کوروش کبیر

هارولد آلبرت لمب

صادق رضازاده شفق

كوروش (سايرس)[1]  نام معروفى است و در روزگار نياكان ما شايد متداول‌ترين نام‌هاى مردانه در امريكا بوده. با اين‌همه اين نام در ابتدا از پادشاهى كه نسبت به ما ناشناخته بود و در فجر تاريخ جهان زندگى مى‌كرد به ما رسيده. با وجود اين در پيرامن اين نام اقوال مشهورى ميان ما هست نظير: خط روى ديوار، قوانين مادها و پارس‌ها، مغان، و خردمندان خاور. همچنين مطالب ديگر راجع به زمان او ساير است مانند ثروت كرزوس، غيبگوى دلفوس و برج بابل[2] .
ولى اين‌همه اسرارى نيست زيرا نياكان ما كتاب عهد قديم را مى‌خواندند و كوروش ناشناخته كه شاه مادها و پارس‌ها ناميده شده در صفحات آن با اعتناى خاص ذكرشده. يكى از آن‌ها در آغاز كتاب عزرا آمده كه گويد «كوروش پادشاه فارس چنين مى‌فرمايد؛ يهوه خداى آسمان‌ها جميع ممالك زمين را به من داده و مرا امر فرموده است كه خانه‌اى براى وى در اورشليم كه در يهوديه است بنا نمايم.» در اين‌جا عبارت «ممالك زمين» تخيل‌آميز به‌نظر مى‌رسد ولى در آغاز كتابى ديگر، استر، آن ممالك چنين توصيف شده : «…در روزگار اخشورش (اين امور واقع شد). اين همان اخشورشى است كه از هند تا حبشه بر صد و بيست و هفت ولايت سلطنت مى‌كرد.»[3]

[1] . سايرس تلفظ انگليسى كلمه كوروش است؛ يونانى‌ها چون مخرج شين ندارند كوروش تلفظ كردند وبه‌تدريج به فرانسوى سيروس و انگليسى سايرس تلفظ شد.

[2] . در باب نوشته بر ديوار رجوع كنيد به كتاب دانيال در كتاب عهد عتيق (توارة) باب پنجم و در باب مادها وپارس‌ها رجوع شود به كتاب‌هاى سلاطين و اشعيا و ارميا و استر از كتب عهد عتيق؛ در باب خرمندان خاور رجوعشود به كتاب انجيل متى. (بنا به مفسرين عيسوى اين خردمندان خاور مغان ايران بوده‌اند.)

[3] . اخشورش به‌موجب كتاب استر (عهد عتيق) پادشاه ايران بود كه به‌عقيده بعضى دانشمندان تحريفى است ازكلمه اردشير.

 

355,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

هارولد آلبرت لمب / صادق رضازاده شفق

نوبت چاپ

هشتم

تعداد صفحه

378

سال چاپ

1399

وزن

500

قطع

وزیری

کتاب کوروش کبیر نوشتۀ هارولد آلبرت لم ترجمۀ صادق رضازاده شفق

گزیده ای از متن کتاب

بچه‌هاى دروازه

او را به‌نام كوروش مى‌خواندند كه نام پدرش هم بود و اين كلمه معنى چوپان مى‌داد[1] ؛ ولى اين جوان شغل گوسفنددارى نداشت. البته صدها رمه بر دامنه آن كوه‌ها مى‌چريدند و تا آن‌جا كه برف‌هاى قله‌ها آب مى‌شد نزديك مى‌شدند.

پاسبانى اين رمه‌ها به‌عهده مردم سالديده و سگ‌هاى شبانى بود. ميان مردم افسانه‌اى شايع بود كه شاه‌چوپانى به‌نام كوروش ملت خود را پاسبانى مى‌كند و آن‌ها را به نان و نعمت رهبرى مى‌نمايد و از حيوانات وحشى و شياطين و غارتگران آدميزاد مصون مى‌دارد.

مادرش بعد از زاييدن او درگذشت و بى‌درنگ اعضاى خانواده گرد آمدند و گفتند زادگاه بچه براى سكونت مناسب نيست و قرار دادند به چراگاه‌هاى نوين روانه شوند. ولى پدرش كمبوجيه پس از تأمل چنين گفت كه: «اين كار تنها با نظر خانواده نمى‌شود بلكه بايد شوراى سه قبيله هم موافقت كند و به‌عقيده من عزيمت از اين‌جا صلاح نيست. اين دره براى اسب و آدم سازگار است و در واقع بهشتى است!» كمبوجيه، شاه كوچك پارسيان، فكرى لجوج داشت. دره‌اى كه او مى‌گفت در ارتفاعات شمال شرقى بود ورودى سيل‌آسا از قعر آن جارى بود كه گذشته از آوردن آب مشعر صداى ناهيد هم بود[2] .

