قصه‌نويسى

رضا براهنى

قصه نویسی دکتر رضا براهنی، مدرن ترین کتاب تالیفی در باب قصه و نگارش آن در زبان فارسی است. با وجود اینکه حالا نزدیک به 5 دهه از چاپ نخست آن می گذرد، نوگرایی و تازگی مطالب آن حیرت انگیز است.قصه نویسی از کتاب های شگفت روزگار ماست و سرگذشت چاپ های آن و فواصل ناخواسته ای که در چاپ کتاب پیش آمده از سرگذشت های حیرت بار کتاب در ایران است.چاپ جدید اثر با مقدمه ای نو حاوی نکاتی تازه یاب از نویسنده با پیراستن از نارسایی ها اینک به دوستداران آثار ادبی عرضه می شود.

295,000 تومان

ناموجود

جزئیات کتاب

وزن 1000 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
وزن

1000

پدیدآورندگان

رضا براهنی

نوع جلد

گالینگور

SKU

94463

نوبت چاپ

چهارم

شابک

978-964-351-96-29

قطع

رقعی

تعداد صفحه

680

سال چاپ

1393

موضوع

داستان نویسی

تعداد مجلد

یک

گزیده ای از قصه‌نويسى

شكل قصه نه‌تنها اساس، بافت درونى و ساخت عمقى زبان را تشكيل مى‌دهد، و نه‌تنها انسان بدون قصه
نمى‌تواند به زندگى ادامه دهد و به‌طور كلى يك تعريف نسبتآ جامع براى انسان عبارت است از اينكه انسان موجودى است قصه‌گو، و نه‌تنها ادبيات به لحاظ ملاحظات فوق بى‌قصه نمى‌تواند باشد، بلكه ـ و در اينجاست كه وارد اصل آن مقوله زيبايى‌شناسى ادبى مى‌شويم ـ قصه، گسترده‌ترين، جهانى‌ترين و مهم‌ترين شكل ادبى سراسر دنياى معاصر است

در آغاز کتاب قصه‌نويسى، می خوانیم

فهرست

مقدمه بر چاپ سوم              9

يادداشتى بر چاپ جديد قصه‌نويسى       37

بخش اول قصه‌نويسى

  1. چرا نقد درباره قصه؟ 81
  2. قصه‌نويس حرفه‌اى و غير حرفه‌اى 85
  3. علل تاريخى پيدايش قصه 90
  4. داستان، حكايت، تاريخ و قصه 103
  5. قصه و نمايش (به‌ويژه تراژدى) 118
  6. اجزاءِ قصه و تراژدى 121

بخش دوم. قصه‌نويس در عصر شب

  1. قصه و معاصران 133
  2. امتياز قصه بر زندگى 136
  3. قصه، روزنامه‌نگار و مورخ 143
  1. قصه‌نويس و روزنامه‌نگار 155
  2. قصه فرمايشى و اخلاق حزبى 161
  3. تعهد و مسؤوليت قصه‌نويس 165
  4. وظيفه در عصر شب 168
  5. شرقى و مسأله تعهد 171

بخش سوم. ساختمان قصه

  1. اهميت ابعاد چهارگانه در قصه‌نويسى 181
  2. عامل تجربه 192
  3. عامل جدال در قصه 201
  4. عامل حادثه در قصه 211
  5. عامل داستان در قصه 221
  6. نقش راوى داستان 228
  7. عامل طرح و توطئه در قصه 240
  8. عامل طرح و توطئه، نقش راوى در قصه 249
  9. باز هم عامل طرح و توطئه 258
  10. عامل شخصيت 264
  11. باز هم عامل شخصيت (چند نمونه) 272
  12. باز هم عامل شخصيت در قصه 284
  13. باز هم عامل شخصيت در قصه 293
  14. باز هم عامل شخصيت در قصه 297
  15. عامل زمينه 307
  16. عامل محيط يا فضا 316
  17. عامل لحن 328
  1. لحن و باز هم اشاراتى به سبك 340
  2. عامل الگو 355

بخش چهارم. نظر به قصه روانى         34. فرق بين ديد كلاسيك، ديد رمانتيك و ديد مدرن           371

  1. اشاره‌اى به زمينه اجتماعى و فلسفى قصه روانى 389
  2. قصه روانى 394

بخشى از كتاب مولوى اثر بكت            417

بخش پنجم. مقدمه‌اى بر قصه‌نويسى معاصر ايران            37. علت تحجر و مرده‌پرستى ما           429

  1. كوته‌بينى ما در مورد چوبك 435
  2. نظرياتى درباره چند قصه‌نويس معاصر 439
  3. اشاراتى ديگر به قصه امروز، نثر هدايت، چوبك،

