گزیده از کتاب اوستا
شامل چهارجلد
ج 1. گاثاها: سرودههاى زرتشت. ج 2. يشتها (1): نامه زرتشت. ج 3. يسنا بخش اول: نامه زرتشت. ج 4. (ويسپرد، خردهاوستا، ونديداد): نامه زرتشت.
در آغاز کتاب اوستا می خوانیم
اوستا بزرگترين ميراث فرهنگى بازمانده ايرانيان از پيش از اسلام است، اين اثر جاودان و كتاب دينى ايرانيان باستان قرنها دور از دسترس توسط پارسيان هندوستان حفظ و نگهدارى شد تا عاقبت توسط محققى جسور به اسم آنكتيل دو پرون از محدوده بسته خويش بال و پر گشاد و به محافل علمى اروپا راه پيدا كرد. از روزگار آنكتيل تا امروز بسيارى از پژوهشگران و محققان بزرگ عمر در راه ترجمه و تفسير بخشهاى بازمانده اين اثر گرانقدر نهادهاند، استاد گرانمايه ابراهيم پورداود كه آتش پژوهش در اثر دينى و باستانى ايران بر جانش پرتوافكن شد، عمر بر سر اين كار نهاد و در مدتى دراز به ترجمه و تفسير نامه باستان پرداخت.
آنكتيل دو پرون كه بنيانگذار پژوهشهاى اوستاشناسى در جهان است در هفتم ماه فوريه 1752 (جمادىالاول 1148 هجرى قمرى) از زادگاهش فرانسه راهى هندوستان شد، مسافرتش شش ماه به درازا كشيد و در دوم اوت همان سال به پوندشيرى Pondichery رسيد، در 1758 راهى سورت شد و تا سال 1761 مقيم اين شهر شد، در مدت سه سال نزد استادش دستور داراب يكى از شاگردان دستور جاماسب كرمانى كه براى اطلاع از وضعيت پارسيان هندوستان از ايران آمده بود، زبان فارسى را فرا گرفت و به ترجمه اوستا پرداخت، پس از مراجعت به فرانسه چند سال ديگر در كار ترجمه مذكور عمر به سر كرد تا در سال 1771 ميلادى آن را منتشر ساخت. مشخصات اين اثر بدينگونه است :
Zend-Avesta, ouvrage de zoroastre 3 vol Paris 1771
استاد پورداود ترجمه آنكتيل دو پرون را ترجمهاى سنتى مىشناسد و خود چندان آن را براى پژوهش مفيد نمىداند، زيرا معتقد است كار وى برگردان دستورهاى سورت هندوستان است كه وى عينآ همان نكات را برگردانده است، پورداود بر اين باور است ترجمه سنتى نسبت به ترجمهاى مبتنى بر علم اشتقاق كمتر قابل اعتماد است و بيشتر در معرض خطر و لغزش قرار دارد.
دنباله كار پژوهش آنكتيل را برنوف در 1832 پى گرفت و از اين به بعد اوستاشناسى تبديل به رشتهاى تحقيقى ــ پژوهشى در اروپا گرديد.
استاد پورداود كه بيشتر پژوهشهاى اروپاييان را براى كار سترك خود از نظر گذرانده و توانسته با برخوردارى از همه اين آثار ترجمه و تفسير پارسى خود را ارايه دهد در معرفى مهمترين پژوهشهاى اوستايى به اين آثار اشاره دارند: «نخستين مفسر اروپايى اوستا آنكتيل دو پرون (1805-1731) كليه يشتها را با قطعات خرده اوستا، «يشت ساده» ناميده است، مفسرين ديگر اروپايى، چنانكه اشپيكل همه قطعات ديگر اوستا را به استثناى يسنا و ويسپرد و ونديداد به اسم خرده اوستا در يك جلد ترجمه كرده است و برخى از ادعيه پازند را هم در همان جلد جاى داده است، اما نظر به اينكه قسمت بزرگ يشتها بهخصوص يشتهاى بزرگ بسيار قديمى است، بهتر است كه آن را از خردهاوستا جدا نموده، اوستاى كنونى را پنج جزء بدانيم: يسنا؛ ويسپرد؛ ونديداد؛ يشت و خردهاوستا.»
