گزیده ای از کتاب فراموشى: مجموعه بيست و نُه داستان بسيار كوتاه از نويسندگان معاصر آمريكا
هريك از داستانهاى اين مجموعه علىرغم كوتاه بودن بسيار، تا مدتها خواننده ايرانى را تحت تأثير قرار خواهد داد
در آغاز کتاب فراموشى: مجموعه بيست و نُه داستان بسيار كوتاه از نويسندگان معاصر آمريكا می خوانیم
فهرست
يادداشت مترجم 9
عبور از رودخانه اسپايدر 15
دختر آقاى پندرگاست 19
آقاى مامسفورد 23
فراموشى 27
رستوران پوندروسا 31
نوازش سگ مرده 35
ماست 41
بوى ميوه گنديده 45
طلسم پيراهن 51
انگشتها 55
اخراج هنگام صرف صبحانه 59
يك پايان متفاوت 63
گوشهها 65
آرايشگاه 71
مسير كوهستانى اپليشن 75
تمشك 79
بيوهزن 85
در طوفان يخ چه گذشت؟ 91
دختر 95
كارد سيبزمينى پوستكنى 99
كارخانه 103
سرجوخه 107
شب 111
والدين 113
نان 117
جناب سرهنگ 123
گناه تاريخنويس 125
روزويل 129
داستان آن يك ساعت 133
يادداشت مترجم
سوژه اكثريت قريب به اتفاق داستانهاى پيش رو كه هريك برشى است بسيار بسيار كوتاه از روابط، حوادث و زندگى اجتماعى آمريكاى معاصر بهراستى حيرتانگيز و تكاندهندهاند. مهارت نويسندگان داستانها در ترسيم و تصوير گوشههايى از پوچى،
سرخوردگى، رذالت، حماقت، فرصتطلبى، خرافهپرستى، اندوه و… زندگى و روابط اجتماعى طبقه متوسط آمريكا، آن هم در چنين حجم فشرده و اندك و گاه حتى در يكى دو پاراگراف واقعآ شاهكارهايى بىچون و چرايند: زنى كه كارخانه عظيم محل كار شوهرش را آتش مىزند چون شوهر به محل كارش بيشتر علاقه و توجه دارد تا به او، افتضاح پيرمردى كه با دخترى همسن و سال نوهاش روابط نامشروع دارد، سربازى كه نيمه ديوانه از جنگ برمىگردد و هيچ نُرم اجتماعىاى را به رسميت نمىشناسد و مهمترين چهره سياسى تاريخ 200 سال اخير آمريكا را به اردك گَر گرفته تشبيه مىكند، زن و شوهرى كه بعد از دهها سال زندگى مشترك هنوز حتى بر سر كوچكترين و پيشپاافتادهترين مسائل زندگى نيز توافقى با هم ندارند، مردى كه مال ديگرى را آنچنان راحت و با وجدان آسوده تصاحب مىكند كه گويى از ارث پدرش نيز حلالتر است، كشيشى كه بهجاى رأفت و مهربانى مسائل را با تفنگ دولول حل مىكند، مردى كه در كوچههاى تاريك به زوجهاى جوان حمله مىكند چون خودش در زندگى زناشويى شكست خورده، سواركارى كه درگير مبارزه مرگ و زندگى است ولى ناراحت و متعجب است كه چرا در چنين لحظاتى به ياد زنش افتاده و الى آخر.
هريك از داستانهاى اين مجموعه علىرغم كوتاه بودن بسيار، تا مدتها خواننده ايرانى را تحت تأثير قرار خواهد داد و به اين
فكر فرو خواهد برد كه آيا چنين وقايع و روابطى در عالم واقع مىتوانند اتفاق افتند؟ آرى! اتفاق مىافتند، در جامعه مادىپرست و تكنولوژىزده و سرسام گرفته آمريكاى معاصر بدترش هم اتفاق مىافتد! مترجم اين حقيقت را بهصورت مستند در يادداشت مربوط به داستان «پوند روسا» نشان داده و ديگر لازم نديد اشاره كند به آمريكاييانى كه به دليل اخراج از محل كار يا اختلافات خانوادگى يا به دلايلى در رديف قهر كردن از عمهشان!!؟ به خيابانها و مراكز خريد و مدارس و دانشگاهها و غيره مىروند و رهگذران و افراد بىگناه و از همه جا بىخبر را به گلوله مىبندند! امثال اين وقايع را مطبوعات و تلويزيونها و ساير وسايل ارتباط جمعى خود آمريكا بهحد كافى در سرتاسر جهان پخش مىكنند و احتياج به نمونهآورىهاى بيشتر نيست. با خواندن اين داستانها راقم اين سطور بيشتر و بيشتر به اين گفته چخوف بزرگ ايمان آورد كه : «…نشان دادن درد خود نيمى از درمان آن است» و به باور مترجم دردها و ناهنجارىهاى بشرى را نيز فقط با «رئاليسم» به معناى واقعى آن مىتوان نشان داد و نه با سيالات ذهنى!!؟ و رئاليسم جادويى (تو بخوان جادوگرى!!) و امثال ذالك. بيان و در معرض ديد و قضاوت قرار دادن دردها و فضيلتسوزىها و ساير ناهنجارىهاى سارى و جارى در جوامع گوناگون بشرى تنها از عهده نويسندگانى برمىآيد كه در آثار خود از مطرح كردن واقعيات خشن و ناهنجار حاكم بر جوامع انسانى به قصد مقابله و چارهجويى
و نه صرفآ تعكيس مكانيستى آنها، هراسى ندارند. جهان در «عالم واقع» به راه خود مىرود.
* * *
شايان ذكر است كه نثر فارسى بعضى از داستانها شايد اندكى نپخته و شتابزده و بهاصطلاح ترجمه سردستى بهنظر آيد. از خوانندگان عزيز استدعا مىشود اين را به حساب پسرفت مترجم در تسلطش بر زبان فارسى نگذارند زيرا در حقيقت در متن اصلى نثر اكثر داستانها با توجه به كوتاهى و اختصار بيش از حد از يكطرف و تعلقات فرهنگى و اجتماعى و طبقاتى چهرههاى داستانها از طرف ديگر چنين بوده و مترجم همه تلاشش را بهكار برده است تا فحواى زبان مقصد را تا آنجا كه مىشد به زبان مبدأ نزديك كند.
ضمنآ ترجمه عنوان بعضى از داستانها نه ترجمه لفظ بهلفظ كه با توجه به سوژه داستان صورت گرفته تا موضوع داستان بهتر در معرض ديد و قضاوت خواننده قرار گيرد. اكثريت قريب بهاتفاق داستانها تاريخ اولين چاپشان بين سالهاى 1980 و 1990 بوده و تمامى نويسندگان غير از نويسنده داستان «گناه تاريخنويس» آمريكايىاند. منبع ترجمه داستانها غير از داستان «داستان آن يك ساعت» كتاب Flash Fiction با عنوان فرعى 72 Very Short Stories چاپ مؤسسه Norton and Co.نيويوكـآمريكا 1992 بوده است. از
بين 72 داستان بسيار كوتاه كتاب اخيرالذكر با عنايت به ملاحظات و مقتضيات چاپ و نشر ادبيات داستانى در ايران همين 29 داستان قابل ترجمه تشخيص داده شد.
آ. بوداقيان
تابستان 2009 ايروان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.