گزیده ای از کتاب اخلاق (ارسطو)
كتاب حاضر يعنى اخلاق كه معروف به اخلاق نيكوماكوس مىباشد و گفته مىشود كه ارسطو آن رابه اسم پسر خود (نيكوماكوس) ناميده است در ده بخش تدوين يافته و با نظريه «سعادت» به اتمام مىرسد كه مىتوان آن را فشرده كتاب و كليد آن محسوب داشت
در آغاز کتاب اخلاق (ارسطو)؛ می خوانیم
فهرست مطالب
زندگى و آثار و انديشههاى ارسطو 7
گفتارى از مترجم 33
كتاب اول. در خير و سعادت 41
كتاب دوم. فضيلت 75
كتاب سوم. دنباله فضيلت: شجاعت و اعتدال مزاج 99
كتاب چهارم. ساير فضايل 137
كتاب پنجم. عدالت 175
كتاب ششم. فضايل عقلانى 213
كتاب هفتم. عدم اعتدال و لذت 241
كتاب هشتم. دوستى 281
كتاب نهم. دنباله دوستى 317
كتاب دهم. خوشى و سعادت واقعى 351
ضميمه نخست بر كتاب اخلاق نيكوماخس 389
قسمت اول. مسئله اخلاق در دنياى قديم 391
اخلاق قبل از ظهور حكيمان 392
سقراط، اخلاق عملى، تعليم فضيلت 397
اخلاق نظرى، مقرون بودن فضيلت با علم و سعادت 398
افلاطون، فضايل، اصولشان ناشى از عقل است و وحدتشان در عدالت 401
غايت خير و نيكى و عوامل آن، لذت دانش، تقوا و سعادت، كيفر گناه 404
ارسطو، قانون اخلاقى: تقوا و سعادت، فضايل: عدالت و دوستى زندگانى… 408
خصوصيات اخلاقى، پس از ارسطو، اخلاق فردى 417
پيشگامان اپيكور، مكتب سيرنائيك 417
اپيكور، تعريف لذت، لذايذ روح، نظريه راجعبه اميال، تقوا 419
پيشگامان رواقيان؛ كلبىها، دفاعيه از كوشش و همت؛ پيرون، بىاعتنايى مطلق 424
رواقيان؛ طبيعت و اراده، اخلاق فردى، عقل، اخلاق اجتماعى، حقوق طبيعى… 426
تعاليم اپيكور (اپيكوريسم) در رم، لوكرس، مسلك رواقيان در رم… 434
اپيكتت، مارك اورل؛ تسليم و توكل مذهبى 438
افلاطونيان جديد، اخلاق عرفانى، توجه به خداپرستى، فضايل علمى 440
خصوصيت اخلاق در دنياى قديم: مفهوم تكليف و وظيفه 444
قسمت دوم. مسئله اخلاق در دوران جديد 447
- اخلاق در عالم مسيحيت: ايمان، اميد، احسان 447
- اخلاق در قرون وسطى: وجدان اخلاقى 450
دكارت: اخلاق تجربى (استقرايى): روح و اتحادش با جسم، نشئه روح، علم و حسن نيت 423
مالبرانش، مناسبات تكامل، عشق به انتظام 462
اسپينوزا، ترتب: به مفهوم مطلق نه خيرى وجود دارد و نه شرى، عافيت،… 466
لايبنيتس؛ خير محض، غريزه اخلاق و عقلانى: طبيعت و فضل الهى، نظريه عشق 473
سيستمهاى اخلاقى مبتنى بر انتقاع: «هابس؛ نفع شخصى؛ «هلوتيوس»؛… 478
بنتام؛ حساب اخلاقى: نفع عام 483
اخلاق مبتنى بر احساس: مفهوم اخلاق، غريزه اخلاق آدام اسميت ــ تمايل طبيعى 486
كانت: اخلاق مبتنى بر اصل تكليف تبدل صورت قانون به ماده، استقلال اراده 492
«استوارت ميل»: كيفيت لذايذ، خودپسندى و نوعدوستى 498
«هربرت اسپنسر»: دست تقدير اخلاق 482
قسمت سوم. مسئله اخلاق در قرن نوزدهم و بيستم 507
فلسفه اولى آلمانى و مسئله اخلاق 509
فلسفه تحققى اوگوست كنت 512
شارل رنوويه و علم اخلاق 517
اخلاق و مفهوم زندگانى: گويو، نيچه، اخلاق عملى (مبتنى بر خود قضايا) 521
فرردريك نيچه 523
مكتب اجتماعى: علم رفتار و كردار 532
جنبه علمى و باطنبينى در اخلاق 537
لغات و اصطلاحات 543
زندگى، آثار و انديشههاى ارسطو
تولد ارسطو در 384 پيش از ميلاد بوده است، براساس روايت اپللودور آتنى كه باعث نقل آن در منابع مختلف منجمله الفهرست ابنالنديم نيز شده است وى 63 سال زندگى كرده و در حدود 321 پيش از ميلاد چشم از جهان بسته است.
