در آغاز کتاب بنویس! ساعت پاکنویس ( روایت کامل ) می خوانیم :
در این کتاب با هم به تماشای قامت بلند این
«زیباییآفرینان» بزرگ میرویم:
فدریکو گارسیا لورکا / Federico Garcia Lorca
ساموئل بکت / Samuel Beckett
پل والری / Paul valéry
آرتور رمبو / Arthur Rimbaud
پابلو نرودا / Pablo Neruda
ژاک برل / Jacques Brel
آندرهی تارکوفسکی / Andrei Tarkovsky
جرج مارتین / George Martin
جان لنون / John Lennon
پل مککارتنی / Paul McCartney
باب دیلن / Bob Dylan
فرانسیس کبرل / Francis Cabrel
و
«مارگریت دوراس / Marguerite Duras
چه ضیافتی باید باشد!
(نقلِ قولها و حرفهای زیباییآفرینانِ جهان، همه
برای نخستین بار به پارسی برگردانده شده است)
فهرست
پیشصدا!
پیشترانه. 15
مقدمهیی بر «صدا» و «نوا». 19
کم یعنی: زیاد. 22
مقدمهی نقشهی یک ترانه. 25
ساختار ترانه. 27
نمودار. 29
بازنویسی.. 31
قصهی دو ماهی.. 33
دو مسافر… 36
گزینش نام. 40
ساده باشیم. 43
بر موسیقی، شعر بنشانیم. 46
یک سرگرمی تازه 53
هوای شب امتحان. 55
الهام. 57
شاعر به شکار میرود. 59
حقیقت زیبایی.. 63
موسیقی: آزادی کامل! 66
اندرزهایی به شاعر. 71
رقص…. 73
شش سیم. 75
ترانهی مُرده 76
تیره 77
تکهیی از یک ترانه در گوش دخترک تازهسال. 78
دوراهی.. 80
و از آن پس… 82
صلیب .. 84
آن صد عشقباز. 85
زرورق آبنبات و اسباببازی.. 87
یک زیباییآفرین راستین اینگونه سخن میگوید: 89
کوشش کنید، کوشش نکنید. 95
گوش تا گوش… 97
فرق میان زندگی و مرگ: ریتم یا ضرباهنگ: 100
چه باید نوشت؟. 102
دیروز و هنوز… 107
ترانهی قرن: دیروز Yesterday. 108
انقلاب.. 111
خیال کن. 113
او زیباترین عاشقانهی جهان را نوشته است: 115
مرا رها نکن. 118
Ne Me Quitte Pas 123
موجبازی ترانه بر نوار. 126
از یک تصویر. 129
از یاد نبریم که: 131
اهل فردا 133
ENCORE
ترانهنویسی؟ از «ترانه نوشتن» چه میدانم؟. 137
پس پشت ترانه قصّهی میلاد یک ترانه. 143
پل مککارتنی به روسیه برمیگردد! 150
بازگشت به اتّحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.. 152
دوستت داشتم، دوستت دارم، دوستت خواهم داشت.. 154
ژاک برل ترانه مینویسد: 157
Final Cut 160
اشاره 162
ترانهدزدان به فکر فردا نیستند! 164
نوشتن یا ننوشتن: مسأله این است! 167
پیر پرنیاناندیش: در صحبت سایه: هوشنگ ابتهاج. 173
از چینیِ نازک شعر: گلابدان چینیِ تو فو Tu Fu. 177
استقلال هنر! در «نو ناکجاآباد». 184
جانِ شیرین جهانِ «جان». 187
قهرمانِ طبقهی کارگر. 190
در تو، بیتو. 193
چیزی.. 195
میدانی که راست میگویم. 197
جرج هریسون از تماشای «کریشنا» برمیگردد! 200
کاری که «آغاز» دارد، امّا «بیپایان» است! 202
به یادگار نوشتیم خطی.. 207
بی «تو»، «هنر» زنده نیست! 212
خبر مهم: رابیندرانات تاگور. 213
فیلم کوتاه. چیزهایی هم هست… 21
در شرق رسم نیست که آدمها، میوههای تجربهی خود را با دیگران قسمت کنند. هر کس هر چه میداند به ته صندوقچه میچسباند. چرا که آدم، صاحب فکر و کشف و اختراع خود نیست.
«زیباییآفرینان» به پاسداشت نمیرسند. زیر چتر قانون حمایت از آثار نیستند. این ناامنی و ترس از دست دادنِ آنچه به دشواری آفریدهیی، سخاوتات را میگیرد. ناخنخشکات میکند.
در این سالها، شاعران جوان و کمحوصله که چرکنویسهاشان را چاپ میکنند، برای من کتاب ترانههایشان را فرستادهاند.
دردا که از سر تا پا، دیگران را رونویسی کردهاند. کمرنگ و بد!
چرا که نمیدانند، «فکر» و «ترکیب» و «تصویر» دیگری را کش رفتن، «جرم» است. عشق نیست!
یکی که حتّا از نام ترانهها هم نگذشته است: با صدای بیصدا و…
وقتی نوشتهی دیگری را رونویسی میکنی، به این توهّم میرسی که: اینهمه را من نوشتهام! پس تمام شد. رسیدهام! و به قول فروغ: خود را به ثبت رساندم!
امّا به وقت نوشتن، میانبری در کار نیست. نمیتوان دو کلاس، یکی کرد! باید میلیمتر به میلیمتر آموخت و پیش رفت. باید با دیگران جهان، آشنا شد. باید از بزرگان و زیباییآفرینان «نوشتن» را آموخت. اگرچه نسل من، الگوی خانگی پیش رو نداشت و از کمک آموزگاران بیبهره بود امّا این وظیفهی تاریخی را میشناسد که:
– دار و ندارمان باید به نسل فردا برسد!
اگر پیشینیان نگفتند تا ما بشنویم
ما میگوییم تا کودکانمان به گوش بگیرند!
□
– به یک ساعت نگاه میکنید. کار میکند «زمان» را نشان میدهد.
میخواهید بدانید چهگونه کار میکند
ساعت را باز میکنید. دل و رودهاش را بیرون میآورید.
ساعت دیگر کار نمیکند.
با اینهمه، تنها راهِ «دانستن»:
– همین است!
آندرهی تارکوفسکی
Andrei Tarkovsky
سینماگر بزرگ
□
در این دفتر
ساعتِ «ترانهخانه» را با هم باز میکنیم
What time is it?
شهیار قنبری 2012-2005
در آرامش! اقیانوس آرام!… دور از خانه!
«ترانهی نوین، ترانهی پیشتاز» یعنی:
– «آزادی» کامل را تجربه کردن!
با شنیدن ترانه «آزاد»، انسان بهتری میشویم:
– آزاده، ساده، دل به یارِ بیدار داده!
که «آلبر کمو»[1]ی بزرگ میگوید:
– «”آزادی“ چیزی نیست مگر فرصتی برای بهتر شدن!»
“Freedom” Is Nothing Else But A Chance To Be Better
Albert Camus
این دفتر میکوشد از ما «ترانهنویسان» دلبازی بسازد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.