بازداری‌ها، نشانگان و اضطراب

زیگموند فروید

سیاوش طلایی‌زاده

برخی روانکاوان اضطراب را مهم‌ترین احساسی دانسته‌اند که نظریه و عمل روانکاوی با آن سر و کار دارد. رساله مشهور بازداری‌ها، نشانگان و اضطراب شاید برجسته‌ترین اثر زیگموند فروید در زمینه مفهوم پردازی این پدیده و از مهم ترین آثار دوران پختگی اندیشه اوست که هرچند نزدیک به یک سده از زمان نگارش آن می‌گذرد، مضامین و تبیین هایش، به ویژه درباره مفهوم اضطراب، همچنان سرشار از نکات درخشان است. کتاب کنونی علاوه بر رساله اصلی فروید، شامل تفسیرهای مختلفی است که نظریه‌پردازان برجسته مکاتب گوناگون روانکاوی از این اثر و از نحوه صورت بندی اضطراب ارائه کرده‌اند.

225,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

زیگموند فروید, سیاوش طلایی‌زاده

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

دوم

قطع

رقعی

تعداد صفحه

328

سال چاپ

1402

موضوع

روان شناسی

وزن

350

جنس کاغذ

بالک (سبک)

کتاب «بازداری‌ها، نشانگان و اضطراب» نوشتۀ زیگموند فروید ترجمۀ سیاوش طلایی‌زاده

گزیده‌ای از متن کتاب:

مقدمه

ساموئل آربیسر

مجموعۀ آثار جاودانۀ زیگموند فروید تنها نقطۀ عطف بنیادینی در تفکر معاصر غرب نیست بلکه همچنین شالودۀ نظری_ تکنیکی‏ای را طرح می‏ریزد که روانکاوان عمارت باشکوه خود را، که امروز در آن اقامت گزیده‏اند، بر پایۀ آن افراشته‏اند.

این عمارت به‏رغم همۀ چندصدایی، ناهمگنی‏ و رویکردهای متناقضی که در آن وجود دارد، به‏سبب همین شالوده همچنان استوار ایستاده است. فصول مختلف این کتاب را روانکاوانی با پارادایم‏های مختلف از سراسر جهان به رشتۀ تحریر درآورده‏اند و این کتاب کوششی است در جهت نشان دادن غنای این منظومۀ ناهمگن که قطعات مختلف آن با ریسمان نامرئی شالودۀ فروید در کنار هم قرار گرفته‏اند.

یکی از مشخصه‏های آثار فروید که می‏کوشم بر آن تأکید کنم این واقعیت است که وقتی آن را در بستر خود مطالعه کنیم چشممان به مسیر تکامل بی‏پایانی برمی‏خورد، مسیری که در آن ایده‏ها و مفاهیم مجدداً صورت‏بندی و پیچیده‏تر می‏شوند، همان‏گونه ‏که واقعیات بالینی و منابع روش‏شناختی و معرفت‏شناختی نیز به آن نیاز دارند؛ کتاب بازداری‏ها، نشانگان و اضطراب گواه انکارناپذیر این ادعاست.