آل احمد و گلستان    455

  1. دايره‌اى براى نثر قبل از مشروطيت 469
  2. نثر مشروطيت تا دهخدا 482
  3. طنز دهخدا و تأثير دهخدا بر روى نثر معاصر 498
  4. برج عاج ايرانى جمال‌زاده در قلب اروپا 509

بخش ششم نقدى بر آثار صادق چوبك

  1. دو شيوه نقد و انتقاد و فهرست آثار 523
  2. اشاره به خصوصيات قصه‌هاى كوتاه چوبك 530
  3. خيمه‌شب‌بازى 539
  1. انترى كه لوطيش مرده بود 557
  2. تطهير تنگسير 568
  3. روز اول قبر 585
  4. چراغ آخر 596
  5. نقد عمودى قصه‌هاى چوبك 614
  6. سنگ صبور 627

گزيده مراجع فارسى             665

گزيده‌اى از منابع و مراجع خارجى       669

فهرست اعلام         675

مقدمه بر چاپ سوم

1) كتاب قصه‌نويسى تاريخچه‌اى خاص خود دارد. ولى در اواسط دهه چهل، وقتى كه شروع به نوشتن اين كتاب كردم، اين تاريخچه خصوصى برايم قابل پيش‌بينى نبود. حقيقت اين است كه وقتى شروع به نوشتن اين كتاب كردم، تصور نمى‌كردم كه چيزى به اين قطر خواهم نوشت. و وقتى كه تازه كتاب قطر فعلى خود را پيدا كرد، ديدم كه چيزهاى گفتنى بيش ازين‌هاست. بعضى از مطالبى كه پس از اين كتاب در مطبوعات نوشته‌ام، شايد از كتاب حاضر هم مفصل‌تر باشد. برخى ديگر از مطالب مربوط به قصه را به‌صورت كتابى جداگانه نوشته‌ام كه به زودى تحت عنوان بوطيقاى قصه‌نويسى درخواهد آمد. و تازه پس از تكميل چاپ اين مطالب به بررسى داستان‌هاى كهن و «رمان» بلند امروز خواهم پرداخت. اگر عمرى باقى باشد، دست‌كم ده سال را به بررسى قصه تخصيص خواهم داد. غرضم ازين همه بحث‌هاى طولانى درباره قصه‌نويسى، روشن كردن اين نكته اصلى زيباشناسى ادبى است كه: شكل قصه نه‌تنها اساس، بافت درونى و ساخت عمقى زبان را تشكيل مى‌دهد، و نه‌تنها انسان بدون قصه
نمى‌تواند به زندگى ادامه دهد و به‌طور كلى يك تعريف نسبتآ جامع براى انسان عبارت است از اينكه انسان موجودى است قصه‌گو، و نه‌تنها ادبيات به لحاظ ملاحظات فوق بى‌قصه نمى‌تواند باشد، بلكه ـ و در اينجاست كه وارد اصل آن مقوله زيبايى‌شناسى ادبى مى‌شويم ـ قصه، گسترده‌ترين، جهانى‌ترين و مهم‌ترين شكل ادبى سراسر دنياى معاصر است. و ايران، ازين نظر استثناء نيست. وقايعى كه در قصه‌نويسى ايران در طول همين پانزده سال گذشته، يعنى از آغاز به نگارش كتاب حاضر تا به امروز، اتفاق افتاده، مؤيد اهميت روزافزون شكل قصه است. تمامى قصه‌هاى محمود دولت‌آبادى، و هوشنگ گلشيرى، مهم‌ترين قصه‌هاى سيمين دانشور، بخش اعظم قصه‌هاى ابراهيم گلستان، تقريبآ سراسر حيات قصه‌نويسى احمد محمود، تجربه‌هاى محمود گلابدره‌اى، هم در «واقعيت‌گرايى انتقادى» و هم در مستندنويسى، و به‌طور كلى رواج روزافزون قصه بلند، يعنى رمان، مربوط به همين پانزده شانزده سال گذشته هستند. هر قدر آدم‌هاى فرزانه جامعه به محيط خويش با ديد انتقادى نگريسته‌اند، به همان اندازه مجاب شده‌اند كه جامعه را نه در شعر كوتاه، نه در قصه كوتاه، و نه حتى در نمايش دو ساعته، نمى‌توان نشان داد. قصه بلند، يعنى «رمان»، تنها شكل واقعى ادبيات عصر ماست. زمانه ما، عصر بروز حسيت قصه بلند است. پس از كجدار و مريزهاى طولانى و متنوع با سبك، با شكل، با كوتاه‌نويسى، با درون‌گرايى‌هاى مختصر و جالب، پس از اين همه تجربه ادبى و حتى تجربه بى‌ادبى با قصه كوتاه، و با قصه كوتاه بلند، و پس از پشت سر گذاشتن سنگلاخ‌ها و بيراهه‌ها و چپ اندر قيچى رفتن‌ها، دورنمايى نسبتآ روشن از هامون‌ها و جلگه‌هاى سرسبز به چشم مى‌خورد: قصه بلند دارد نوشته مى‌شود. البته سووشون رقيب آثار روانشاد على شريعتى از نظر پرفروشى نيست. ولى كيست
نداند كه رقيب پرفروش‌ترين كتاب تاريخى بعد از انقلاب، يعنى گذشته چراغ راه آينده هست. همسايه‌ها فروش دارد، و با مادر گوركى دوشادوش فروش مى‌رود، و دولت‌آبادى ـ آن‌طور كه من شنيده‌ام ـ نويسنده‌اى است محبوب و پرفروش؛ و اين نشانه آن است كه نوعى از رمان معاصر، يعنى قصه‌اى كه در طرزهاى مختلف «واقعيت‌گرايى» نوشته مى‌شود، فروش دارد، قصه‌نويسى، دست‌كم دوسوم صفحات آن، به ساخت قصه‌هاى واقعيت‌گرا تخصيص دارد. خواننده قصه بلند، خواننده قصه‌نويسى هم هست، وگرنه كتاب، پس از گذشت قريب دوازده سال از چاپ دومش، كه شش سال آن را سانسور شاهى بر آن سرپوش گذاشته بود و مانع انتشارش مى‌شد، نبايد نياز به چاپ بعدى پيدا مى‌كرد. قصه‌نويسى پيشگويى‌كننده رواج قريب‌الوقوع و گسترده شكل خاصى از ادبيات است كه درباره آن نوشته شده است. مثل اينكه باز «تئورى» سرچشمه گرفته از واقعيت‌هاى گذشته، به‌طور طبيعى، به پيشواز «پراتيك» واقعيت آينده شتافته است. ولى اين، تنها بخش كوچكى از تاريخچه خاص كتاب قصه‌نويسى است.