ارسطو اصلا اهل ايونى (يونان) بوده است، پدرش نيكوماكوس از نسل اسكلپيادس و مادرش پايستاس نيز از همان قوم بوده است. محل تولدش استاگيرا[1] در ساحل شرقى شبهجزيره خلقيديه كه به كالسيدس[2] شهرت داشت در ضلع تراسيان[3] از بلاد مقدونيه قرار داشت، در آن دوران اين منطقه مستعمره يونان بود، مادر ارسطو نيز از شهر كالسيس[4] مىباشد كه در اواخر عمر ارسطو در همين شهر گوشهگيرى اختيار نمود.
براساس منش ايونىها، ارسطو نيز به كشف حقايق طبيعت علاقمند شد، فلاسفه اين ناحيه، نخستين كسانى بودند كه پژوهشهايى در اطراف طبيعت نمودند، ارسطو نيز از آغاز يك مشاهدهگر حقايق طبيعت بود.
نيكوماكوس، پدر وى، دوست و پزشك خانوادگى آمينتاس[5] دوم پدر فيليپ بود و در قصر شاهى زندگى مىكرد، پسر وى با فيليپ پسر شاه، به علت نزديكى سن، دوستى پيدا كرده بود كه اين دوستى تا مرگ فيليپ نيز ادامه يافت. در باب تربيت ارسطو اطلاعاتى در دست نداريم، تنها مىدانيم كه پس از درگذشت پدرش، پروگزينوس آتارنى[6] كفالت او را بهعهده داشته و اين تا هفده سالگى بود كه ارسطو به آتن رفت و به آكادمى افلاطون وارد شد. ارسطو هيچگاه محبت پروگزينوس را فراموش نكرد و حتى وصيت كرد كه دخترش را به عقد نيكاتور پسر پروگزينوس درآورند.
بايد گفت كه طبابت شغل خانوادگى آنان بوده و همين در تربيت و فطرت ارسطو تأثيرى نمايان داشته است، علاوه بر اين حضور در دربار نيز در صفات ظاهرى او تأثيرى بارز نهاده است.
ارسطو در 367 پيش از ميلاد، به آتن آمد كه در آن زمان كانون بزرگ علم و دانش يونان بود، در آن دوران از نفوذ سوفسطايىها نيز كاسته شده و جوانان با شور از هر سو رو به آكادمى مىآوردند و در اطراف مردى گرد مىآمدند كه به باور آتنىها از نسل آپولون بود، مردى گوشهگزيده و به خدا پيوسته، گويا خدا هم نظر عنايت خود را به او معطوف داشته و دلى پر از گنج و زبانى گهرسنج به او عطا كرده بود.
با حضور ارسطو در آتن، گويا افلاطون در سيسيل بود و ارسطو پيش از ورود به آكادمى بهاحتمال، آموزش خود را نزد ايزوكرات شروع كرده و در 365 پيش از ميلاد با بازگشت افلاطون، به آكادمى پيوسته است.
مدت تحصيل ارسطو را در آكادمى حدود بيست سال دانستهاند، او تا مرگ استادش افلاطون در 347 پيش از ميلاد همواره همراه و ملازم وى بود. افلاطون نيز به اين شاگرد خود نظر عنايتى داشته و از او با عناوينى همچون «عاقل»، «بسيارخوان» و گاه «عقل مدرسه» نام برده و ضمن ستايش از كوششهاى وى مىگفت: «او لگام بهكار دارد نه مهميز». شايد به علت همين برترى نسبت به ديگر شاگردان بوده كه عدهاى را به اين باور رسانده كه او در برخى مسائل با استادش اختلاف داشته است.
