در باب شكوه سخن (رساله لونگینوس)

کاسیوس لونگینوس

ترجمه رضا سيدحسينى

جامع ترین و روشن ترین رساله ای که از دوران قدیم درباره ی ادبیات باقی مانده رساله ای است از نویسنده ی گمنام ،با عنوان در باب شکوه،که تا قرن 16 میلادی کسی از آن با خبر نبود.و در سال 1554 روبرتلو در شهر بال سوئیس آن را کشف کرد.
رساله در باب شکوه سخن لونگینوس،در واقع بیشتر نقد ادبی است تا نظریه پردازی.
لونگینوس شکوه را بیش از آنکه تعریف کند،شرح می دهد.قطعاتی را با شور و علاقه از نویسندگان و شاعران قدیم انتخاب و نقل می کند.
ژاکی پیژو در 1991 در وصف آن می نویسد:
«کتابی است طلایی ، کافی است در آن تعمق کنیم تا متقاعد شویم.یگانه کتاب فن بلاغت است که به هیجان می آورد…! در واقع کتاب شگفتی است. در نظر اول در هم جوشی است،بازی عالمانه ای که بر انواع دیگر آن،که نظم و ترتیب بیشتری دارند ترجیح دارد.اما وحدت آن در اینجا نیست،بلکه به صورت ریشه ای تر در تاکیدی مکرر است بر قدرت ذهن و نیز اهمیت یگانه ارزشی که امروزه آن را نبوغ می خوانیم.»
دکتر عبدالحسین زرین کوب در مورد این رساله چنین می نویسد:
«یکی از مهمترین آثار یونان در فن نقد و مسائل مربوط به علوم بلاغی کتابی است در باب نمط عالی،یا جزالت اسلوب،که نام نویسنده به صراحت در متن نیامده است،اما هم از دیرباز باستناد بعضی قرائن،آن را به لونگینوس از ادبا و حکما ء قرن سوم میلادی یونان منسوب داشته اند.
و از اینرو به کتاب لونژن یا رساله ی لونگینوس مشهور شده است.
رساله لونگینوس آخرین اثر مهمی است که از یونان قدیم در باب نقد و نقادی باقی مانده است و از این پس بر اثر فترات اجتماعی و سیاسی و استیلاء آیین مسیحیت در ادبیات یونان،اثری ادبی ارزنده ای بوجود نیامده است.و فرهنگ و ادب درخشان یونان اندک اندک از میان رفته است . . .»

5,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

جزئیات کتاب

وزن 200 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
وزن

200

پدیدآورندگان

رضا سید حسینی, کاسیوس لونگینوس

نوع جلد

شومیز

SKU

94488

نوبت چاپ

یکم

شابک

964 – 6736 – 83 – 1

قطع

رقعی

تعداد صفحه

156

سال چاپ

1379

موضوع

نقد ادبی

تعداد مجلد

یک

گزیده ای از کتاب، در باب شکوه سخن (رساله لونگینوس)

اين رساله ، کتابی است طلایی. کافی است در آن تعمق کنیم تا متقاعد شویم. یگانه کتاب ریطوریقا ( فن بلاغت ) است که به هیجان می آورد. ولی آیا واقعاً (فن بلاغت) است؟ طرح آن شوق انگیزتر است

در آغاز کتاب، در باب شکوه سخن (رساله لونگینوس)، می خوانیم

سخنى در معرفىِ رساله

جامع‌ترين و روشنگرترين رساله‌اى كه از دورانِ قديم درباره ادبيات باقى مانده رساله‌اى است از نويسنده‌اى گمنام، با عنوانِ Peri Hupsous، كه‌تا قرنِ شانزدهمِميلادى كسى از وجودآن خبرنداشت و درسال  1554 م روبرتلو[1]  در شهر بالِ[2]  سويس آن را كشف كرد. نام نويسنده رساله لونگينوس ذكر شده‌بود و همين سبب‌شد كه‌مدت‌ها آن‌را به ديونوسوس كاسيوس لونگينوس[3] ، حكيم و سياستمدارِ سوريايىِ قرن سوم و مشاورِ ملكه زنوبيا، نسبت دهند. اما دقت در متن رساله و تحقيقات بعدى درباره مطالب آن ثابت كرد كه رساله مربوط به اواسط قرن اول است و به هيچ‌وجه نمى‌توان آن را به لونگينوسِ نام برده نسبت داد. عنوان رساله را نيز به كلماتِ گوناگون ترجمه مى‌كردند تا اينكه در قرن هفدهم بوآلو[4] ، نويسنده و نظريه‌پردازِ ادبياتِ كلاسيكِ فرانسوى، آن را Du Sublime [5]  ترجمه كرد. از آن پس، اين نام، گذشته از اين كه بر روى رساله باقى ماند، در زبان‌هاى ديگرِ اروپايى نيز راه يافت و موردِ استفاده فلاسفه و منتقدانِ بزرگ در قرونِ بعد قرار گرفت. مى‌توان گفت كه اين رساله نتيجه و ماحصلِ مهم‌ترين آثارى است كه از زمانِ افلاطون تا قرنِ اولِ ميلادى، يعنى در مدتى قريب پانصد سال، در باب سخنورى نوشته شده است.

