گزیده ای از کتاب طوفان
در يك سفر
كاريبل شوهرى در تونس يافت،
و برادرش فرديناند، در آنجاكه خود از دست رفته بود، همسرى
و پروسپرو دوكنشين خويش را
در جزيرهاى حقير و ما همه خويشتن را
آنگاه كه هيچكس با خويشتن نبود.
در آغاز کتاب طوفان می خوانیم
مقدمه 7
يادداشت مترجم 27
اشخاص داستان 30
پردهى يكم
صحنهى يكم 35
صحنهى دوم 40
پردهى دوم
صحنهى يكم (بخشى ديگر از جزيره) 67
صحنهى دوم (بخشى ديگر از جزيره) 84
پردهى سوم
صحنهى يكم (در مقابل دخمهى پروسپرو) 97
صحنهى دوم (بخش ديگر جزيره) 103
صحنهى سوم (بخش ديگر جزيره) 111
پردهى چهارم
صحنهى يكم (در مقابل دخمهى پروسپرو) 121
پردهى پنجم
صحنهى يكم (در مقابل دخمهى پروسپرو) 139
مقدمه
طوفان شايد آخرين نمايشنامهاى باشد كه همهى آن را شكسپير خود نگاشته است. به همين سبب نسلهاى خواننده بىميل نبودهاند كه آن را در مقام اوج بينش شكسپير ببينند و «پروسپرو» را با وى يكى بپندارند و گفتار مشهورى را كه طى آن پروسپرو عصاى جادوى خويش را مىشكند بدرود شكسپير با تئاتر تلقى كنند. گرچه امروز سخنسنجان در اين باره ترديد دارند كه شكسپير را با پروسپرو يكى بدانند با اين حال كسانى از ما كه طوفان را دوست داريم ناگزير از اين احساسيم كه طوفان نمايشگر اوج كار او است و شكسپير بدون خرد و فنونى كه در جريان نگارش ديگر نمايشنامههايش اندوخته بود نمىتوانست آن را بنگارد.
ما اين نظر و گمان را به اين علت پيدا مىكنيم كه مثلا اشخاص داستان بسيار سادهاند: پروسپرو فرزانه، ميراندا پاك، كاليبان فرومايه و آنتونيو تبهكار است. با اينهمه، اينها اشخاص سادهى نمايشنامهنويسى نيستند كه از اين بهتر او را ساخته نيست؛ اينها مردم سادهى آفريدهى نمايشنامهـ نويسى هستند كه پيش از آن «هملت» و «مكبث» و شاه لير را آفريده است و ما اين را احساس مىكنيم: احساس مىكنيم كه بهواسطهى اشخاص طوفان، با
قواى بس واقعى و بسيار نيرومند در تماسيم. «كاليبان» كه يكى از زيباترين قطعات شعر اين نمايشنامه را بر زبان مىراند، بهقدر كافى مبهم است. اما در كجا به پايان فهم «آريل» مىرسيد؟ پيچيدگى او يقينآ در توصيف او نيست و مىتوان گفت در شعرى است كه بر زبان مىراند. اما همين مسلم پنداشتن امر، خود نكتهى مورد منازعه است. پس از آن پيچيدگىهاى تراژيك، اين بازگشت دانسته و سنجيدهى به سوى سادگى است كه ما را بر آن مىدارد احساس كنيم كه اين چهار نمايشنامهى دوران آخر كار شكسپير واجد كيفيتى ويژهاند. اين امر بهويژه در طوفان آشكارتر از همه است، چون به ظاهر از همه رقيقتر است: چون حبابى باشكوه بر ما عرضه مى%