گزیده ای از کتاب، رئالیسم در ادبیات داستانی ایران و عراق: بررسی تطبیقی در آثار سیمین دانشور و فؤاد تکرلی
این بررسی مقایسهای، بر اساس شیوهی مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی صورت گرفته است؛ این مکتب بر خلاف مکتب فرانسه، بر این باور است که برای تطبیق دو اثر ادبی، نیازی به تقارن تاریخی میان آن دو نیست؛ به این معنا که بدون صورت گرفتن مبادلهای میان دو اثر و ارتباطی میان دو نویسنده نیز، میتوان به تطبیق آثار ادبی دو نویسنده پرداخت.
در آغاز کتاب، رئالیسم در ادبیات داستانی ایران و عراق: بررسی تطبیقی در آثار سیمین دانشور و فؤاد تکرلی؛ می خوانیم
فهرست مطالب
بخش دوم. پیدایش رمان و داستان کوتاه در جهان. 37
پیدایش رمان وداستان کوتاه در ایران. 64
پیدایش رمان و داستان کوتاه در عراق.. 96
زندگینامهی سیمین دانشور. 205
فعالیتها و آثار دیگر دانشور. 227
رئالیسم در آثار سیمین دانشور. 229
تبعیض، ستم و محرومیت طبقاتی.. 230
ویژگیهای اخلاقی و معایب جامعه. 265
تاریخگرایی آگاهانه و تکامل اجتماعی.. 305
مبارزات مردمی و حرکت جمعی.. 312
رئالیسم در آثار فؤاد تکرلی.. 350
ویژگیهای اخلاقی و معایب جامعه. 401
تاریخگرایی آگاهانه و تکامل اجتماعی.. 423
حرکت انقلابی و مبارزات مردمی.. 438
مشابهتها و اختلافهای رئالیسم. 449
ویژگیهای اخلاقی و معایب جامعه. 481
حرکت انقلابی و مبارزات مردمی.. 500
تاریخگرایی آگاهانه و تکامل اجتماعی.. 503
مقدمه
يكي از مهمترين مباحثي كه امروزه در جهان و بهويژه در اروپا و غرب مطرح شده، بحث ادبيات تطبيقي است. ادبيات تطبيقي با نگرشها و حوزهی فعاليت جذاب خـود، توجه پژوهشگران زيادي را به خود معطوف داشته است؛ به گونهاي كه علیرغم جديد بودن اين مبحث، تحقيقات متعدد و با ارزشي در اين باب انجام شده اسـت. این اصطلاح نخستینبار در اروپا، بـه وسیلـهی فرانسوا ویلمن فرانسـوی در سال 1827م، مـورد استفاده قرارگرفت. پس از وی هموطن دیگرش سنت بوو آن را به کار برد. ادبیات تطبیقی در ابتدا شیوهی علمی و مشخصی نداشت، بلکه نوعی مقایسه میان شاعران کشورهای مختلف بود. این اصطلاح به تدریج وارد دیگر مناطق جهان شد و به روشهای علمی مزین گردید و به عنوان شاخـهای از ادبیات مورد بررسی و مطالعـه قرار گرفت. در ادبیات تطبیقـی، روابط ادبـی ملل مختلف با هـم بررسی مـیشود و از تأثیر آنها بر یکدیگر سخـن بـه میان میآید.
دانشور و تکرلی از بارزترین نویسندگان واقعگرای ایران و عراق بهحساب میآیند. هر دوی آنها از نویسندگان دههی پنجاه میلادی بهشمار میروند، تقریباً همزمان ـ بعد از جنگ جهانی دوم ـ شروع به نوشتن رمان یا داستان کوتاه کردند. وقتی نگارنده به بررسی آثار واقعگرای دانشور و تکرلی پرداخت ملاحظه کرد که عدهای از عوامل بر آنها و دیگر نویسندگان رئالیست تاثیر گذاشتهاند، از جمله در ایران پس از شهریور ماه 1320ش ـ در جریان جنگ جهانی دوم ـ و سرنگونی رضاشاه، فضای سیاسی و فرهنگی نسبتاً بازی در کشور ایجاد شد و تحرک جدیدی در ادبیات روی داد. چاپ و نشر کتاب رونق تازهای گرفت و ادبیات ایران به شکل مجله، روزنامه و کتاب، جریانهای جدیدی را از سر گذراند. در این سالها، نویسندگان ـ از جملـه دانشـور ـ با مکتبهـای جـدید ادبـی و فکـری آشنا شدند؛ امریکـه بر آثارشان تاثیر زیادی داشت. در عراق دورهی پس از جنگ جهانی دوم و رویدادهای پیش از آن، روابط اجتماعی و طبقاتی، عراق را در قالب جدیدی درآورد. در این دوره، با آغاز فعالیت و اثربخشی جنبش ملی و نهادهای صنفی، سیاسی و فرهنگی، از شعارهای آزادی و استقلال ملی و از خواستههای قانونی تودهها و طبقات زحمتکش دفاع گردید. نویسندگان دههی پنجاه ـ از جمله تکرلی ـ توانستند روش اختصاصی خود را برای بیان شعارهای آزادی به کار گیرند. و با توسعهی تواناییهای فکری و فرهنگی خود از آثار داستانی جدید در جهان عرب و در دنیا و همچنین از گرایشهـای فرهنگـی و فکـری و آثار هنری معاصـر در زمینههای مختلف اطلاع یابند و سبب این امـر رویآوردن بیشتر نویسندگان به واقعیت و دغدغههای جامعهی عراقی بود.