رساله در بابِ شكوهِ سخن، در واقع، بيشتر نقدِ ادبى است تا نظريه‌پردازى. اين رساله در برابر نوشته‌اى از ككيليوسِ[6]  اهل كالاكت [7] نوشته شده است كه اديب و سخن‌سنج و دوست ديونوسيوسِ هاليكارناسى بود كه در دوران اوگوست در رم شهرتى به‌سزا داشت. موريس كروازه[8] ، نويسنده تاريخ ادبياتِ يونان، مى‌گويد كه منظورِ  لونگينوس در رساله خود از شكوهمند گاهى كلامِ مجلل است، گاهى فقط انديشه‌ها و عواطفِ عالى، و گاهى درخششِ تصويرها و يا تأثيرى كه تركيبِ كلام بر خواننده مى‌گذارد. لونگينوس شكوه را بيش از اين كه تعريف كند شرح مى‌دهد. قطعاتى را با شور و علاقه از آثارِ نويسندگان و شاعران قديم انتخاب و نقل مى‌كند. رساله نظمِ دقيقى ندارد، شايد به اين دليل كه قطعاتى از متنِ اصلى گم شده است.

ژاكى پيژو[9] ، كه چند سال پيش ترجمه جديدى به فرانسه از رساله لونگينوس با مقدمه و توضيحاتِ كامل منتشر كرد، مى‌گويد: «كتابى است طلايى. كافى است كه در آن تعمق كنيم تا متقاعد شويم. يگانه كتابِ ريطوريقا (فنِ بلاغت) است كه به هيجان مى‌آورد. ولى آيا واقعآ «فنِ بلاغت» است؟ طرحِ آن شوق‌انگيزتر است. خوب مى‌دانيم كه تركيبِ رساله، با افتادگى‌هاى جدىِ دست‌نوشته‌ها كه در آن راه يافته است، همواره مسئله‌اى خواهد بود. اما حقيقت اين است كه اين نقايص براى كتابى كه خطر كردن را مى‌ستايد چندان مهم نيست. اين هم خطرِ ديگرى است كه بايد با آن درافتاد. بايد خواننده را به هيجان آورد. درواقع، كتابِ شگفتى است. در نظرِ اول درهم جوشى است، بازىِ عالمانه‌اى است كه بر انواع ديگر آن، كه نظم و ترتيب بيشترى دارند ترجيح دارد. اما وحدتِ آن در اينجا نيست، بلكه، به صورتِ ريشه‌اى‌تر، در تأكيدى مكرّر است بر اهميتِ قدرتِ ذهن و نيز اهميتِ يگانه ارزشى كه امروزه آن را “نبوغ” مى‌ناميم.»

سرانجام، نيل هرتز[10] ، استادِ دانشگاهِ كرنل، در مقاله‌اى كه با عنوانِ «خواندنِ رساله لونگينوس» نوشته است، (و ما ترجمه آن را در پايان كتاب آورده‌ايم) نخست از قولِ بوآلو و پوپ نقل مى‌كند كه لونگينوس «خود همان شكوهمند عظيمى است كه تصوير مى‌كند» و، از قولِ پژوهشگر ديگرى، مى‌گويد: «نمى‌داند كدام‌يك شكوهمندتر است، نبردِ خدايانِ هُمر يا خطابِ لونگينوس… درباره آن». سپس مى‌نويسد: «قصدِ من تحليلِ دقيقِ يك رشته از عبارات است كه در آنها لونگينوس زبانِ خاصِ خود را با زبان نويسندگانى كه مى‌ستايد درمى‌آميزد، زيرا در همين بازىِ متن با مثال‌ها و نيز مثال‌ها در ميان خودشان است كه پرمعنى‌ترين و جالب‌ترين نكته‌ها و نيز قدرت خاص رساله ظاهر مى‌شود».