به هر حال گفته مىشود كه براساس همين اختلافات ارسطو مدرسه را ترك كرده، و مانند كرهاسبى كه بر مادر خود عصيان كند نسبت به استادش گستاخى كرده و افلاطون نيز گويا او را از خود رانده است، حتى آمده است كه ارسطو در روزگار زندگى افلاطون مدرسهاى مشابه آكادمى گشوده است. البته اينها هيچكدام سنديت تاريخى ندارد و گويا رابطه پرمهر استاد و شاگردى تا مرگ افلاطون بين آن دو برقرار بوده است. ارسطو اگر در
جايى هم حلقه درسى برپا داشته، تحت نظارت و تعاليم آكادمى بوده و در همين كتاب اخلاق نيز گرچه گاه در مقام انتقاد از ديدگاه استادش برمىآيد، اما ادب را فرو نمىنهد.
اختلاف ديدگاه ارسطو با استادش درباره «مُثُل» و «خير فى ذاته» بوده است و اين هم نشان از آزادى فكر ارسطو و نه رودررويى با افلاطون دارد.
در برخى منابع آمده كه ارسطو به اشتغالات سياسى نيز مىپرداخته، مثل نمايندگى فيليپ نزد مردم آتن كه اين هم با طبع و خلقوخوى ارسطو هماهنگ نبوده است.
در دوران حيات ارسطو حكومتهاى محلى و كوچك در سراسر يونان برقرار بودند به همين دليل در انديشه ارسطو حكومت شاهى عادلانه بر ديگر انواع حكومتها برترى داشت. البته اين به اين مفهوم نيست كه ارسطو از دخالت در سياست خود را بركنار مىدانسته، سياست به منزله تدبير امور مردم و تمشيت درست خواستهاى عموم مورد نظر فيلسوف بوده و به همين علت سلوك برحسب عقل و وجدان را بر حاكمان واجب مىدانسته است. به اين بينه افسانه يا حقيقت شاگردى اسكندر نزد ارسطو و يا آموزش اسكندر براى پيشبرد امر حكومت از چنين زاويهاى قابل تحليل و بررسى است.
دوره زندگى علمى ارسطو را مىتوان به سه بخش تقسيم كرد، نخست دوره كارهاى فلسفى او در مكتب افلاطون كه از 17 سالگى تا سى و هفت سالگى يعنى تا 347 پيش از ميلاد دوام داشته است، دوم دوره زندگى او در اسوس[7] در برابر جزيره ليسپوس[8] و هم در مقدونيه در پيلا[9] قرار گرفته كه اين دوره هم دوازده سال يعنى تا چهل و نه سالگى ارسطو در سال 335 پيش از ميلاد ادامه يافته است، اين دوران با به سلطنت رسيدن اسكندر خاتمه مىيابد. دوره آخر يا سوم كه از 335 تا 322 پيش از ميلاد يعنى از چهل و نه سالگى تا 62 سالگى او تداوم مىيابد، اين دوران با حيات فلسفى و در آتن بهعنوان رئيس مكتب مشائيان و بالاخره با مرگ او در كاليسيس[10] توأم است.
شايد مهمترين دوران زندگى ارسطو همان زمانى است كه در آكادمى نزد استادش افلاطون 61 ساله به كسب معرفت مىپرداخت. اين دورانى است كه آكادمى از تفكر سقراط فاصله گرفته و به سمت «مُثُل» و تقسيمات فرعى آن گرايش يافته بود.
در آكادمى و در همين دوران افكار مابعدالطبيعه و گرايش به منطق در ارسطو پيدا شد. در آن محيط البته به رياضى بهويژه هندسه و هيأت توجه جدى مىشد، قوانين افلاطون و دانش طب هم مورد توجه بود كه ارسطو از همه آنها بهره مىبرد، ديدگاه ارسطو در باب «حكومت مثالى»[11] در كتاب سياست وى بهروشنى ديده مىشود.
ارسطو چندان پاىبند كسب رياضيات نبود، اما علاقهاى وافر به علوم طبيعى از خود بروز مىداد. گرايش افلاطون به «مُثُل» بنايى طبيعى را بر شالوده اشكال هندسى و قانون مجرد اعداد[12] نهاد، اما علاقه ارسطو در دستهبندى «اجناس» و «انواع» او را بهسوى دنياى طبيعى اعضاء كشانيد. عليرغم همه اينها ارسطو تا پايان حيات افلاطون در حلقه درس او ماند و جز محبت و علاقه بين استاد و شاگرد نبود.
پ[1] . Stagira
[2] . Chalcidice
[3] . Thracian
[4] . Chalcis
[5] . Amyntas
[6] . Proxenus of Atarnevs
[7] . Assus
[8] . Lesbos
[9] . Pella
[10] . Chalicis
[11] . ideal state
[12] . Numbers
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.