مفاهیم روانکاوی: هیستری

جولیا بوروسا

قاسم مومنی

نه می توان انکار کرد و نه می توان نادیده گرفت که پیدایش روانکاوی بیشک حاصل مواجهه زیگموند فروید جوان با بیماران مبتلا به هیستری بود. در زمانه ای که جامعه با تردید به واقعی بودن بیماری این افراد نگاه می کرد، فروید به مرور روش مرسوم درمان را کنار گذاشت و از آن پس با گوش سپردن به کلام بیماران و فریاد صامت تن ایشان دانست که مبتلا به هیستری تا چه اندازه رنج می کشد. فروید به ما آموخت تنها هیستری است که به دلیل تظاهرات منحصر به فرد و قابلیتش در نمادین سازی تنش و تعارض می تواند در کنار رؤيا «شاهراهی باشد به سوی ضمیر ناآگاه».

مشهور است فرد هیستریک بی آنکه مسئولیت پیامدهای خواسته اش را عهده دار شود، فقط و فقط می خواهد؛ می خواهد ولی حاضر نیست آنچه را می خواهد داشته باشد. پرسش معروف فروید «زن چه می خواهد؟» ریشه در همین باور دارد. لیکن امروز تقریبا عموم روانکاوان متفق القول اند که فرد مبتلا به هیستری هرچه بخواهد، بی شک، چیزی غیر از وضع موجود است. همین رویکرد انقلابی و اعتراضی است که پای هیستری را به عرصه های خلاقانه ای همچون هنر، سیاست و اخلاق باز می کند.

82,500 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

جولیا بوروسا, قاسم مومنی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

سوم

شابک

1_ 829_376_ 600_ 978

قطع

رقعی

تعداد صفحه

80

سال چاپ

1402

موضوع

روانشناسی

وزن

200

جنس کاغذ

بالک (سبک)

گزیده ای از کتاب “هیستری”

درآمد: لغزها، تعاریف

«هیستری چیست؟» آغاز بحث با این پرسش ساده، هم به لحاظ منطقی درست به نظر می‌رسد و هم به لحاظ روش‌شناختی. ولی متأسفانه این دقیقاً همان پرسشی است که طی نسل‌های متمادی، پزشکان را عصبی، سردرگم و هیجان‌زده کرده، الهام‌بخش کشیشان و روانپزشکان و هنرمندان و جامعه‌شناسان بوده و یا آنها را به چالش کشیده و از کوره دربرده است. بیش از دو هزار سال است که این واژه بر سر زبان‌هاست. غالباً بر این باورند که نخستین بار بقراط، «پدر طب»، آن را به‌عنوان نامی کلی برای بیماری‌های رحِم وضع کرد؛ ولی قرن‌ها پیش از او در نوشته‌های مصریان باستان، هیستری نامی بوده برای اشاره به مرضی خاص. به‌ هر  روی، حتی بر سر اینکه هیستری هنوز وجود دارد توافقی در کار نیست، چه رسد به اینکه چیست.

واژهٔ هیستری در فرهنگ‌های مختلف و طی دوره‌های تاریخی گوناگون کاربردهای متنوعی داشته است. عجیب اینجاست این واژه را هم برای اشاره به مرضی با علائم غریب و هم برخی رفتارهای پریشان به‌کار می‌بردند. توضیحات مختلفی برای «هیستری»تراشیده‌اند: ناخوشی خاصی که رحِم را «از جا به در» می‌کند، تمایل بیمار به دروغ‌گویی و فریب‌کاری، تباهی اعصاب، مجموعه‌ای از حالات خلسه‌آمیز، جن‌زدگی، شکلی از اعتراض، یا واگیری توضیح‌ناپذیر. صفت «هیستریایی» را نیز به امور بسیاری نسبت داده‌اند: بیان هنری، وسوسه‌برانگیزی، افراط در خواستن، رفتار اجتماعی نامناسب، ارتکاب رفتارهای جنون‌آمیز. هیستری را چه بیماری بگیریم و چه ناسازگاری، هر دوی اینها بارها معانی مختلفی به خود گرفته‌اند که ربط چندانی به کاربرد معمول و بالینی این واژه نداشته است. در ادامه خواهیم دید که هریک از این دو به دیگری شکل و معنا می‌بخشد. واژهٔ «هیستری» را همچنان به کار می‌برند، اما تشخیص دقیق مجموعهٔ عارضه‌های ویژهٔ آن یا به‌ بیان ‌دیگر «عارضه‌‌شناسی» آن، تا حدود زیادی طی قرن بیستم متوقف شد. بااین‌حال، عوارض تشکیل‌دهندهٔ هیستری به‌هیچ‌وجه از میان نرفته و صرفاً بحث دربارهٔ آنها به شکلی دیگر و جایی دیگر منتقل شده است.