2) در اوايل دهه چهل، من به استخدام دانشگاه تهران درآمدم. در آن زمان در دانشگاه تهران، «تئورى ادبى» تدريس نمى‌شد. گروهى كه من در آن كار مى‌كردم، يعنى گروه زبان‌هاى خارجى زير نظر پدر شاهى چون دكتر لطفعلى صورتگر، به «تئورى ادبى» توجهى نداشت. خود صورتگر معتقدات ادبى عجيب و غريبى داشت. اعتقاد داشت كه چون اكثريت قريب به اتفاق شاعران، قصه‌نويسان و منتقدان قرن بيستم هنوز در قيد حيات هستند، آثارشان را نبايد در برنامه‌ها گنجاند. دو نوع تدريس وجود داشت، هم در گروه ادبيات فارسى و هم در گروه زبان‌هاى خارجى: 1) تدريس لغوى ادبيات، كه مبتنى بر معنى كردن
متون بود، كه در سطح پائين كار هر معلم ادبيات داخلى و خارجى بود و در سطح بالا از نوع كار مرحوم «بديع‌الزمان فروزانفر» كه علاوه بر دادن معانى لغات، تعدادى مرجع و اشاره و آيه و قصه هم مى‌داد، ولى به ساخت شعر، زيبايى‌شناسى درونى و برونى شعر و يا تئورى ساخت قصه و روايت و حكايت نمى‌پرداخت؛ 2) تدريس زمانى و «كرونولوژيكى» ادبيات كه طبق آن ادبيات بر اساس ترتيب و توالى تاريخى حوادث به رشته تسبيح كشيده مى‌شد، و ذهن دانشجو را از تعدادى نام، كتاب و تاريخ ولادت و مرگ مى‌انباشت: حماسه‌سرايى، تاريخ ادبيات ايران، و گنج سخن دكتر صفا، و تاريخ ادبيات انگليس دكتر صورتگر از نمونه‌ها و نتايج اين نوع تدريس ادبيات فارسى و خارجى هستند. و اگر دروسى در نقد ادبى هم تدريس مى‌شد، بيشتر در همان روال كرونولوژيكى عقايد و آراء ادبى بود. خود صورتگر، كه به‌طور كلى نقد ادبى در هر دو گروه، يعنى هم گروه ادبيات فارسى و هم گروه زبان‌هاى خارجى را انحصارآ به خود تخصيص داده بود، اعتقاد داشت كه نقد ادبى در غرب با «مثيو آرنولد» انگليسى و «سنت‌بو» فرانسوى كه هر دو از منتقدان مهم قرن نوزدهم بودند، پايان مى‌يابد، و وقتى كه به او اعتراض مى‌شد كه قرن بيستم، قرن بزرگ نقد و انتقاد ادبى است و در اين قرن به اندازه صد برابر كليه قرون ماضى نقد و بررسى و تئورى ادبى نوشته شده، صورتگر، يك تكيه كلام هميشگى خود را با طمأنينه و وقار خاصى در جمع بر زبان مى‌آورد : «اعليحضرت همايونى فرموده‌اند كه نقد ادبى تا همان «مثيو آرنولد» كافى است!» و چون اهل مزاح و طنز هم بود، حتمآ موقع گفتن اين حرف در دل هم به ريش ما مى‌خنديد و هم به ريش اعليحضرت؛ و خانم صورتگر، كه زبان‌هاى خارجى، به‌ويژه بخش انگليسى آن شديدآ تحت تأثير تلقينات و سليقه‌هاى او بود، چيزى جز يك متفنن بسيار ساده وابتدايى در ادبيات نبود. تخصص ادبى نداشت، مدعى بود كه دارد، و گويا ليسانس تاريخ داشت، ولى حتى همين تفنن هم به مراتب بهتر از تحجر خود صورتگر بود. ولى او نيز تئورى