دختر شایستۀ شهرمون

عزیز نسین

رضا همراه

«دختر شایسته شهرمون» مجموعه داستانهایی ست از عزیز نسین (۱۹۹۵- ۱۹۱۵) طنزنویس و مترجم اهل ترکیه که در سال های پایانی زندگی او به نگارش درآمده است. هجو دیوان سالاری و مبارزه با افراطی گری از مهمترین ویژگیهای قلم بی همتای اوست که در این کتاب نیز همانند سایر آثار وی به چشم می خورد. تأکید نسین برنقد جامعه ای عقب افتاده است که از موج مدرنیته غرب، سطحی ترین و مبتذل ترین برداشت را داشته است. در بخشی از این کتاب می خوانیم:

«… مدتی بود که توی مملکت سر و صدای زیادی برای غارت کردن زمینهای ساحلی بلند شده بود. از خودم پرسیدم ما که در این مملکت حق آب و گل داریم و فرزندان این مرز و بوم هستیم، چرا در این غارت همگانی وظیفه مان را انجام ندهیم…؟ »

150,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 20 × 12 سانتیمتر
پدیدآورندگان

رضا همراه, عزیز نسین

نوبت چاپ

دوم

تعداد صفحه

214

سال چاپ

1402

وزن

200

قطع

پالتویی

گزیده ای از متن کتاب ‎

مجموعه داستان دختر شایستۀ شهرمون نوشتۀ عزیز نسین ترجمۀ رضا همراه

فهرست

مقدمه.. 7

زرنگی‏های من.. 11

ox-13 جاسوس.. 13

خانم‏های هنرمند.. 20

عزیزم بپسند!.. 31

تقصیر خودته.. 41

یدکی.. 48

کنگرۀ بزرگ.. 57

جشن افتتاحیه.. 62

همۀ صاحب‏خانه‏ها بد نیستند.. 69

معجزۀ طب.. 77

گردن‏کلفت.. 86

به زور جلوی خودم را گرفتم.. 93

یک دسته جعفری.. 98

سابقه‏دار.. 104

مرد سانحه‏ساز.. 112

کشیش و زن بدکاره.. 115

استعفاء.. 125

چشم عزیزم….. 129

دامن شکلاتی و رژ لب اروپایی.. 137

دریا زیر پایتان است….. 146

این دفعه چی میگم.. 155

چطور شد دایی «ولی» خندید….. 164

دختر شایستۀ شهرمون.. 172

شرایط خبر نگاری….. 178

مردان شیک‏پوش دنیا مشتری ما هستند… 188

قطعات یدکی تمدن.. 197

مفسر شخصیت.. 208

زرنگی‏های من

مهمانی سر می‏رسد و بین صحبت‏هایش تک‏مضرابی می‏زند که:

– راستی ببینم شما شکر که دارین؟

– …مثل اینکه داشته باشیم، چون دیروز پریروز، بروبچه‏ها یک کیلو خریده بودند…

مهمان با خنده:

– نکنه دیوانه شدی؟ یک کیلو شکر چیه؟ شما باید یه عدل شکر بخرید و ذخیره کنین و الا مدتی بعد پشیمون میشین، چون که تا چند وقت دیگه تو بازار شکر گیر نمیاد. کاملاً متوجه عرضم شدین چند کیلو چیه؟ چند گونی بخرید!…

با آشنایی دیگه برخورد می‏کنیم. اولین سؤالی که می‏کند این است:

– تو منزل نفت دارین؟ یعنی منظورم اینه نفت کافی خریدین؟

– بله…که داریم، چلیک نفتمون پره…

– یک چلیک چی هست؟ هر چه زودتر پانزده چلیک دیگه هم بخرین و بذارین تو انبار.

با یکی دیگه از دوستان برخورد می‏کنیم، اما از ما می‏پرسند:

– چایی دارین؟

– داریم…دو روز پیش یک بسته چایی خریدیم.

_ چند بسته بخرین و بذارین یک گوشه‏ای بمونه وگرنه دیر میشه و یک مثقال چایی گیرتون نمیاد.

با رفیق شفیقی درد دل می‏کنیم، بهمون سفارش دوستانه‏ای میکنه:

– تا دیر نشده ده دوازده تا گونی لوبیا خریداری کنین و بذارین تو خونه که چند روز دیگه لوبیا گیر نمیاد.

همسایه‏ای سراغ همسایه‏شو می‏گیره و می‏پرسه:

– خونۀ شما صابون پیدا میشه؟

و او جواب میده: «ا…ا.ی چند تا قالب داریم.»

– عجب، مثل اینکه شما از دنیا بی‏خبرید…مردم دوره افتادن صابون جمع میکنن.

همسایۀ دیگری از اسراری پرده برمی‏دارد و سفارش می‏کند که این سرّ را برای کسی فاش نکنید.

– همین روزهاست که روغن زیتون قیمت سرسام‏آوری پیدا میکنه. تا کسی از این موضوع باخبر نشده مقدار زیادی روغن زیتون بخرین و انبار کنین.

اگه آدم بخواد به حرف دوست و آشنا گوش بده کارش به کلی فلج خواهد شد، برای ذخیره و انبار کردن آذوقه باید یک کاروانسرا اجاره بکنیم، از طرفی دیگه ما از این پول‏ها نداریم و راه و روش خودمان را عوض نمی‏کنیم.

ما با نیم کیلو روغن و چند قالب صابون، یکی دو کیلو برنج، یک بسته چایی و یک کیلو شکر قانع هستیم.

واسه داشتن همین نعمت‏ها شکرگزاریم. وای به حال و روز آن بدبخت‏هایی که از بیم آنکه مبادا فلان چیز گران بشه آنها را انبار می‏کنند. برای این منظور باید جاهای وسیعی داشته باشند و مجبورند که ساختمان‏ها، ویلاها و چند دستگاه ماشین، باغ‏ها و باغچه‏ها و مزارعی خریداری کرده و احتکار کنند، کارشان به جایی می‏رسد که نمی‏دانند چه خاکی سر خودشان بریزند.

موسسه انتشارات نگاه

مجموعه داستان دختر شایستۀ شهرمون نوشتۀ عزیز نسین ترجمۀ رضا همراه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دختر شایستۀ شهرمون”