این ویژگی احتمالاً بی‏ارتباط با برخی صفات شخصیتی خالق روانکاوی نیست. بی‏تردید انگیزۀ‏ فروید در اجرای این مسئولیت، آگاهی خاص او از این مسئله بود که نقش رهبری را در رسالتی نوآورانه بر عهده دارد؛ رسالتی که تحقق آن مستلزم اراده‏ای تزلزل‏ناپذیر در برابر مقاومتی بود که از جانب سنت شناخته‏شده و پذیرفته‏شده صورت می‏گرفت. او در راستای دستیابی به این هدف بر یک آموزش وسیع انسان‏گرا تکیه کرد که منبع سوخت آن کنجکاوی پیشتازانه و اشتیاق به خواندن آثار نویسندگان کلاسیک و هم‏عصر او بود. کافی است به یاد آوریم که او در نوجوانی به همراه دوست جوانش، ادوارد سیلبرشتاین، آکادمی اسپانیایی خود را در وین پیدا کرد و به مطالعۀ دون‏کیشوت دون میگل د سروانتس ساآوردا به زبان اصلی همت گماشت. درنتیجه فروید، به لطف اشتهای سیری‏ناپذیرش به دانش، با زوایای پنهان و تاریک و نیز با والاترین جنبه‏های طبیعت انسان آشنا شد. جان نازک‏بین پژوهشگر ما عنصر دیگر شخصیت او بود که در تاروپود آثار او رخنه کرده است. این خصلت در آزمایشگاه‏های بروک و ماینر شکل گرفت، جایی که فروید در مقام یک متخصص فیزیولوژی اعصاب آموزش دید و تحقیق کرد. هر دو آزمایشگاه تجلّی درخشان روح پوزیتویسم علمی عصر او به‌شمار می‏رفتند.