ترجمه يشتها توسط اشپيگل در سه جلد است كه يادداشتهاى بسيار مفيد دارد، هرچند اصل ترجمه از ترجمههاى كهنه است كه كمتر قابل استفاده است.
Avesta die heiligen Schriften der parsen, Ïbersetzt von F. Spiegel 3 BÌ nde, Leipzig 1852-63.
بلك نيز ترجمه انگليسى خود را از همين متن صورت داده است.
پس از اين بايد از ترجمه د هارلز در يك جلد با توضيحات مفيد ياد كرد كه مشخصات آن اينگونه است :
Avesta, Livre Sacre du zoroastrisme traduit du texte zend par c. de Harles Paris 1881
دارمستتر ترجمهاى در سه جلد بزرگ فراهم آورده كه از مهمترين آثار ادبيات مزديسناست، بخش مهم آن حواشى و يادداشتها و توضيحات فراوان آن است با اين مشخصات :
Lezend-Avesta traduit par james Darmesteter 3 vol, Paris 1892-93
ديگر ترجمه اوستايى است كه ولف انجام داده و از چاپ گلدنر استفاده كرده و تنها پنج گاتها را ندارد با مشخصات :
Avesta, die heiligen BÏcher der parsen von Fritz Wolff, Strassburg 1910
ترجمه پنج گات نيز پنج سال پس از انتشار اوستاى ولف توسط بارتولومه انجام شد كه مشخصات آن اينگونه است :
Die Gatha’s des Avesta, zorathushtra’s verspredigten, Ïbersetzt von christian Bartholomae, strassburg 1905
پورداود بيش از همه خود را مديون بارتولومه و آثار او مىداند و در ترجمه خود نيز بيش از همه منابع به آثار اين پژوهشگر بزرگ نظر داشته است.
خود پورداود درباره كارش در ادبيات مزديسنا و عمرى كه در اين كار صرف كرد. و آغاز سفرش در اين وادى چنين مىگويد: «پس از گذراندن ساليان دراز در اروپا و كمابيش شناختن ايران باستان رهسپار هند شدم و در آبانماه 1304 شمسى هجرى در آن ديار به كهنترين نوشته ايران كه گاتها باشد پرداختم و آن را از زبان اوستا به فارسى گردانيدم و در خرداد 1305 شمسى هجرى به انجام رسانيدم. پس از آن به بخش ديگر اوستا كه نامبردار به يشت است پرداختم. از بيستويك يشت سيزده «كرده» گزارش يافته، در آغاز فروردين 1307 در يك جلد به چاپ رسيده است، جلد دوم يشتها پس از برگشت نگارنده به اروپا در خردادماه 1307 فراهم گرديد و در آغاز بهار 1310 انتشار يافته است، همچنين هفتادودو هات (= فصل) يسنا را كه بزرگترين بخش اوستاست به زبان فارسى درآوردم. بيستوهفت هات (= فصل) كه در يك جلد در بهمن 1312 به چاپ رسيده است. جلد دوم يسنا كه داراى گزارش بيستوهشت فصل ديگر يسناست با گزارش بيستوچهار كرده (= فصل) ويسپرد كه آن هم بخشى است از اوستا براى چاپ به بمبئى فرستاده شد. چنانكه ديده مىشود چهار بخش اوستا كه يسنا و ويسپرد و خرده اوستا و يشتها باشد به فارسى در شش جلد گنجانيده شده است. كار بخش ديگر اوستا كه ونديداد خوانده مىشود در دست است و تاكنون نيمى از اين نامه به فارسى گردانده شده است. اين نامه دينى ايران باستان (اوستا) كه پس از هزاروسيصد سال نخستين بار به زبان امروزى اين مرزوبوم درآمده بزرگترين گزارشى (= تفسير) است كه تاكنون به اوستا نوشته شده است.»
