گزیده ای از کتاب خاطرات خانه ی اموات
من گاهی فکر کرده ام که بهترین راه خرد و متلاشی کردن انسان به طور کامل،؛ این است که کاری کاملاً پوچ و بی فایده به او واگذار کنیم. اگرچه کاری که زندانی انجام می دهد برای خود بی فایده و خسته کننده است، نفس کار بی مقصد و بی فایده نیست. او آجر می سازد، در مزارع کار می کند، خانه بنا می کند و غیره. حتی گاهی به کار خود دلبستگی نشان می دهد و می کوشد آن را بهتر و سریع تر از رفقای خود به انجام رساند. ولی اگر او محکوم شود که آب را از ظرفی توی ظرف دیگر بریزد و سپس باز از آن ظرف در ظرف دیگر بریزد و یا این که شن را در هاون بکوبد و یا یک مقدار خاک به عقب و جلو ببرد، من یقین دارم در این صورت یا او در عرض چند روز انتحار خواهد کرد و یا این که یکی از رفقای خود راخواهد کشت تا فوراً از این ننگ و زبونی نجات یابد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.