هرچند فروید یکی از «خدایگان تردید و سوء‏ظن» یا پیشگامان پست‏مدرنیسم سدۀ بیستم به‌شمار می‏رود، به باور من او هرگز روح انتقادی و عقلانیت مدرنیستی خود را کنار نگذاشت. بسیاری روانکاوان با این گزاره دمساز نیستند، زیرا کشف ناخودآگاه حکم زیر سؤال بردن ذهن خودآگاه عقلانی را دارد. به‌زعم من این کشف سرنوشت‏ساز نیاز به ذهن آگاه، و حتی نیاز به عقلانیت در دستیابی به تدقیق نظری و مفهومی، را به پرسش نمی‏کشد و کنار نمی‏گذارد. نظریۀ اضطراب او که در کتاب بازداری‏ها، نشانگان و اضطراب به کمال رسیده است، نمودی از وفاداری مستمر او به آن روح انتقادی و عقلانی و اقناع او از جایگاه ممتاز حقایقی است که در طول سال‏ها با رنج و زحمت به آن دقت و انسجام بخشیده است؛ ازاین‌رو نخستین شبیخون او به موضوع اضطراب به مکاتبۀ او با ویلهلم فلیس در 1893 بازمی‏گردد؛ این موضوع در آثار مختلف چهل سال بعد او ادامه می‏یابد و به درس‏گفتارهای مقدماتی جدید دربارۀ روانکاوی سال 1933-1932 نیز کشیده می‏شود (فروید، 1933). یکی از آثار اولیۀ پراهمیت فروید، که سرشت‏نمای سبک پزشکی پیشاروانکاوانۀ زمان اوست، اثری است که در آن او میان «روان‏نژندی اضطراب» و «نوراستنی» (فروید، 1895) تمایز قائل می‌شود و در بخش مربوط به سبب‏شناسی بیماری‏، نخستین نظریۀ اضطراب خود را این‏گونه صورت‏بندی می‏کند: ناتوانی روانشناختی در پردازش مازاد تحریک جنسی تنانه در حکم پیامد ظرفیت روانشناختی ناکافی یا انباشت این تحریک. در اینجا برانگیختگی جنسی در نهایت به اضطراب تبدیل می‏شود. خالی از لطف نیست یادآوری این نکته از متن درخشان فروید، که سرآغاز مناقشۀ او با دوستش لئوپالد لوونفیلد بود، دربارۀ پالایش نشانه‏شناختی‏ای که به‏رغم طیف متنوع موارد بالینی‏ای که مشخصۀ آن اضطراب است کاملاً اعتبار خود را حفظ می‏کند؛ روانپزشکی مدرن این موضوع را ذیل «اختلالات اضطرابی» قرار می‏دهد. فروید در همان سال‏های نخستین تقریباً به‏شکلی ناخواسته و به‏تدریج از مفهوم «تحریک جنسی تنانه» به مفهوم روانشناختی‏تر «لیبیدو» گذر می‏کند؛ لیبیدویی که در رفتار جنسی متناسب کانالیزه نشده و به اضطراب بدل می‏شود. نخستین صورت‏بندی آسیب‏شناسی روانی فروید که در آن روان‏نژندی «کنونی[1]» از «روان‏رنجوری» متمایز می‏شود بر این گذار و بر تقسیم‏بندی تحریک جنسی به «امر تنانه» و «امر روانی» استوار است. در آثار فراروانشناختی فروید دربارۀ «سرکوبی» (فروید، 1915) و «ناخودآگاه» (فروید، 1915)، لیبیدو که به‏عنوان «کمیت آزاد» از محصول «بازنمایی‏شده_ ‌‏بازنمایندۀ» فرآیند سرکوبگر متمایز می‏شود، سرنوشت‏های متفاوتی می‏یابد که یکی از آن‏ها استحاله به اضطراب است. بدین ترتیب اضطراب با روان‏رنجوری‏های کلاسیک مختلف درهم ‏می‏پیچد و این دلالت بر این دارد که این اتفاق هم در عرصۀ فراروانشناسی و هم آسیب‏شناسی روانی رخ می‏دهد. فروید خیلی زود، در درس‏گفتار بیست‏و‏پنجم از مقدمه‏ای بر روانکاوی (فروید، 1917-1916) به‏شکلی مختصر، واضح و متناسب با درس‏گفتاری که مخاطب آن عامۀ مردم‏اند، به شرح و تفسیر مجموعۀ یافته‏های خود تا آن زمان می‏پردازد و گفتار او حال‏وهوای نخستین نظریۀ اضطراب او را دارد: اضطراب نتیجۀ استحالۀ لیبیدو است و این «لیبیدوی آزاد» نتیجۀ سرکوبی‏ است که «کمیّت» را از «بازنمایی» جدا می‏کند. او در اینجا برای نخستین بار نه فقط با اضطراب «روان‏نژند» سروکار می‏یابد بلکه همچنین به اضطراب «واقعی» و رابطۀ میان این دو نیز می‏پردازد. این مسئله او را به‌سوی تدوین مقولۀ «خطر‏_ ‏موقعیت» در هر دو وضعیت سوق می‏دهد. او همچنین نظریۀ عمومی عواطف خود را صورت‏بندی می‏کند، اضطراب را در آن می‏گنجاند، فرضیۀ «هیستری انواع» را مطرح می‏سازد و راهی به‌سوی دلالت زیست‏شناختی این عاطفه می‏گشاید. در ایستگاه بعدی در مسیر این سفر کوتاه به بازداری‏ها، نشانگان و اضطراب (فروید، 1926) می‏رسیم که درحقیقت موضوع اصلی این مقدمه است. هنگام خواندن این کتاب به دشواری می‏توان از دیدن نیرو و عزم راسخ مردی هفتاد ساله، که چنین بازنگری رادیکالی از نظریه‏های پیشین خود دارد، به وجد نیامد. نظریۀ «هویت‏یابی‏های ساختاری»، معرفی «رانۀ مرگ» و حتی از آن مهم‏تر «نظریۀ ساختاری سازوبَرگ روانی» بی‏تردید او را در این مسیر قرار می‏داد؛ ‏اما این واقعیت چیزی از دلیری او کم نمی‏کند. برخلاف سبک روشن درس‏گفتار بیست‏وپنجم، که ذکرش رفت، نویسنده در این کتاب، فصل به فصل، جملات، اصلاحات و تردیدهایی را مطرح می‏کند و خطوطی را نا‏تمام می‏گذارد که او را وامی‏دارد برای غلبه بر این مشکلات پیوست‏هایی را ضمیمۀ کارش کند. هرچند فروید شکافی را در مورد مسئلۀ «روان‏نژندی‏های کنونی» باقی می‏گذارد اما به‏شکلی همدلانه بیان می‏کند که ایگو اضطراب را ایجاد می‏کند و ازاین‌طریق از نخستین صورت‏بندی‏ مربوط به استحالۀ لیبیدو به اضطراب به ‏کمک استعارۀ تبدیل شیمیایی شراب به سرکه دست می‏کشد. اضطراب نه‌تنها پیامد سرکوبی نیست بلکه آن را تسهیل می‏کند و لازم به ذکر است که سرکوبی تنها یکی از مجموعۀ مکانیسم‏های دفاعی است. اکنون نظریۀ دوم اضطراب فروید صورت‏بندی شده است. این کتاب با این تغییرات چشمگیر و حاشیه‏نویسی‏های مختصر، نقطۀ اوج جنبه‏های متنوع چهارچوب مفهومی روانکاوی را نشان می‏دهد. درواقع می‏توان از یک‌سو گرایشی نظری و از سوی دیگر ترکیبی اصلاح‏شده را از آسیب‏شناسی روانی فروید تفکیک کرد و افزون بر این پلی به علوم اعصاب مدرن زد؛ مادامی که این رشته بر اهمیت زیست‏شناختی عواطف، هم در تکامل نوعی انسان و هم در زندگی حیوان، صحه می‏گذارد.