نخستين اثرى كه پورداود از مجموعه اوستاى خود به چاپ رساند ترجمه گاثاها (گاتها) هست كه نخستين بار در 1304 در بمبئى در سلسله انتشارات انجمن زرتشتيان ايرانى بمبئى و ايران ليگ از نفقه پشوتن ماركر به طبع رسيد.
اما او گزارشى ديگر نيز از گاتها فراهم مىآورد كه از نظر روش نگارش و صحت با متن نخستين تفاوت دارد اين گزارش دوم در برلين انجام گرفته و از آنجا به هندوستان فرستاده شده است خودش در اين باره مىگويد: «با گذشتن ده سال و نيم از آغاز كار در اين زمينه و بهتر شناختن مزديسنا و نامه دينى، دريافتم كه گاتها آنچنان كه بايد به فارسى درنيامده و حق آن ادا نشده است، بر آن شدم كه ديگرباره به آن پردازم و در سر اين سرودههاى كهنسال كه يكى از بزرگترين و كهنترين آثار كتبى جهان بهشمار است بيشتر كوشش كنم. از پانزدهم ماه مه 1932 ميلادى به اين كار دست بردم تا چهارم نوامبر 1937 (= 13 مهرماه 1312 هجرى خورشيدى) به پايان رسانيدم. در اين هنگام يك سال و نيم روزى بر من نگذشت كه كمتر از ده ساعت كار كرده باشم.»
درباره همين گزارش دوم و دردسرهايى كه در راه چاپ آن كشيده است، «ديباچه» آن در 11 ارديبهشت 1321 در تهران و «پيشگفتار» آن در آغاز ارديبهشت 1323 هنگام سومين سفر پورداود به هند در بمبئى نوشته شده است، خود پورداود مىگويد «در ارديبهشت 1323 كار چاپ اين گزارش را در بمبئى راه انداخته و به ايران بازگشته، اما پس از يك سال و سه ماه انتظار در 28 تيرماه 1324 (19 ژوئن 1945) از بمبئى خبر رسيد: چاپخانهاى كه همه كتابهاى نگارنده در آنجا به چاپ رسيده به دم آتش رفت. با آن چاپخانه بزرگ و كتابخانه گرانبهايش، همين نخستين بخش و دومين بخش (يادداشتها) كه هر دو براى انتشار حاضر و آماده بوده، نابود گرديد و چنان هم در يك ساعت رنج ساليان دراز از دست رفت كه در ميان چندين هزار نسخه نيمسوخته، نتوانستند اوراقى جدا كرده از آنها يك نسخه كامل بسازند، آن يك نسخه ديگرباره براى چاپ دوم بهكار آيد. كوشش دوستان آنجا در اين زمينه نتيجه نبخشيد، نگارنده هم از اين پيشآمد تلخ، سخت آزرده و افسرده در خود نيروى آن نديدم كه پس از گذشتن سالهاى بلند ديگرباره دو جلد كتاب را كه روى هم نزيك به هفتصد صفحه است براى چاپ دوم آماده كنم… گفتيم كاوش در ميان هزاران جلد كتابهاى نيمسوخته و يا يكسره خاكستر شده سودى ندارد و از نگارنده سرگشته نيز كارى ساخته نبود و دردى به درمان نمىرسيد، با درد و دريغ در اين انديشه بودم كه چگونه از اين آسيب اهريمنى رهايى يابم، تا اينكه از بمبئى نوشتند كه بازماندگان بلسارا در ميان كتابها و اوراق پراكنده و پريشان او دو جلد
گاتها و يادداشتها را جستند و راهى به سوى رستگارى نمودار گرديد. در اين مدت هم دوست گرامى ما هوشنگ انكليسريا Anklesaria كه از سوختن چاپخانه ديرين خود زيان هنگفت ديد، خود را نباخته به چاپخانه خود ديگرباره سرورويى داد و كار را از سر گرفت و همان رادمردى كه در شش سال و نيم پيش از اين در پايان «ديباچه» او را ياد كردم و نخواست نامى از او در اين نامه برده شود، باز هزينه چاپ دوم را پرداخت. اميد است ديگر آسيبى در پى نباشد و پس از انتشار بخش دوم (يادداشتها) هم از همان چاپخانه بيرون آيد و به دوستداران ايران باستان تقديم گردد.»