هیستری به‌عنوان بیماری دیرزمانی است که متداعی زنانگی است. گاه مردان نیز دچار آن بوده‌اند، اما غالباً آن را اختلالی زنانه دانسته‌اند. وجه مهمی از هیستری در بدن بیمار نمایان می‌شد، به‌نحوی‌که تغییراتی در بدن ایجاد می‌کرد که هیچ علت ملموسی برای آن یافت نمی‌شد. برخی  عوارض رایج هیستری عبارت بود از: احساس خفگی، سرفه، تشنج شدید، فلج دست‌وپا، غش‌وضعف متناوب، به‌ویژه ناتوانی در تکلم، فقدان شنوایی، از یاد بردن زبان مادری، تبحر در زبان‌های دیگری که شخص نمی‌دانسته بلد است، استفراغ مداوم و ناتوانی در بلع غذا. در کل، مرضی بود که نمودهایی غیرعقلانی و فریبنده داشت و مهار آن دشوار بود.

قرن نوزدهم دورهٔ اوج هیستری بود و همان زمان بود که جابه‌جایی استعاری میان عارضه و رفتار، و بیمار و بیماری، موردتوجه قرار گرفت. تأثیر مستقیم این اتفاق آن بود که پرده از جایگاه هیستری در قلمروی سیاست جنسی  برداشته شد. نگرش مردسالار زمانه باعث شد تا به هیستری بسان تجسم زنانگی و نوعی معضل و معما نگاه کنند. زیگموند فروید با چنین رویکردی به سراغ آن رفت. پرسش معروف «زن چه می‌خواهد؟» را که او در یکی از آخرین مقالاتش پیش کشید [۱]، می‌توان دنبالهٔ همان نخستین برخوردهای دورهٔ جوانی با زنان دچار هیستری دانست. بی‌هیچ اغراقی می‌توان ادعا کرد که مواجههٔ او با هیسستری و بیماران مبتلا به آن، سرآغاز روانکاوی بود. از میان تمام اختلالات روان‌تنی، فقط هیستری بود که به دلیل تظاهرات منحصربه‌فرد و قابلیتش در نمادین‌سازیِ تنش و تعارض در قالب زبانی متفاوت، می‌توانست در کنار رؤیا، «شاهراهی باشد که به‌سوی ضمیر ناآگاه» رهنمون می‌شود [۲].

در دیدگاه‌های منتقد مردسالاری __ یعنی دیدگاه‌های مبتنی بر سیاست و نظریهٔ فمینیستی یا برخی از انواع بیان هنری نظیر سوررئالیسم‌__ فرد مبتلا به هیستری را قربانیِ (شرایط طاقت‌فرسای اجتماعی) یا عصیانگری (در برابر شرایط مذکور) می‌دانستند که رفتارهای عجیب و برآشفتهٔ او نشان‌دهندهٔ نوعی ناخرسندی عمیق و/یا اعتراض در برابر محدودیت‌ها است. در چنین نگرشی، پرسش «زن چه می‌خواهد؟» بیش از آنکه واکنش به مسئله‌ای بالینی باشد، تلاش برای مداخله‌ای سیاسی بود: فرد مبتلا به هیستری هرچه بخواهد، بی‌شک چیزی غیر از وضع موجود است.

به ‌هر روی، ههیستری دست روی رابطهٔ متناقض و مسئله‌داری می‌گذارد که شخص برای انطباق با وضع موجود به آن دچار می‌شود و بیش از هر جای دیگر در ساحت بدن او نمودار می‌گردد: معضلی جنسیتی و مهارناپذیر که از گنجیدن در هر مقوله‌ای سر  باز می‌زند. ولی باید دانست که هیستری واکنشی است به برخی وجوه ذهنیت آدمی و از این‌رو تعجبی ندارد که رد پای آن در تمام ادوار تاریخی و فرهنگ‌های مختلف نمایان است. همین‌که می‌بینیم این واکنش غالباً در زنان روی می‌دهد، فی‌نفسه نشانگر بسیاری از معضلاتی است که در هیستری نمایان می‌شود. هیستری نه‌فقط یکی از خاستگاه‌های روانکاوی است، بلکه با مفاهیمی گره خورده که روانکاوی در مقام رشته‌ای مجزا و نهادی مستقل بر پایهٔ آنها شکل گرفت (مفاهیمی نظیر ضمیر ناآگاه[1]، انتقال[2]، انتقال متقابل[3]، پیچیدگی جنسیت). ولی هشدار به روانکاوان: هیستری نیز مانند ضمیر ناآگاه برای نهان کردن رازهایش ترفندهایی دارد.

[1]. unconscious

[2]. transference

[3]. countertransference

موسسه انتشارات نگاه

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مفاهیم روانکاوی: هیستری”