کتاب «تاریخ زیبایی شناسی» نوشتۀ برنارد بوزانکت ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی
گزیده ای از متن کتاب
دیباچه
نظریۀ زیبایی شاخهای از فلسفه است و برای شناخت فراهم آمده است نه راهنمای عمل. بنابراین اثر حاضر در درجۀ اول متوجه کسانی است که شاید در درک جایگاه و ارزش زیبایی در نظام زندگی انسان، آنگونه که توسط اندیشمندان هدایتگر در ادوار گوناگون تاریخ جهان تصور شده است، یک علاقۀ فلسفی بیابند. شایستۀ تأکید است که فیلسوف زیبایی، گستاخی و جسارت حمله به قلمرو هنرمند را با موضوع[1] دعوای (محل نزاع) اصول و احکام انتقادی درنمیآمیزد. باور به اینکه موضوع از این قرار است، زیباییشناسی را بیشتر به رسوایی میکشاند، که اگر این نظر درست بود، کاملاً شایستۀ آن بود. گفته میشود که هنر بیفایده است؛ به همین نسبت زیباییشناسی هم میتواند بیفایده باشد، نظریهپرداز زیبایی خلاصه میخواهد هنرمند را درک کند نه برای اینکه در کار او دخالت کند بلکه برای اینکه علاقۀ عقلانی خود را ارضا کند.
اما علاوه بر مطالعات مورد ادعای فلسفه، گروه بزرگ و رو به افزایشی از خوانندگان وجود دارد که اصولاً مجذوب تشریح و توضیح نسباً روشن و مرتبط هر نوع دانش فلسفی هستند که موضوع آن در اختیار آنها قرار میگیرد، خواه منطق باشد یا اخلاق، جامعهشناسی یا نظریۀ مربوط به دین. چنین خوانندگانی به جای روی آوردن به یک موضوع جزئی و خاص، از طریق موضوعی وارد فلسفه میشوند که پیشاپیش علاقۀ آنها را برانگیخته است، صرفاً به این دلیل که آن موضوع خاص و جزئی بخشی از فلسفه است. اعتراف میکنم که امیدوارم بهرغم کاستیهایی که این کتاب را از جذابیت محروم کرده است که نویسندهای توانمندتر میتوانست به چنین موضوعی بدهد، بسیاری از عاشقان خردمند زیبایی خوشحال شوند از اینکه از طریق این کتاب با اندیشههای مردان بزرگی آشنا میشوند که در مورد این عنصر مهم جهان روحانی [یعنی زیبایی] سخن گفتهاند.
درهرحال من کار خود را بهعنوان تاریخ زیباییشناسی و نه تاریخ زیباییشناسان در نظر گرفتهام. به ادعاهای عدالت تاریخی چندان توجهی نداشتهام. درحالیکه اطمینان میدهم هیچیک از نویسندگانی ردۀ اول حذف نشدهاند جرأت نمیکنم بگویم همۀ نویسندگانی که به آنها پرداختهام مهمتر از نویسندگانی هستند که به آنها نپرداختهام. من اول در مورد ترتیبی اندیشیدهام که ضروری یا مناسب است تا بتوانم پیوستگی اندیشهها و کاملترین صورت آنها را نشان دهم و در درجۀ دوم در مورد ردیف فردی افراد و مزیت نویسندنگان مورد بحث اندیشیدهام.
درهرحال چنانکه در فصل اول معلوم خواهد شد من قانع نبودهام به اینکه با موضوع کار خود بهعنوان صرفاً گزارشی از مباحث نظری برخورد کنم. هیچیک از شاخههای تاریخ فلسفه نمیتواند کاملاً به نحو نظری بیان شود و تاریخ زیباییشناسی کمتر از بقیه دارای این وضعیت است. بنابراین هدف من این بوده است که باور فلسفی را فقط بهعنوان صورت روشن و متبلور آگاهی از زیبایی یا حس زیبایی نشان دهم که خود [این صورت] توسط شرایطی تعیین می شود که عمیقاً در زندگی ادوار تاریخیِ پیدرپی قرار دارد. من درواقع تا آنجا که ممکن بوده است خواستهام تاریخ آگاهی از زیبایی را بنویسم.
