در زیر پوست انگشت های دست چپم

مسعود احمدی

«در زیر پوست انگشت‌های دست چپم» شامل شعرهایی همچون درخت و تابوت، و این همه پسر…، امروز یکشنبه چهارم فروردین است، فقط هنوز عاشق توام، در کجای متن؟، و در آن تن که وطن، هیس آهسته‌تر مراقب باش، با تو بی در کنار تو، قهوه نان برشته نیمرو، پشت این دکه، بند مو و گل سر، به جانب هیچ، کودکِ با من، وراجی، چهره آن زن، فلوت، اما مرگ و….

مسعود احمدی می گوید: عاشقانه‌های مندرج در این دفتر از زبده‌ترین عاشقانه‌هایی هستند که تا به حال نوشته‌ام و بر این باورم که این عاشقانه‌ها مبلغ عشق راستین‌اند و رودرروی تنبارگی. همچنین پاره‌ای اشعار این دفتر که از صبغه‌ای اجتماعی برخوردارند، به واسطه درونمایه فلسفی‌شان با شعرهای شعاری مرسوم فاصله‌ای بعید دارند و خواه‌ناخواه دقت و تأمل بیش‌تری را می‌طلبند.

11,500 تومان

جزئیات کتاب

وزن 150 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

مسعود احمدی

نوع جلد

شومیز

SKU

95032

نوبت چاپ

یکم

شابک

8-044-376-600- 978

قطع

رقعی

تعداد صفحه

134

سال چاپ

1395

تعداد مجلد

یک

موضوع

شعر فارسی

وزن

150

گزیده ای از کتاب در زیر پوست انگشت های دست چپم

من
سربازی بازنشسته‌ام
که نشسته‌ام بیرون واقعه
رو به پنجره / پشت به میز / خیره به بهار یا پائیز

در آغاز کتاب، در زیر پوست انگشت های دست چپم، می خوانیم

درخت و تابوت

  

در كارخانه

الوار مى‌شوند     تخته

نه براى ميز و صندلى مدرسه

نيمكتِ پارك     قفسه كتاب و هرچه از اين دست

يا براى سرپناهى

در جنگل     ساحل     و هركجاى ديگر

درختان را

فقط و فقط براى تابوت مى‌بُرند

تا نعش آرمان‌ها بر زمين نماند     جسد آرزوها و كالبد رؤياها

كه آن‌ها از پى هر باران

جوانه مى‌زنند     برمى‌خيزند

بايسته‌تر

رشيدتر     سركش‌تر     چنان‌كه هر دانه

          مهر  1391


  

 

 

و اين‌همه پسر …

 

 

 

كه مى‌گويد

درخت بايد اين‌جا باشد     يا آن‌جا

برف

در اين‌وقت بيايد     يا در وقتى ديگر

و هيچ ستاره‌يى نيست

كه بشود از آن

فقط جفتى گوشواره براى تو ساخت     يا نگين يك گلوبند

خدا را

چه كسى فقط به شكل خودش مى‌بيند

و ابد امان نمى‌دهد

كه در آينه باشد     روبه‌روى تو     من     يا هر كس ديگر؟

من

چيزها را

به وقت مى‌خواهم     به‌جا     به‌دلخواه

باران را

هر وقت كه با توام

در آسانسور     كوپه قطار     حتا در چله تابستان

و آدم را

دور از اين كلمات درشت     بيرون از اين جملات زمخت

و گاهى

قرص ماه را

در جعبه‌يى كوچك     براى روز تولد تو

كى جز آن‌ها

قصد كرده است و امر

تا تو با خودت نباشى     نباشى كنار من

و تن بدهى

به او كه فرسنگ‌ها از تو دور است     و دورتر از امروز

كى

چه كسى     كه؟ :

جز رفتگان خيلى پيش از اين     جز مردگان با همه وقت

و جز اين همه پسر

كه ابد از گذشته بيرون نرفته‌اند     نرفته‌اند جز به پدر

          مهر  1391


  

 

همان‌طور كه با روحم     با صدام     با تنم

 

 

 

 

نبايد

خيلى شبيه من باشد

كه نيست     كسى كه در كنارم است

اما او نيز

به شكل فنجان رغبتى دارد

به ريخت درخت     به قواره باران     بالاخص در پائيز

و به نيامدن آن كس

كه هرگز نبوده است     نيست     نخواهد بود

لاجوردى را مى‌شناسد

آسمان و دريا     و زورقى را كه تا آن‌طرف ابديت فقط براى دو نفر جا دارد

در برابر اين‌همه تباهى

وا نمى‌دهد     نمى‌دهد خودش را به دست باد

و با مردگانش در مى‌افتد     كه نيفتد

به اعماق اين باتلاق     به ژرفاى اين منجلاب بى‌ته

او هم

از واژه‌ها متنى مى‌سازد

كه فردا در نانوشته‌هاى آن است

با خيابان‌ها و خانه‌هاى مملو از شعور     سرريز از شور و نور

نبايد

خيلى شبيه من باشد

كه نيست     كسى كه در كنارم است

اما با كلمات به نرمى رفتار مى‌كند     به گرمى

همان‌طور كه با روحم     با صدام     با تنم

          بهمن  1391

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “در زیر پوست انگشت های دست چپم”