كمبوجيه فرمان داد در ساحل مقابل رود آتشكده‌هاى دوگانه بسازند و شبانگاه، شعله آتش مقدس بلند گشت. به‌نظر او اين محل غير از تقديس آب و آتش، در مقابل دشمنان هم سنگر طبيعى تشكيل مى‌داد. كاروان بازرگانان آن‌جا را پارسه‌گرد[3]  نام نهادند كه به‌معنى اردوگاه پارسيان مى‌آيد؛ البته نمى‌شد آن‌جا را كاملا شهر ناميد.

پس كوروش جوان اوايل عمر خود را در اين كوهستان دوردست گذراند كه سكنه آن خود را برتر از سكنه هامون‌نشينان اراضى پايين مى‌پنداشتند. در همين‌جا كوروش از پنج و شش سالگى به اسب‌سوارى خو گرفت در صورتى كه كودكان هامون در اين سن مشغول بازى با عروسك‌هاى گلى مى‌شدند. كوروش با عموزادگان خود چه پسر و چه دختر سوار اسب‌هاى برهنه مى‌شدند و يال اسب‌ها را مى‌گرفتند و دست به‌دست يكديگر مى‌دادند. آنان مشاهده مى‌كردند كه معمولا فقط پيران و اسيران پياده مى‌روند. اين سوارى‌هاى مستمر سبب شد آنان به مسافرت‌هاى دوردست روند و به پيادگان به‌نظر پستى نگرند. «امبا»[4]  مهتر كوروش كه اهل گرگان بود عقيده داشت كه كوروش در سوارىمانند پدرش كمبوجيه يك شاه كوچك است.

كوروش مچ خود را پيش چشم غلام خود تكان داد و از بازوبند نقره او بلورى آويزان شد كه روى آن دو پر گشوده نقش شده و زير آن نقش اژدهاى سه‌سره ديده مى‌شد كه بزرگ‌ترين ديوها بود. آنگاه گفت: «امبا، من با اين نشانى پسر پادشاه بزرگى هستم نه كوچك. تو چرا شاه كوچك گفتى؟» امبا، دست‌هاى خود را با ساييدن آن به شلوار چرمى خود پاك كرد و نشان شاهى را معاينه كرد. پس سر خود را تكان داد و گفت: «من پادشاه ماد را ديده‌ام كه كشورى بزرگ را با مردم زبان‌هاى گوناگون اداره مى‌كند، بنابراين او پادشاه بزرگ است. ولى پدر تو تنها بر يك سرزمين و يك مردم داراى يك زبان حكومت مى‌كند. آيا شاه كوچك نيست؟»

[1] . بعضى از علماء مى‌گويند كلمه كوروش به‌زبان قديم شوش به‌معنى چوپان آمده چنان‌كه در كتاب عهد عتيق،كتاب اشعيا باب 44 خدا آن پادشاه را شبان خود خواند. ولى به‌عقيده دانشمندان ديگر نظير «يوستى» آلمانى ازريشه ايرانى است و به‌معنى خور يا خورشيد است.

[2] . تلفظ قديم ايرانى آناهيته (به‌معنى بى‌عيب) در آيين ايران باستان ربة‌النوع آب.

[3] . قريب پانزده سال پيش پرفسور المستد، مورخ آمريكايى، كه به ايران آمد ضمن صحبت به ايشان گفتم كلمه«پاسارگاد» به‌نظر تحريف يونانيان «پارسه‌گده» مى‌آيد. مشاراليه اين موضوع را در دفتر خود يادداشت كرد وپس از مراجعه به مراجع قديم در كتاب مورخ اسكندر، يعنى كورتيوس (Curtius, Rufus Quintus) كه هزار ونهصد سال پيش مى‌زيست، ضبط پارسه‌گده (Parsagada) را پيدا كرد، كه آن را بعضى قدماى يونانى «اردوگاهپارسيان» ترجمه كردند. پس به‌احتمال قريب به‌يقين اين كلمه «پارسه‌گده» بوده نه «پاسارگاد». حدس خودالمستد اين است كه آن نام واقعى اولين پايتخت پارسيان بوده و «پارسه‌گرد» تلفظ مى‌شده. مؤلف كتاب حاضر،آقاى هارولد لمب، همين ضبط را به‌كار برده كه ما طبق لحن امروز «پارساگرد» يعنى شهر پارسى ضبط كرديم ـنظير دارابگرد و سوسنگرد و بروجرد و… الخ.رجوع كنيد: به كتاب امپراطورى ايران، تأليف امستد، Oimstead چاپ شيكاگو 1948 ص 60.

[4] . Emba

موسسه انتشارات نگاه

کتاب کوروش کبیر نوشتۀ هارولد آلبرت لم ترجمۀ صادق رضازاده شفق

کتاب کوروش کبیر نوشتۀ هارولد آلبرت لم ترجمۀ صادق رضازاده شفق

کتاب کوروش کبیر نوشتۀ هارولد آلبرت لم ترجمۀ صادق رضازاده شفق

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کوروش کبیر”