ممکن است خوانندگان بسیاری از غیبت مطلق مراجعۀ مستقیم به هنر شرقی گلهمند شوند خواه در جهان قدیم یا در چین و ژاپن جدید. دلایل مرتبط متعددی برای این تصور وجود داشته است. من حتی اگر هم شایستگی این کار را داشته باشم برانگیخته نشدهام که به یک آگاهی از زیبایی بپردازم که در شناخت من به نقطهای نرسیده است که بتواند در چهارچوب فلسفۀ نظری توضیح داده شود.[2] افزون بر این من الزاماً موضوع کار خود را به روش خاصی محدود کردهام؛ و طبیعی به نظر میرسید که هر چیزی که به رشد مستمر آگاهی هنری اروپایی ربطی نداشته باشد کنار گذاشته شود. تا آنجا که تماس با هنر شرقی در یونان قدیم و سپس در دورۀ بیزانسی تأثیرگذار بوده است، در بحث از اقدامات هگل و موریس[3] در بارۀ آن ادوار، به این تأثیرات شرقی اشاره شده است. و سرانجام این چشمپوشی [از هنر شرقی] خالی از یک زمینۀ مثبت نیست، من گرچه در اینجا درواقع موضوعی را درک میکنم که فراتر از صلاحیت من است. جداافتادگی از زندگی نژادهای پیشرو [یعنی مردم اروپا] و فقدان نظرورزی در مورد زیبایی به یقین میبایست پیوند محکمی با ویژگی نامعماری[4] مورد اشارۀ آقای مور در هنر چین و ژاپن (ص 456) داشته باشد. بنابراین من بدون اینکه زیبایی هنر شرقی را انکار کنم، آن را چیزی جدا [از هنر اروپایی] و بهعنوان هنری که نمیتواند در ردیف داستان به هم پیوستهای با احساس اروپایی برای امر زیبا به حساب آید، لحاظ کردهام. مطالعۀ چنین هنری بهدست فرد شایستهای در پرتو نظریۀ زیباشناسی کمک مفیدی به تفکر جدید خواهد بود.
من با استفادۀ خود از منابع و مراجع __ درحالیکه در فراخوانی آنها از عموم به گواهی دادن به دورۀ قرائت یک نویسنده، بیشتر خودستایی در کار است تا فروتنی __ احساس میکنم مطلقاً به این فکر بودهام که به خوانندگان خود آگاهی دهم که قابلیت اعتماد اجزاء گوناگون این کتاب یکدست نیست. زیرا در دورۀ قرون وسطا حدفاصل فلوطین، و دانته و تا حدود کمتری در دورۀ یونانیمآبی حد فاصل ارسطو و فلوطین، دانش من در اغلب موارد دست اول نیست و [در مثل] بیشتر نمایانگر یک سفر دریایی است تا مسافرت زمینی در یک منطقۀ آشنا برای من. در این دو دورۀ تاریخی من نتوانستهام پیرو قاعدۀ طلایی محققان باشم. هرگز از کتابی چیزی نقل نکردهام که محققی آن را از اول تا آخر نخوانده است. نقلقولهای خود را از کتابهای مرجع استخراج کردهام و گرچه، بهعنوان یک قاعده آنها را دقیقاً آزمودهام و کوشیدهام داوریهایم مطابق نص باشد، ارزیابی من از وضعیت نویسنده معمولاً مبتنی بر مرجع موثق است، در موارد بسیاری تاریخ فلسفۀ اردمان[5] و مقالات موجود در دانشنامۀ بریتانیکا که من برای اطلاعاتِ بیشتر به آن رجوع کردهام. بهخصوص در مورد توماس آکویناس من هرگز مدعی دانش دستاول نیستم، نقلقولهای بسیار جامعی که با ادب و احترام تمام توسط دکتر گیلدا[6] در اختیارم قرار گرفت مهمتر از آن بود که بدون استفاده رها شود؛ و وثوق و حجیت او به من این آگاهی را بخشید که در این قطعات مواد اصلی برای داوری پیش روی من است. نمیخواهم موضوع این گونه فهمیده شود که او در ارزیابی من از آراء توماس در مورد زیبایی موافق من است.
من فکر میکردم حذف کردن نقاط برجستۀ قرون وسطا هم در هنر و هم در باور نابخردانه است، نقاطی که فقط یادآوری آنها ممکن است در خوانندگان این کتاب مؤثر باشد، صرفاً به این دلیل که من باید آن نقاط را از قول چنین نویسندگانی از قبیل استادانی چون آدامسون، یست، میدلسون، و آقایان موریس و باتر نقل میکردم و نه از طریق تحقیقات اصیل. چنین تقسیمکاری باید مجاز باشد گرچه این واقعیت که این کار مورد توجه بوده است، همواره باید مدنظر باشد. [در چند سطر از کمک کسانی که منابعی در اختیار نویسنده نهادهاند، تشکر شده است.]
لندن، آوریل 1892
[1]. apparatus belli
[2]. مقصود نویسنده این است که هنر شرقی در حدی از پختگی و انسجام نیست که بتواند موضوع بحث فلسفی واقع شود. اما قید «در شناخت من» میرساند که او از هنر شرقی چندان آگاهی نداشته است که بتواند آن را موضوع بحث قرار دهد _ م.
[3]. Morris
[4]. non-architeetural
[5]. Erdmann
[6]. Gildea
کتاب «تاریخ زیبایی شناسی» نوشتۀ برنارد بوزانکت ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی
کتاب «تاریخ زیبایی شناسی» نوشتۀ برنارد بوزانکت ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی
کتاب «تاریخ زیبایی شناسی» نوشتۀ برنارد بوزانکت ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی
کتاب «تاریخ زیبایی شناسی» نوشتۀ برنارد بوزانکت ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.