شخصیتهای داستانـی دانشور عموماً شخصیتهایی واقعــی و دستیافتنی هستند که گویی در فضـای واقعی نفس میکشند. او نه همچون نویسندگان بدبین همه چیز را سیه میبیند و نه مانند نویسندگان خوشخیال، رنجها و محرومیتهای مردم عادی اجتماع را نادیده انگاشته و در دنیای رویایی و خیالی ساختهی خود بهسر میبرد. او انسان را با همهی ویژگیهای خـوب و بدش محصـول اجتماع خود میداند و تلاش میکند تا خواننده با متمایز کردن واقعیتهای عینی از پندارها، خیالبافیها و تصورات قراردادی به درک و شناخت واقعی و عینی از محیط و جامعهی خود برسد.
به نظر میرسد راز اقبال عمومی خوانندگان نسبت به آثار دانشور در این است که او با اتکا بر توانایی ممتاز ادبی، دانش زیباییشناسی، فراست در اندیشهورزی و صداقت در آفرینش ادبی، آثاری ممتاز آفریده و ضمن بهرهگیری از میراثهای اسطورهای و گنجینههای عناصر فرهنگی ـ اسلامی ایرانی، از قدرت بازآفرینی هنری و ادبی خوبی نیز برخوردار بوده است.
تکرلی نویسندهای واقعگراست، و بـه بررسی عـمیق شخصیت فـرد و جامعـهی عراقـی مـیپردازد؛ جزییات این جامعه را ابراز میکند و مشکلات و کاستیها را تشخیص میدهد و از پیگیریهای حکومت هراس ندارد. تکرلی در شیوهی داستانپردازی از اشتغال خود در دادگاه بهرهی زیادی گرفت، تاجاییکه از بیشتر امور و مسائل مربوط به جامعهی عراق به وسیلهی پروندههای دادگاه آگاه شده و واقعیت جامعهی عراق را درک کرد. در این راستا، حکایتها و داستانهای مختلف را از مردم عادی میشنید: بیگناهان، جنایتکاران، شاهدان راستگو و دروغگو، عدالت و ستم، حکایتهای شهر و روستا، شرم، خیانت و … .
در این پژوهش نگارنده کوشیده که به بررسی تطبیقی مهمترین ویژگیهای رئالیسم در آثار هر دو نویسنده بپردازد. رئالیسم، بیشک به عنوان مکتبی ادبی یا هنری، اصطلاحی تازه است، ولی از جنبهی زبانی که به معنای صورتگری واقعیت و ابراز و اظهار آن میباشد. رئالیسم قبل از آنکه هواداران و مخالفانی برایش پیدا شود، وجود داشت. از آن زمان که احساسات بشری خود را اظهـار نمـودند، واقعیت خـود و پدیدههای پیرامون خود را توصیف میکردند. رئالیسم مکتبی است که از حدود سال 1840م، به همراه پیشرفتهای علمـی، در فرانسه ظهور کرد و سپس در اروپا و دیگر نقاط جهان گسترش یافت. کار نویسندهی رئالیست، نهتنها عکسبرداری از واقعیت، بلکه نشان دادن منشأ وجودی آن نیز است. نویسندگان رئالیست، انسان را موجودی اجتماعی و پروردهی محیط میدانستند. شخصیتهای آثار رئالیستی، مردم عادیاند و معمولاً روحیهی طبقهی خاصی از جامعه را نشان میدهد. بنیانگذار این مکتب انوره دو بالزاک فرانسوی است و دیگر نمایندگان آن گوستاو فلوبر، گی دو موپاسان، چارلز دیکنز، لئو تولستوی، جان اشتاین بک، ارنست همینگوی و… بهشمار میآیند.
