گزیده ای از کتاب “بیتفاوتی در نور زرد”
گزیده ای از کتاب “بیتفاوتی در نور زرد” سرودۀ “جواد گنجعلی”
1
تمام این کتاب، تو هستی
و مهربانیات هربار که ورق میخورَد
یکی از صفحات، بدل به پروانه میشود
_ خواستم آنها که کنجکاو بودند، بدانند _
این پارهها شعر نیستند؛
آیاتی که وحی کردی به من
مهمتر از شعرند؛
روایتِ حال استمراری من
در ماضیِ بسیار بعیدی که تو بودی
طلسمات رحمانیاند این کلمات
جادو دارند
نمیشود در انبار حبسشان کرد
راه فرار میجویند
به کوچه میآیند
یقه پاره میکنند
راه را بر آدمیان میبندند
این شعرها قُطّاعِ طریقاند
و جهان را مجبور میکنند
به احترام کلمه
سکوت کند.
2
میخواهم برگردم به روزهای پیش از تو
به غرور ببری که نسلش منقرض شد
به سرخیِ گلولۀ کاموا در قلبم
به بلبلانِ پنبهزار که در خشکسال
دلم را ترک گفتند
اینروزها چقدر دلم میخواهد برگردم
به یونسِ تنهاییام
در شکم نهنگ…
3
وقتی از شعر کسی تعریف میکنی
حسود میشوم،
بیهوا دنبال کلمه میگردم،
یک انباریِ شلوغ
در دلم بههم میریزد،
و خودم را لعنت میکنم
که چرا آن کتاب آبی را
دم دستت گذاشتم؟
4
تنها وقتی تو گندم میریزی
قُمریها گرد میآیند
روزی میخورند
و زیرلب ترانههای عاشقانه زمزمه میکنند
در حفرههای قلبم
جای خون تو در گردشی
و در کاسۀ سرم لبالب که میشوی،
بهشکل شعر بیرون میریزی از تخیل
تو جایی از حیاط را میدانی
که شمعدانیها بهتر گل میدهند
و گوشهای از روسریات هست
که جای تمیز کردن
دیوانه میکند قاب عکسها را.
گزیده ای از کتاب “بیتفاوتی در نور زرد” سرودۀ “جواد گنجعلی”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.