يشتها
ترجمه يشتهاى پورداود بر اساس اوستاى گلدنر است كه در سه جلد در سالهاى 1890-1886 در آلمان به چاپ رسيده است، در حالى پارسيان هند خود بيشتر از ترجمه وسترگارد بهره مىجستند.
گزارش نخستين بخش يشتها، از هر خرد يشت تا خود رشن يشت، در بمبئى انجام گرفت و ديباچه آن در آغاز فروردينماه 1307 خورشيدى نوشته شده است.
گزارش بخش دوم يشتها، از فروردين يشت تا خود ونند (يشت بيستويكم) در برلين پايان يافته و ديباچه آن در يكم فروردينماه 1310 در همان شهر نوشته شده است.
نخستين بار هر دو جلد يشتها در بمبئى به چاپ رسيد و در دهه چهل در ايران به همت انتشارات طهورى به هيئتى آراسته طبع شد. پس از آن نيز در سلسله آثار پورداود، توسط انتشارات دانشگاه تهران نيز به طبع رسيده است.
يسنا
يسنا كه پنجمين جلد از تفسير اوستايى پورداود است همانند جلد دوم يشتها و خرده اوستا در برلين فراهم آمده است، يسنا داراى هفتادودو فصل است.
جالب اينكه پس از چاپ بخش نخست يسنا، بخش دوم آن بيستوچهار سال بعد به چاپ رسيد. خود پورداود در اين باره مىگويد: «نسخه همين بخش دوم يسنا را كه اينك به ديد خوانندگان گرامى مىرسد، در هشتم ارديبهشت 1314 (29 آوريل 1935) از برلين براى چاپ به بمبئى فرستادم. سالها در آنجا در گوشهاى ماند، پس از گذشتن سيزده سال كه ديدم دوستان در آنجا به كارى كه در آن رنجى نبرده و زيانى نديده، نبايد آويزش داشته باشند، ناچار با درد و دريغ نسخه خود را پس خواستم، آن نسخه در 27
فروردين 1327 در تهران به دستم رسيد، شايد اگر آن را پس نخواسته بودم، تا به امروز هم در آنجا به گوشهاى آرميده بود يا يكسره از ميان رفته بود.»
يسنا بزرگترين بخش اوستاست، روى هم داراى هفتادودو هات (فصل) است؛ پنج سرود گاتها كه از سخنان خود زرتشت است و هفده هات را دربردارد در ميان همين يسنا جاى دارند.
خرده اوستا
مجموعهاى از نيايش و نماز و درود براى هنگامهاى مختلف شبانهروز و روزهاى تبرك و جشنهاى دينى سال و براى هنگامهاى مهم ديگر همچون روز سدره پوشيدن و كشتى بستن، بچگانه و عروسى و سوگوارى و غيره است.
