گزیده ای از کتاب آتش در آش
کسی – حتی نامزدش مریم- از چگونگی فعالیتهای مهدی و علت دستگیری او چیزی نمیداند. پدر مهدی، “علیخان”، تصمیم میگیرد به یاری مبارزان مخفی بشتابد و با کمال در این مورد مشورت میکند. کمال و بقیه دوستان او که تا به حال وحشت و اختناق و خواری را تحمل کردهاند، تصمیم میگیرند کاری بکنند. این روشنفکران کافه نشین و ترسخورده، همگی پس از مرگ مهدی، متحول میشوند و آتشی که در وجود مهدی شعله کشیده بود، جان آنها را نیز به آتش میکشد. هر یک درحالی که میکوشد تا بر ترس خود غلبه کند، به محاکمه خویش میپردازد.
در آغاز کتاب آتش در آتش می خوانیم
جمال(حسین) میرصادقی در سال 19 اردیبهشت 1312 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. فارغ التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. جمال میرصادقی مشاغل گوناگونی داشته است. کارگری،معلمی، کتابدار دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسوول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران. در دوره دراز کار نویسندگی، داستان های کوتاه و بلند بسیار و نه رمان نوشته است که برخی از آن ها به زبان های آلمانی، انگلیسی، ارمنی، ایتالیایی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری، هندو و اردو ترجمه شده اند. بعضی از آثار منتشر شده او از این قرارند:
مسافرهای شب 1341, چشم های من خسته 1345, شبهای تماشا و گل زرد 1347, درازنای شب 1349, این شکسته ها1350, داستان های منتخب 1351]], آن سوی تل های شن 1352, نه آدمی نه صدایی1354, شب چراغ 1355, دوالپا 1357, هراس1357, آن سوی پرچین ، مجموعه نه داستان کوتاه از نویسندگان جهان ، ترجمه با همکاری محمود کیانوش 1352, عناصر داستان 1364, ادبیات داستانی, بادها خبر از تغییر فصل می دهند 1364, آتش از آتش 1365, چه دنیای قشنگی داستان کودکان 1364, پشه ها 1367, کلاغ ها و آدم ها 1368, برگزیده داستان های کوتاه جمال میرصادقی 1368, جهان داستان غرب 1372, داستان و ادبیات 1375, واژه نامه هنر داستان نویسی با همکاری میمنت میرصادقی 1377, پیش کسوت های داستان کوتاه 1378, روشنان 1379, اضطراب ابراهیم 1380, جهان داستان ایران 1380, زندگی را به آواز بخوان 1384 جمال ميرصادقي متولد ۱۳۱۲ است و تا به امروز در حدود ۲۸ جلد كتاب در باب ادبيات داستاني و در حوزه ادبيات از او منتشر شده است، كه مي توان از «عناصر داستان» و «ادبيات داستاني» و همچنين رمان ها «درازناي شب» و «بادها خبر از تغيير فصل مي دهند» نام برد. ضمن آنكه او در اين سال ها به تعليم تعدادي از داستان نويسان جوان مشغول بوده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.