ادبى سرش نمى‌شد، به ادبيات به‌صورت يك ميهمانى رسمى و مجلل نگاه مى‌كرد كه سفير بريتانيا هر از چند وقت مى‌داد؛ و مقدارى نقل قول هم بود كه مدام بر زبان مى‌آورد، و پشت سر هم «آگاتا كريستى» مى‌خواند و با همين بضاعت مزجات، شديدآ از ادبيات كشورهاى ديگر، جز انگلستان، حتى ادبيات آمريكا، نفرت داشت و حتى پس از سى و چند سال ازدواج، نام كوچك صورتگر را، به طرزى مضحك، غلط ادا مى‌كرد. و علاوه بر اين عيوب ديگرى هم داشت: اگر دانشجويى، برحسب تصادف، اسم ماركس را- به اثبات يا به نفى- در نوشته‌اى مى‌برد، خانم صورتگر با وجدان خود ساعت‌ها خلوت مى‌كرد و بعد ناگهان از اطرافيانش مى‌پرسيد: «فكر نمى‌كنيد كه بايد مسأله را به حسن بگويم؟» و البته منظور از حسن، همان «حسن پاكروان»، رئيس «سازمان اطلاعات و امنيت كشور» بود كه از دوستان صورتگرها بود. اين بود آن بلبشوى عظيم، غريب، خائنانه و شگفت‌انگيز كه بر صحنه حاكم بود. و من پر شر و شور آن دوره، به‌خاطر خودم هم شده بود، قرار بود بر مجموع درهم و برهم اين بى‌منطقى رسوا نوعى منطق حاكم بكنم، و يا در غير اين صورت زير پاى حضرات خرد و خمير شوم. نه اينكه كار علمى اصلا وجود نداشت. در حوزه ادبيات فارسى، كار «خانلرى» در وزن نمونه كار علمى خوب بود. سبك‌شناسى مرحوم «بهار»، گرچه اثرى بود نسبتآ كهنه، با شيوه‌هاى كهن، لكن صد برابر سخن‌سنجى صورتگر، كه مبتنى بر ذوق صرف بود، ارزش داشت. چيزى كه براى من به راستى تعجب‌آور بود اين بود كه چرا آدمى مثل صورتگر كه ذوق داشت، و حتى فرهنگ هم داشت، اصلا تربيت و
انضباط صحيح و درونى ادبى پيدا نكرده بود، و ادبيات را به‌طور كلى يك شوخى بامزه مى‌دانست كه در آن شاهان و شاعران دربارى و دلقكان در يك نمايش جمعى و خانوادگى شركت مى‌كردند و دل مى‌دادند و قلوه مى‌گرفتند. و از مجموع آن ذوق و فرهنگ چيزى نماند جز سه چهار شوخى مستهجن در ذهن شاگردان صورتگر. و تازه اين شايد رويه قضايا بود: در عمق، پدرسالارى ريشه‌دار و شومى بود كه بر سراسر دستگاه آموزش ادبى حاكميت داشت. و همين، هر نوع كوشش براى شكستن و واژگون كردن ساخت‌هاى مريد و مرادى را دشوار مى‌كرد، چراكه سدى ستبر و بلند بود در برابر هر نوع ابداع و نوآورى ادبى، هم در ساحت خلاقيت و هم در ساحت آراء و عقايد ادبى، و من چه شانسى آورده بودم كه شاگرد هيچ‌كدام ازين استادان اجل و مريد هيچ‌كدام ازين مرادهاى عاليقدر نبودم، وگرنه من نيز حالا، مثل ديگران براى صدمين بار، بر گلستان و بوستان سعدى حاشيه مى‌نوشتم و يا ازين نسخه به آن نسخه سفر مى‌كردم و در طول راه تخمه مى‌شكستم.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “قصه‌نويسى”