در پهلوى به آن خورتك اوستاك يعنى اوستاى كوچك گويند. استاد پورداود مىگويد چون خرده اوستا براى رفع حاجات بهدينان فراهم شده و ممكن است هر كسى در طى زندگى، پيشآمدهاى مخصوصى داشته باشد، چه خوش و چه ناخوش و خود را به اداى وظيفهاى دينى يا به جاى آوردن سپاسى در اوقات خوشى، يا براى تسليت خاطر خويش در مواقع ناخوشى و يا براى جبران خطاى خويش به دعا و نماز مخصوص محتاج بيند، از اين جهت محتويات خرده اوستا در نسخ خطى يكسان نيست، در برخى از آنها ادعيهاى مندرج است كه در ديگرى نيست، لابد كم و بيش نوشته شدن ادعيه در نسخ، بسته به ميل و ذوق و سليقه نويسندگان آنها بوده است، برخى از اين ادعيه كه به نظر كسى مهم و ضرورى آمده در نسخهاى درج شده و به نظر ديگرى طرف حاجت نبوده از قلم افتاده است، نظر به همين نكته است كه گذشته از قطعات اوستايى مقدار زيادى ادعيه به زبان پازند كه در قرون مختلف انشاء گرديده در نسخ مختلف خرده اوستا ضبط شده است. در ميان نسخ متعدد خرده اوستا كه در ايران و هند نوشته شده، به زحمت دو نسخه هم مىتوان نشان داد كه محتويات آنها يكى باشد.»
اما تفسير پورداود بر اساس متن اوستاى گلدنر است، او در ترجمه خود قطعات پازند را حذف كرده است.
ويسپرد
در لغت يعنى همه ردان يا همه سران و اين نامى است كه به اين بخش از نامه مينوى اوستا داده شده است. در اين بخش از اوستا چنانكه از اين نام برمىآيد، همه ردان مينوى
و جهانى برشمرده شده است، در آيين مزديسنا هر آنچه نيك و سودمند است، درخور ستايش و نيايش است و آنچه نزد پيرو اين آيين ارجمند و گرامى است در ويسپرد ياد گرديده است و به همه نگهبانان آن درود فرستاده شده است، گذشته از ايزدان يا فرشتگان، جهان مينوى و آسمان با آنچه در آن است و زمين با آنچه بر اوست از نيك و نغز، در اين بخش از اوستا بيش از بخشهاى ديگر نامه مينوى ياد گرديده است.
همچنين هر پاره و بند و سرود و واژه و گزارش اوستا ياد گرديده و همه جشنهاى دينى و هنگامهاى ستايش از بامداد و نيمروز و شب و جز اينها يكيك برشمرده شده و از هر آنچه پيوند و دلبستگى به جشن دينى دارد و چون هوم و برسم و آبزور و ميزد و بوى و جز اينها نام برده شده و ستوده گرديد و خشنودى رو يا رئيس روحانى هر يك از اينها آورده شده است.
مىتوان گفت ويسپرد سپاسنامهاى است كه نياكان نامبردار و پارساى ما براى بخششهاى ايزدى به پيشگاه دادار مهربان آوردهاند.
ويسپرد در انشاء همانند يسنا است (جز پنج سرود گاتها) بهويژه به هاتهاى 1- 27 از يسنا بسيار نزديك است و از حيث مطالب نيز در ويسپرد به كمتر مطالبى برمىخوريم كه در يسنا نباشد و به راستى ويسپرد همان يسناست، اما رساتر از آن و در آن بيشتر از يسنا، نمايندگان هر يك از آفريدگان نيك اهورمزدا به نام رتويه رد ياد شده است.
گزارش پهلوى ويسپرد به دستيارى اشپيگل با اين مشخصات به چاپ رسيده است :
Avesta II, B. herausgegÅben von F. spiegel, wien, 1858.
ونديداد
مرحوم پورداود در طى ساليان طولانى كه بر روى ادبيات مزديسنا عمر نهاده بود، بارها وعده مىداد كه آخرين بخش از اوستا يعنى «ونديداد» را نيز آماده كرده و به چاپ مىسپارد، او مىگويد: «اميد كه مزداى بزرگ يارى كند و به زودى آخرين قسمت اين مجموعه نيز كه حاوى ونديداد است ديده دوستداران فرهنگ ايران باستانى را روشن سازد.»