همان‏گونه که در آغاز این مقدمه ذکر شد عمارت روانکاوی معاصر نمای بیرونی متنوعی دارد که بر شالوده‌ای فرویدی استوار است. نویسندگان کتاب حاضر دقیقاً بر اساس همین طیف متنوع جغرافیایی و پارادایمی انتخاب شده‏اند.

فصل اول به قلم هاراسیو روتمبرگ این بحث را پیش می‏کشد که زیگموند فروید در سراسر عمرش بر مبنای الزامات کار بالینی‏ خود در دیدگاه‏های نظری‏اش تجدید نظر می‏کرد و برخی مقالات او گواه روشن لحظاتی است که تفکر نظری دگرگون‏شونده‏ای را برجسته می‏کند. این موضوع مشخصاً در مقالۀ بازداری‏ها، نشانگان و اضطراب مشاهده می‏شود. در این مقاله چشم‏انداز پیشین فروید در چهارچوب نظریه‏های جدید او قرار می‏گیرد. هدف نویسندۀ این فصل تمرکز بر بازداری‏ها، نشانگان و اضطراب و بر پیچیدگی نظری آن بر اساس مفهوم جدید اضطرابی است که فروید در این مقاله پیش می‏کشد. ادعای او این است که از این چشم‏انداز می‏توانیم در مقالۀ بازداری‏ها… عناصری نظری‏ بیابیم که به ما کمک می‏کند بیماری‏شناسی روانکاوانۀ عصر خود را تدوین کنیم.

ریچل بلاس در فصل دوم بررسی دقیقی از صورت‏بندی‏های فروید در مورد خاستگاه اولیۀ اضطراب در بازداری‏ها، نشانگان و اضطراب و فاصله‏گیری کلاین از این صورت‏بندی‏ها، به‏ویژه در رابطه با نقش ترس از مرگ، به دست می‏دهد. او از رهگذر این تحقیق، روایت‏های رایج دربارۀ نظریه‏های اضطراب فروید و کلاین و دلایل تفاوت‏ نظری میان آن‏ها را به چالش می‏کشد. بدین ترتیب پرتو تازه‏ای بر گفتمان روانکاوی اضطراب تابیده می‏شود و سویه‏هایی از اندیشۀ فروید و کلاین مورد توجه قرار می‏گیرد که در کنار هم چهارچوبی برای درک عمیق ماهیت پیچیدۀ بنیادین‏ترین ترس‏های انسان فراهم می‏کند.

[1]. Actual

انتشارات نگاه

کتاب «بازداری‌ها، نشانگان و اضطراب» نوشتۀ زیگموند فروید ترجمۀ سیاوش طلایی‌زاده

کتاب «بازداری‌ها، نشانگان و اضطراب» نوشتۀ زیگموند فروید ترجمۀ سیاوش طلایی‌زاده

انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بازداری‌ها، نشانگان و اضطراب”