نكته جالب درباره اين رساله آن كه هرچند به عنوانِ كتاب «فنِ بلاغت» نوشته نشده است، صورِ بلاغى متعددى كه از آنها براى ايجادِ شكوهِ سخن استفاده شده و در اين رساله آمده است نه در ريطوريقاى ارسطو وجود دارد و نه در سايرِ كتاب‌هاى بلاغتِ قديم. فقط مى‌توانيم حدس بزنيم كه اين صور بلاغى مستقيمآ از ا ين رساله به كتاب‌هاى بلاغتِ عربى منتقل شده است. اما نه در آن كتاب‌ها اشاره‌اى به اين رساله هست نه در الفهرست ابن‌نديم.

اميد است كه روزى از ميانِ كتاب‌هاى فهرست نشده كتابخانه‌هاى هند يا از گوشه ديگرى در سرزمين پهناور اسلامى نسخه كامل اين رساله پيدا شود؛ زيرا ديگر ترديدى در اين باقى نمانده است كه چنين متنى را در كتابخانه‌هاى اروپا و آمريكا نمى‌توان پيدا كرد. ــ مترجم.

توضيح: در بابِ شكوهِ سخن، با استفاده از دو متنِ فرانسه و دو متنِ انگليسى به فارسى ترجمه شده است. مشخصاتِ اين متون به شرحِ زير است :

1) Longin, Du Sublime, texte Åtabli et traduit par َHenri LebÉgue, Paris, Belles Lettres, 1 Ére Ådition, 1939.

2) Longin, Du Sublime, Traduction, PrÅsentation et notes par Jackie Pigeaud, Petite BibliothÉque Rivages, Paris, 1991.

3) Longinus, on the Sublime, the text from W. R. Roberts, Cambridge University Press, 1899.

4) Longinus, on the Sublime, edited with introduction and commentary by D. A. Russell, Oxford, at the Clarindan Press,1970.

اين ترجمه نخست در چهار شماره (1 تا 4) نامه فرهنگستان به چاپ رسيد. از دوست دانشمندم آقاى احمد سميعى (گيلانى) كه قبل از درج در مجله آن را مطالعه كردند و به اصرار خود من با تغيير برخى كلمات و اصطلاحات بر ارزش ترجمه افزودند سپاسگزارم.

[1] . Robertello

[2] . Bales

[3] . Dionysus Cassius Longinus

[4] . Boileau

[5] . اشكالِ كار در مورد ترجمه كلمه Sublime اين است كه پيدا كردن معادلى براىآن به‌طورى كه با تعاريفى كه هريك از فلاسفه از آن به دست داده‌اند تطبيق كندآسان نيست: آقاى دكتر زرين‌كوب «نمط عالى» نوشته‌اند. اما اين اصطلاح را فقط درموردِ مقاله لونگينوس مى‌توان به كار برد. آقاى دكتر نقيب‌زاده در فلسفه كانت«باشكوه» و آقاى فؤاد روحانى، در ترجمه مقدمه بر زيبايى‌شناسىِ بندتو كروچه«والا» را ترجيح داده‌اند و در لغت‌نامه كوچكى كه براى راهنمايى خوانندگان به كتاباضافه كرده‌اند مى‌گويند كه مناسب‌ترين ترجمه براى Sublime «مجلل» و براىSublimity «جلال» در برابر «جمال» است، اما چون جلال صفتِ الهى است نمى‌توانآن را در همه موارد به كار برد (و اتفاقآ اين خود تعريفى است كه هگل از كلمه بهدست مى‌دهد). من (با سپاس از همكارِ فاضلم، آقاى ايرجِ پروشانى، كه ضمنِ بحثدر اين مورد، مرا به معنى اصلى كلمه شكوه در زبانِ پهلوى و شعرِ كلاسيكِ فارسى]ترس و مهابت، مجازآ حشمت و جلال ــ فرهنگ نظام [توجه دادند)، ترجمه آقاىدكتر نقيب‌زاده را (با كمى تغيير) ترجيح دادم. كاربرد  Sublimeدر فلسفه كانت،ادموند برك E. Burks و هگل نشان مى‌دهد كه راهى نداشتم جز آن كه واژه«سخن» را نيز به آن اضافه كنم. ــ م.

[6] . Caإcilius

[7] . Calact

[8] . M. Croiset

[9] . J. Pigeaud

[10] . N. Hertz

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “در باب شكوه سخن (رساله لونگینوس)”