در پيشگفتار ويسپرد نيز مىگويد: «اميد است باز از بخشايش ايزدى برخوردار باشد و بتواند پس از اين نامه، ونديداد را كه دهمين جلد گزارش اوستاى وى خواهد بود به دسترس دوستداران آيين باستانى بگذارد.»
دكتر بهرام فرهوشى كه به پايمردى او آثار اوستايى پورداود به طبع آراسته شدند در مقدمه ويسپرد مىگويد: «پس از پرداختن اوستا، يادداشتهاى گرانبهاى استاد را كه گنجينهاى بزرگ و ارجمند است و مايه پرداختن ده جلد كتاب خواهد بود مدون ساخته و به طبع رساند.»
اما با تأسف نهتنها متن ترجمه ونديداد استاد هرگز به چاپ نرسيد، از يادداشتهاى پورداود هم خبرى نشد، جاى نگرانى بيشتر اينكه، دكتر فرهوشى نيز اكنون ساليانى است كه روى به نقاب خاك كشيده، حق است بازماندگان اين دو بزرگوار اگر مطالبى بازمانده دارند، آنها را در اختيار مؤسسات تحقيقى يا انتشاراتى مورد وثوق نهند تا آثار به طبع نرسيده پورداود به دست دلبستگان فرهنگ باستانى ايران برسد.
پورداود براى آمادهسازى اين مجموعه رنجى شصت ساله را بر خود همواره كرد، حاصل عمر فرسودن او طى سالها اقامت در اروپا و بررسى و تحقيق در آثار بزرگترين اوستاشناسان اروپايى گنجينهاى است كه امروز بهعنوان ترجمان اوستا و تفسير آن از اين بزرگوار در اختيار داريم، اما تأثير اين مرد بزرگ در همين حد نبود، او آنچنان دلبسته فرهنگ كهن ايران بود كه توانست اين عشق را در بستر آموزش به جوانان بيشمارى منتقل كند و همين باعث پرورش جوانانى پژوهشگر در اين زمينه شد، حتى اين دلبستگى در نظم و نثر فارسى نيز اثر نهاد و رد پاى داستانهاى اساطيرى در آثار جديد هم نمايان شد، نامگذارى در خانوادهها نيز مؤثر و لغات مهجور نيز احيا شدند.
او در روش تفسير خود علاوه بر اتكاء بر متن اوستا، از مقايسه اوستاشناسان بزرگ اروپا نيز بهره برده، بهويژه به ترجمه «ولف» بيشتر نظر داشته است، همينطور كتاب گرانقدر «فرهنگ ايران كهن» اثر بارتولومه بسيار مورد استفاده او بوده است. از برجستگىهاى ترجمه او انتخاب معادلهاى درست از متون ادبى در برابر واژه اوستايى است. شيوه كار او متكى بر پژوهش غربى است و از همان شيوههايى كه در بازخوانى يا ترجمه متون مذهبى يا زبانهاى كهن و فراموش شده بهكار مىرود استفاده كرده است.
پورداود امانتدارى را در حد اعلاى خود رعايت كرده و اجازه هيچگونه دخل و تصرف و كم و زياد كردن متن اصلى را نكرده و آنها را همانگونه كه بودهاند بنابر قواعد دستورى معنا كرده است.
ديگر از ارزشهاى كار وى، آوردن مقدمههايى در آغاز هر يك از بخشهاى اوستا است كه توضيحاتى درخور در هر فصل مىآورد، به گونهاى كه خواننده عادى مىتواند ديدگاهى كلى نسبت به فصل مورد نظر خود بهدست آورد. به همين نحو هم كلمات اوستايى و توضيحات لازم درباره آنها آورده شده است.
