییناپذیر از گذشته، حال و آینده است. این واقعیت که نفت فازی گذراست، انکارشدنی نیست. اینکه اثرات روغن با آن از بین میرود، توهم است. اگرچه ممکن است ترجیح دهیم نفت را صرفاً مادهای غلیظ و سیاه که از زمین میتراود در نظر بگیریم، اما بحث اصلی کتاب این است که نفت عاملی است که امپراتوریها و هرجومرجها را به همان شیوهای ایجاد میکند که ثروت، قدرت و طمع را برای همیشه ایجاد کرده است. مضامین کنترل و تسلط بیگانگان، قدرتمندان و محرومان و مبارزۀ بین عدهای قلیل و کثیر، همه در تاریخ نفت مشهود است.
کتاب امپراتوریها و آنارشیها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه نوشتۀ مایکل کوئنتین مورتون ترجمۀ قدیر گلکاریان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.