همانطورکه میدانیم فلسفهی مارکسیستی به دلیل تحول و ورود آن به ادبیات، باعث ایجاد رئالیسم اجتماعی یا سوسیالیستی شد؛ ماکسیم گورکی در دگرگونی و پیدایش این مکتب نقش مهمی داشت. عدهی زیادی از نویسندگان جهان بهویژه در کشورهای جهان سوم، از جمله ایران و عراق از این مکتب تأثیر پذیرفتند. عامل این اثرپذیری، شعار این مکتب در یاریرساندن طبقات محروم و نیازمند جامعه برای دستیابی به حقوق اجتماعـی و رهاندن آنان از تبعیض و ستم میباشد؛ هنگامیکه طبقات بورژوازی و سرمایهداری لذتهای جهان را به خود منحصـر کرده و طبقات فقیر و نیازمند تقریباً از همهی اینها محروم شده بودند. اینجاست که اهمیت نویسندهی رئالیست در پرداختن به این محرومیتها شدت مـیگیرد. اضافـه بر آن، بیان ناهنجاریهای جامعه و ایجاد برونرفت از آنها به عهدهی این نویسندگان است.
رسالهی حاضر در چهار فصل تهیه و تنظیم شده است که به اختصار بدانها اشاره میشود:
ـ فصل اول به سه بخش تقسیم میشود که در بخش اول به مفهوم، مکاتب، اهمیت و تجربهی ادبیات تطبیقی در ایران و عراق پرداخته شده و در بخش دوم به پیدایش رمان و داستان کوتاه در جهان، ایران و عراق و مهمترین داستاننویسان آن اشاره گردیده و در بخش سوم به رئالیسم، انواع و ویژگیهای آن پرداخته میشود.
ـ در فصل دوم گزارشی از زندگینامه و معـرفی آثار سیمین دانشور ارائه، و همچنین به رئالیسم و مهـمترین انواع و ویژگیهای آن در آثارش پرداخته میشود.
ـ در فصل سوم به زندگینامه و معرفی آثار فؤاد تکـرلی اشـاره گردیده و رئالیسم و بارزترین انواع و ویژگیهای آن در آثارش مورد بررسی قرار میگیرد.
ـ در فصل چهارم شباهتها و تفاوتهای رئالیسم دو نویسنده بیان شده، و مهمترین اشتراکات و تفاوتهای واقعگرایی در آثار آنها ذکر میشود.
پیشینهی تحقیق
این بحث، همچنانکه از عنوانش پیداست به بررسی و مقایسـهی آثار این دو نویسندهی فارسـی و عـربی میپردازد. لازم به ذکر است کـه پیش از این مطالعاتی تطبیقـی میان آثار دانشور و داستاننویسان غربـی انجام گرفته اسـت، از جمله: نقد تطبیقی ـ اجتماعی با رویکرد فمینیستی در چهار اثر ایزابل آلنده و چهار اثر سیمین دانشور، پژوهشی در ادبیات تطبیقی بر اساس رمانهای سیمین دانشور و نویسندگان خارجی. علاوه بر این مطالعات تطبیقی میان آثار دانشور و نویسندگان ایرانی نیز زیاد است. اما تاکنون هیچگونه بررسی تطبیقی میان تکـرلی و داستاننویسان غربـی صورت نپذیرفته است، همچنین پیش از این هیچ کار تطبیقی بین دانشور و تکرلی انجام نگرفته است.
سؤالها
سؤالهایی که برای نگارنده مطرح بوده و از همان آغاز پایاننامه به دنبال پاسخی درخور برای آنها بوده است
عبارتند از:
1ـ آیا تأثیر و تأثر میان دو نویسنده قابلیت بررسی و پژوهشی جداگانه را دارد؟
2ـ میزان آشنایی این دو نویسنده با ادبیات غرب به چه میزان بوده و فرضیهی تأثیرپذیری آنان از داستانپردازان غربی تا چه اندازه استوار میباشد؟
3ـ آیا دو نویسنده در آثار خود به شرایط اوضاع جامعهی خود نظر داشتهاند؟
4ـ بنمایهی اصلی در روایت داستانی آثار دو نویسنده را چه عاملی تشکیل میدهد؟
5ـ رویکرد دو نویسنده در بازنمایی درونیات شخصیتهای داستانی چه تفاوتهایی با یگدیگر دارد؟
فرضیهها
1ـ امکان تأثیرپذیری دو نویسنده از یکدیگر بهطور کامل منتفی است.
2ـ هر دو نویسنده با آثار داستاننویسان غربی آشنایی داشته و از آنها تأثیر پذیرفتهاند.
3ـ هر دو نویسنده در داستانهای خود به اوضاع و شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعهی خود توجه ویژهای مبذول داشتهاند.
4ـ مردم طبقهی فرودست و تودهی رنجکشیدهی جامعه و دردهایی که با آنها دست به گریبانند بنمایهی اصلی تصاویر و روایت داستانی هر دو نویسنده را تشکیل میدهند.
5ـ توجه به درونیات و روانیشناسی شخصیتها در آثار تکرلی از بسامد نسبتاً بالاتری در قیاس با آثار دانشور برخوردار است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.