تاریخ مختصر مرگ

داگلاس جی.دیویس

ترجمۀ نصرا روزبه راد

مرگ و به‌خصوص نحوۀ مواجهۀ انسان با آن تاريخي دارد که کتاب تاريخ مختصر مرگ شرحي مختصر از اين مواجهه است. انسان‌ها از پيشاتاريخ تا اکنون درگير تعريف چيستي مرگ بوده‌اند و متناسب با پاسخي که به آن داده‌اند، ترس از مرگ را تخفيف داده‌اند. از اين‌رو، تاريخ مرگ در عين حال تاريخ انسان و آيين‌هاي او است؛ از طرز رفتار با جسد مردگان تا مراسم تشييع و سوگواري و فکر زندگي ابدي و سپس آيندۀ خود مرگ. باري، تاريخ مرگ همان تاريخ انسان و نحوي مواجهه با فقدان خودش و ديگران است. با نگاهي مختصر به فهرست مطالب، دامنۀ وسيع اين مواجهات روشن‌تر مي‌شود.

75,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

داگلاس جی.دیویس, نصرا روزبه راد

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

دوم

شابک

978-622-267118-1

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

تعداد صفحه

248

سال چاپ

1400

موضوع

تاریخ و نقد

وزن

300

کتاب « تاریخ مختصر مرگ» نوشته داگلاس.جی دیویس ترجمه نصرا روزبه راد

گزیده ای از کتاب:

دیباچه

در این کتاب، شرحی مختصر از موضوعی به دست می‏دهیم که عملاً با همۀ جنبه‏های زندگی سروکار دارد. کشش اجتناب‏ناپذیر ما به سوی مرگ، چه آن را بیان کنیم چه در مقابلش سکوت کنیم، اغلب با دلبستگی‌مان به سایر موضوعات تفاوت دارد. این نوع دلبستگی سرشار از احساساتی است که شاید از تجربۀ داغ‌داری یا انتظار آن یا تصور میرایی خودمان نشئت بگیرد. در این کتاب، می‌کوشیم برخی از این حالات مندرج در شهر‏فرنگ تاریخ، دین و فرهنگ بسیاری از جوامع را به‌اختصار ثبت و ضبط کنیم. من، در جایگاه راهنما، علاقۀ دانشجویان دوره‏های مختلف و سایرین به جنبه‏های خاصی از مرگ را لحاظ کرده‌ام که در دوره‏های آموزشی، به‏‌ویژه در دانشگاه‏های ناتینگهام و دورهام، بدان‌ها پرداخته‏ام. پیش‌زمینه‏های مطالعاتی من در انسان‏شناسی اجتماعی، مطالعات تجربی و الهیات، و همچنین دغدغه‏های بازاندیشانۀ آن، کاملاً در متن کتاب مشهود است.

در اینجا از همۀ کسانی که، طی تحقیقاتم در باب مرگ، میزبان من بودند تشکر می‏کنم. مسئولان مرده‌سوزخانۀ وودلند استکهلم و بوردکس به من اجازۀ عکاسی را در محوطه‏ها دادند؛ همچنین هری هیینک[1] و والتر کارپی[2] که در نمایشگاه آمستردام با هم دیدار کردیم. از راجر آربر بابت میزبانی‌اش در مرده‌سوزخانۀ گولدرز گرین و همچنین حمایت گسترده و مشارکتش در تحقیقاتم دربارۀ مرده‏سوزی از طریق بنیاد گولدرز گرین و انجمن مرده‏سوزی بریتانیای کبیر سپاس‌گزارم. پروفسور دبلیو. تروتوین[3] در لهستان پذیرای من بود و در سال جدید، مرا به بازدیدی فراموش‏نشدنی از آشویتسِ پوشیده از برف برد که آن را با عکس یادبودی نشان داده‏ام. باید از دوستان بسیاری سپاس‌گزاری کنم که البته در حیطه‌ای کاملاً متفاوت فعالیت می‌کنند، خاصه پروفسور دیوید پالسن[4] و پروفسور دیوید ویت‏تیکر[5] و استقبال گرمشان از من در یوتا که در عکس روز بزرگداشت کشته‌شدگان جنگ نشان‏ داده شده است. عکسی که از ابرفان[6] گرفته‏ام مرا به یاد ال. جِی. می‏اندازد که برای کاوش در میان آن فاجعه به من کمک کرد و در سکوت محض مرا به دیدن لوح یادبود برد. در نهایت، از این فرصت استفاده می‌کنم و از بلک‏ثورن رکوردز[7] بابت اینکه اجازه داد از آهنگ آموزنده و خاطره‏انگیز لذت زندگی[8] اثر ایوان مک‏کال استفاده کنم تشکر می‏کنم.

