گزیده ای از کتاب داستان سیاهکل
در روی خوش زندگی با زبانی دیگر با المانهای بی شمار به حضور و شکل گیری مدرنیته در گیلان پرداخته ام و سرانجام آن بخش از نوزدهم بهمن ۱۳۴۹ سیاهکل را که جلوی چشمان من اتفاق افتاد قیامی روشنفکری دانشجویی و گیلانی تلقی کرده ام
….
در آغاز کتاب داستان سیاهکل می خوانیم
تقديم مىشود
با احترام
به
مردمِ عدالتخواه، آزاده
و
هوشمند گيلانِ عزيز
پيشسخن
«داستان سياهكل» را طى پنج سال (65-1370» در كنار كار و زجر و زندهگى، كتاب و سينما و موسيقى نوشتهام كه پيشتر بنا بود با تركيبى كه اكنون پيش روى شما است چاپ و منتشر شود. اما متأسفانه بنا به دلايلى دو بخش اين رمان با پنج سال فاصله از هم اجازهى انتشار گرفتند كه انتشارات محترم نگاه اين دو بخش را در دو كتاب جداگانه «خوندشت ـ 1374» و «روى خوش زندگى – 1376» چاپ و منتشر كرد. و اكنون پس از يازده سال اين رمان شكل راستيناش را يافته است! «داستان سياهكل» را در زمرهى ادبيات گيلان تلقى كنيد كه در آن «خوندشت» را براساسِ زندهگىِ مردمانِ هشتاد سالِ پيشِ گيلان با آميزهاى از اخلاق، فرهنگ، موسيقى، رنگ، عشق و مرگ نوشتهام كه اين يك عشق را به پاىاش نشستهام با عاشقانى چون ستار، ريحان، بنفشه، داريوش تا هيبت و صفر و حيدرخان ديلمى و كاسمار و پيلاقا! آنچه هم كه از زندهگى و مبارزات حيدر نوشتهام مبتنى بر گفتگوى حدود پنجاه نفر از همعصرانِ فرهيختهى او است كه از اعيانِ سياهكل مىتوان غلامحسين مرزبان، محمدرضا دهپور، سيروس عضدى ديلمى و از گيلكهاى شالىكار و هوشمند خورشيد وحدتى، اكبر وحدتى، محمدعلى حسينزاده، محمدعلى اوزى، صفر نظرى فشتالى، حسن جوادى چولابىو سكينه شاداب محصلى را نام برد.
در «روى خوش زندهگى» با زبانى ديگر با الهمانهاى بىشمار به حضور و شكلگيرى مدرنيته در گيلان پرداختهام و سرانجام، آن بخش از حماسهى نوزدهم بهم 1349 سياهكل را، كه جلوى چشمان من اتفاق افتاد، قيامى روشنفكريـدانشجويى و گيلانى تلقى كردهام، زيرا كه بهرغم حضور چند رزمنده از شهرهاى ديگر ايران، بيشتر جانبركفان اين گروه گيلانى و بهويژه لاهيجانى بودند.در اين كتاب با كنار زدنِ شانههاى بسيارى از آدمها، ورق زدنِ بسيارى از كتابها، ورقپارهها و روزنامهها به عاشقترين انسان اين بخش رسيدهام و او را در حياط مدرسهاى در سياهكل يافته ام كه گفت نامام ايرج نيرى است! در آخر اشاره به دو نكته ضرورى است! اول اينكه به دليل روايت بسيارى از اتفاقهاى پيشآمده، پاساژهايى فراهم آوردهام كه در آن به موازين كليشهاى كمجان و كهنهى فنِ داستاننويسى بىاعتنا ماندهام و بىشك بهانهاى بهدستِ منتقدينِ جزمانديش دادهام! دوم اينكه چون در «خوندشت» دوران پيشمدرن را كاويدهام بهناچار تعدادى واژهى گيلكى را كه كمتر معادل فارسىِ آنها پيدا مىشود، در متن در گيومه و در انتهاى كتاب با معادلِ فارسىِ آن آوردهام. شيرين باشيد، شيرين بمانيد و براى شيرين شدنِ همهى مردم جهان هيچگاه از پاى ننشيند، ننشينيم! ورق بزنيد، شروع به خواندن كنيد، لطفن!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.