در اين كتاب علاوه بر ترجمه متن اوستا، فرهنگ بزرگى از ريشهشناسى واژگان پارسى فراهم آمده است.
متن كنونى كه در اختيار علاقمندان و دوستداران فرهنگ باستانى قرار مىگيرد در چهار جلد فراهم شده است، يكى از دلايل اصلى پرداختن به ارايه متنى جديد از آثار استاد پورداود، اشارهاى است كه علامه مرحوم محمد قزوينى در نامهاى درباره جلد اول يشتها به استاد پورداود در باب مسايل سجاوندى Punctuations يادآور مىشود : «افسوس كه در مسئله سجاوندى در اين كتاب اندكى اهمال ورزيده شده است، مثلا جمل و كلمات مستقله از يكديگر بهواسطه نقطه يا ويرگولى يا خط افقى با قدرى فاصله از يكديگر تمايز داده نشده است و به اين جهت بسيارى از اوقات مطالب در يكديگر تداخل شده، براى خواننده اشكالات ديگرى فراهم مىآورد و فهم عبارت را تا اندازهاى در وهله اول قبل از مراجعه ثانوى و ثالث تاريك كرده است، مثلا در موضعى مرقوم فرمودهايد : «مَرِت مرد انسان مردنى درگذشتنى» خواننده در وهله اولى خواهد خواند: «مرد انسان مردنى درگذشتنى.» به تتابع اضافات و با خود خواهد گفت: مرد انسان يعنى چه! ولى پس از اندكى مراجعه و فكر، مقصود سركار را درخواهد يافت كه اين است: «مرد، انسان، مردنى، درگذشتنى» يعنى اين كلمات اربعه متقاربةالمعنى عطف به يكديگرند و در عين اينكه هر كدام از آنها تفسير مستقلى است براى كلمه «مَرِت» از اجتماع آنها معآ و روى هم رفته اصل حاق معنى «مرت» بهتر دستگير خواننده مىشود، در فرهنگ آخر كتاب همه جا از مراعات اين نكته جزيى غفلت ورزيده شده است، در فرهنگهاى متقدمين كه آن وقت نقطه و ويرگول و نحوذلك رسم نبوده در اينگونه موارد هميشه و بلااستثناء يك واو عاطفه مىافزودهاند كه درست آن واو عاطفه كار ويرگول امروزى را انجام مىداده است و مىگفتهاند مثلا: «مَرِتَ مرد و انسان و مردنى و گذشتنى» و به اين طريق مطلب به كلى روشن مىشده است.
و ديگر بسيار حيف كه يك فهرست اعلام الرجال والاماكن به كتاب الحاق نفرمودهايد تا فايده آن اتم باشد.»
اين متن سراسر ويراسته شده، رسمالخط امروز فارسى بر اساس روش فرهنگستان زبان فارسى در آن اعمال و از اغلاط چاپى پيشين كاملا پيراسته شده است.
سراسر متن چهار جلد كتاب با حروف يكسان و شيوه نگارش همسان تدوين شده و فهارس لازم براى هر بخش فراهم آمده است.
نوشتهاى از دكتر محمد معين در اطراف زندگى شادروان پورداود به كتاب افزوده شده تا در شناخت بيشتر استاد براى علاقمندان مفيد باشد.
در برخى از مجلدات پيشين متن پهلوى اثر آمده بود و در برخى نه براى حفظ يكدستى متن پهلوى را كنار نهاده و در واقع ترجمه و تفسير متن كامل اوستا را به دوستداران عرضه داشتهايم.
واژگان پهلوى متن را بهصورت فرهنگ به پايان هر جلد آوردهايم تا براى محققان اين رشته بيشتر قابل استفاده باشد. اميد كه اين كوشش كه حدود سه سال براى آن عمر صرف شده مورد قبول و تأييد دوستداران فرهنگ ايران باستان قرار گيرد.
فريد مرادى
تابستان 1393
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.