داگلاس جِی. دیویس

دورهام

فصل اول
سفری فراسوی زندگی

تاریخ مرگْ همان تاریخ‏خودبازنگری ا‏ست. ما کیستیم؟ از کجا آمده‏ایم و پس از مرگ به کجا می‏رویم؟ اگر پس از مرگ زندگی دیگری باشد، شبیه چیست و چطور می‏توانیم خود را برای آن آماده کنیم؟ اما اگر همین زندگی غایت عمر ماست و با علم به اینکه قرار است بمیریم، چطور می‏توانیم به بهترین نحو آن را زندگی کنیم؟ تقریباً در طول کل تاریخ بشر، اسطوره‏های عامه و الهیات رسمیْ خاستگاه مرگ و تقدیر زندگی را شرح داده‏اند. فلاسفه نیز تأملاتی منسجم به این مضامین می‏افزایند، حال آنکه در سال‏های اخیر، متخصصان حوزه‏های علوم اجتماعی و طبیعی دستورالعمل‏های تبیینیِ خاص خود را پیش برده‏اند.

بطن تاریخ مرگ نه‌تنها سرشار از سوگواری، گسست پیوندهای انسانی و جایگاه ما در جهان است، بلکه توأماً امیدِ پاسخ به پرسش‏ها و رفع بی‏عدالتی‏های یک عمر زندگی را به همراه دارد. رفع کاستی‏های آشکار زندگی و پایان دادن به جست‎وجوی مدام برای معنابخشی به چیزها ویژگی‌های ثابت اعتقاد به زندگی پس از مرگ بوده‏اند. گیلگمش، آدم و حوا، و عیسی مسیح از دیرینه‏ترین و تأثیرگذارترین روایات دربارۀ میرایی‌اند. در ادامه، این سه اسطوره را بررسی می‏کنیم، و در فصل ششم به تشریح اجمالی برخی دیگر از اسطوره‏های مبتنی بر خاستگاه مرگ می‏پردازیم.

بیان گیرا و پرقدرت اسطورۀ گیلگمش در خصوص تجربه‏ای بشری موجب شده مخاطب امروزی فاصلۀ هزارساله از زمان پیدایش این لوح را حس نکند. بی‏زمانی محتوای این اثر نکتۀ مهمی است، چرا که در بررسی تاریخی مرگ همواره وسوسه می‌شویم زمان را به اعصار مختلف تقسیم کنیم و در خصوص انواع متفاوت آگاهی از مرگ در هر دوره‏، بحثی مجزا طرح کنیم. همچنین، زمانی که به شیوه‏های متمایز و متغیر مواجهۀ انسان‏ها با ایدۀ مرگ و نیز با خویشانِ از‏دست‏رفته می‏پردازیم، باید این نکته را به یاد داشته باشیم.

گیلگمش

حماسۀ باستانی‏ و بابلی گیلگمش تأملی فلسفی است در وضعیت بشری‏ که در فضایی اسطوره‏ای احاطه شده است. این روایتِ دوستی میان انسان‏ها مبتنی است بر توصیف سرسپردگی انسانی به انسانی دیگر، تأکید بر لطمات فراق ناشی از مرگ، طرح این پرسش که چگونه خصیصه‏های حیوانی و الهی‏ شالودۀ بشر را می‌سازند، و تعمق در جوهرۀ اصلی انسان؛ مضامینی که در بسیاری از فلسفه‏های دینی، به‏ویژه یهودیت و مسیحیت، تکرار می‏شوند.

گیلگمش، که خود دو‌سومْ خدا بود و یک‌سوم انسان، اِنکیدوِ دلیر را ملاقات می‏کند؛ موجودی نیمه‌انسان_ نیمه‌حیوان، «پوشیده از موی، همچون خداوندگار حیوانات» (George, A. 1999: 5). پس از نبردی تن‏به‏تن، «یکدیگر را می‌بوسند و دوستی آنها رقم می‏خورد». پیوند و دلبستگی آنها، به سبب مخاطرات و فتوحات مشترک، مستحکم‏تر می‏شود، همچون ماجرای کشتن نره‌گاو آسمانی و هومبابا، نگهبان جنگل سدر خدایان. گیلگمش با این فتوحات دچار احساسات عمیقی می‌شود و آن را ابراز می‌کند و در «خانۀ خواب و ‌خیال»، که انکیدو برایش ساخته، الهامات قدرتمندی بر او متجلی می‏شود. خدایان مقدر می‏کنند یکی از این دو، به سبب فتوحاتش، بمیرد و در این میان انکیدو انتخاب می‏شود. این را خودش به خوابی پریشان می‏بیند و مویه‏کنان گیلگمش را خطاب می‌کند __ «برادرم، برادر عزیزم» __ و می‏پرسد چطور ممکن است دیگر هرگز او را نبیند.

انکیدو پس از تحمل دوازده روز بیماری می‏میرد. سپس، با «نخستین درخشش سپیدۀ صبح»، گیلگمش، غرقه در اندوهی عمیق، به سوگ دوست از‏دست‏رفتۀ خود می‏نشیند. «چونان زن سوگوارِ اجیرشده‏ای» می‏گرید و به‏تلخی ضجه می‏زند. به آهنگی مکرر می‏گوید: «تنش را تسلیم خاک‏ نکرد، مگر زمانی که کرمی از سوراخ بینی‏اش فروافتاد» (Line X 60). توصیف این تجربه‌های هولناک در گیلگمش اثر می‌کند و حس فناپذیری‏اش را در او بیدار می‏کند، تا جایی که می‌گوید: «از مرگ در هراسم، پس آوارۀ طبیعت وحشی خواهم شد». او افرادی را می‏جوید که ممکن است بتوانند راز زندگی جاودان را با او در میان نهند. ماجراجویی‏های بعدیْ او را به مرد کژدم‏نما، نگهبان تونلی ظلمانی در زیر کوهی، می‏رساند و سفر پر‌محنت او از ظلمات به سوی نوری مسحورکننده بیست‌وچهار ساعت طول می‌کشد. از آب‏های مرگ گذر می‏کند، به زورق‏بان یاری می‏رساند و همچنان که سوگش را برای همه بازمی‏گوید، در‏می‏یابد چگونه زمانی زندگی جاودان به جدش، اوتنپیشتیم، بخشیده شد، زمانی که قایقی بزرگ ساخت و از گزند سیلابی عالم‏گیر جان به ‏در برد. پس از آنکه گیلگمش برای دست یافتن به گیاه جوانی‏بخش، «گیاه تپش ‏قلب» که نامش «پیرمردِ برناشده» است، در اعماق دریا فرومی‌رود و آب‏ها را فتح می‏کند، به نشانۀ سپاس به او نیز پاداشی داده می‏شود. در کمال تأسف، در راه بازگشت به خانه، زمانی که برای استحمام در آبگیری توقف می‏کند، این مایۀ زندگی جاودان را ماری می‏رباید. مار در دَم پوست می‏اندازد که خود نمادی دراماتیک از زندگی بازیافته است، اما گیلگمش، که امیدِ داشتن چنین زندگی‏ای را از دست داده، می‏گرید. در بازگشت به اوروک، فقط دیوارهای عظیم شهرش را به قایقران نشان می‌دهد، دیوارهایی که خود بازسازی کرده و اکنون یگانه یادمانِ حضور اوست.

درون‏مایه‏های باستانی این روایت در پرداختن به مشکلات همیشگی عشق، فقدان، امید و پذیرش واقع‏بینانۀ چیزها چنان بدیع و تازه‌اند که این اسطوره کاملاً معاصر می‌نماید. بافت شهری آن ما را با قهرمانی مواجه می‏سازد که از روی اجبار با این واقعیت کنار آمده که فقط با حمایت‏ از معماری می‏تواند به جاودانگی برسد. واقع‏باوری عریان این اسطوره چه‌بسا به معنای تأیید برخی اشکالِ سبک زندگی ناسوتی امروزی باشد.

[1]. Harry Heyink

[2]. Walter Carpey

[3]. W. Trutwin

[4]. David Paulsen

[5]. David Whittaker

[6]. Aberfan

[7]. Blackthorne Records

[8]. The Joy of Living

موسسه انتشارات نگاه

کتاب « تاریخ مختصر مرگ» نوشته داگلاس.جی دیویس ترجمه نصرا روزبه راد

اینستاگرام نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تاریخ مختصر مرگ”