کتاب “اروس” نوشتۀ نیکولا ابل-هرش ترجمه ملیکا خوش نژاد
گزیده ای از کتاب “اروس”
اروس باور به نیرویی است که مؤلفههای وجود انسان را __ از لحاظ جسمانی از طریق عمل جنسی، از لحاظ عاطفی از طریق عشق و از لحاظ روانی به وسیلۀ تخیل __ «به یکدیگر پیوند میدهد».
در زمانۀ فروید و از نظر بسیاری از معاصرانش، صحبت کردن از عمل جنسی، بهویژه آرزوها و فانتزی[1]های کودکان در این خصوص تکاندهنده بود. اما امروز برای ما دیگر چه چیزی تکاندهنده خواهد بود؟ در اینجا بررسی خواهیم کرد که بدون عشق نمیتوان از آمیزش (جنسی، عاطفی یا فکری) بهرهمند شد. البته که میتوان بدون عشق هم عمل جنسی را انجام داد __ محض نمونه در پدوفیلیا __ اما این عمل با آمیزش فرق دارد. در عشقی که برای آمیزش ضروری است هر کدام از طرفین تفاوتهای دیگری را به رسمیت میشناسد؛ هر یک سوژهای جداست و درعینحال که ابژۀ محبوب دیگر ی است زندگی مستقل خود را نیز دارد. بدون چنین رابطهای هیچ «دو»یی جهت پیوند خوردن در آمیزش وجود نخواهد داشت.[۲]
بحث را از مفهوم «غریزۀ زندگیِ» فروید آغاز میکنم، غریزهای که وی آن را «اروس»[2] مینامد. فروید، پیش از معرفی اروس، بر میل جنسی به منزلۀ خاستگاه انگیزه و انرژیِ بسیاری از فعالیتها بسیار تأکید میکند، چه این فعالیتها، آشکارا جنسی باشند چه نباشند و هنگام معرفی مفهوم اروس، میل جنسی را نیز در آن گنجانده و اصل کلی «جاذبه» را نیز به آن افزون میکند. از نظر او، اروس عامل به هم پیوستن چیزهاست و میتوان اضافه کرد که چیزها را طوری به هم پیوند میزند که به خلق چیزی زنده یا نو منتهی شوند.
فراسوی اصل لذت
فروید در اواسط زندگی، تحت تأثیر جنگ و واقعۀ مرگِ دخترش سوفی، مطلبی مینویسد که خود آن را مقالهای مبتنی بر حدس و قیاس[3] توصیف میکند؛ مقالۀ «فراسوی اصل لذت» (۱۹۲۰) سفری اکتشافی است در دو دیار زندگی و مرگ که فروید آنها را تحت عنوان «غرایز»[4] زندگی و مرگ به صورت دو مفهوم در آورده و پرسشهای جالبی مطرح میکند؛ مثلاً: منشاء حیات چیست؟ آیا مرگ از ابتدای زندگی وجود داشته است؟ حتی به زیستشناسی روی میآورد و یافتههایش را هنگام اندیشیدن دربارۀ پویایی ذهن به کار میبندد. وی به این نتیجه میرسد که «غریزۀ زندگی» یا اروس است که «همۀ چیزهای زنده را به یکدیگر پیوند میدهد».[۳] در آثار بعدیاش، از این هم پیشتر میرود و خاطرنشان میکند که اروس جوهرهای زنده را به شکل واحدهایی بزرگتر در میآورد تا زندگیشان دوام و بالندگی بیشتری پیدا کند».[۴] همچنین «هدف اروس پیچیدهتر کردن زندگی و البته صیانت از آن است».[۵]
یکی از پژوهشهای زیستشناسی که توجه او را به خود جلب کرد مربوط به «تفاوتهای حیاتی»[5] بود. این پژوهش دربارۀ مطالعۀ سلولهایی بود که به یکدیگر میپیوستند و بعد دوباره از هم جدا میشدند؛ در این روند، سلولها از نو جوان میشدند. فروید معتقد است گرچه ارگانیسمها معمولاً به رهایی از تنش تمایل دارند، همین تمایل بهتدریج منجر به مرگ میشود (نک: «یادداشتی در باب تاناتوس»، در ادامه) و همزمان
وحدت با جوهر زندۀ فردی متفاوتْ آن تنشها را افزایش میدهد و باعث بروز چیزی میشود که میتوان «تفاوتهای حیاتی» تازه نامید و پس از آن باید با آن زندگی کرد.[۶]
از نظر فروید، این بههمپیوستگی سلولها پیشدرآمد تولیدمثل جنسی در موجودات پیشرفتهتر است که چنان که امروز میدانیم شامل بازترکیب مواد ژنتیکی میشود. فروید به روندی زنده نظر دارد که در آن «به هم پیوستن» در بخشهای درگیر تأثیری مخرب و درعینحال جوانکننده دارد. اروس تنشی در ارگانیسم است.
در همین باره اخیراً پرسش جالبی دربارۀ تفاوت میان شبیهسازی[6] و تولیدمثل مطرح میشود. هر دو فرآیند به زندگی ختم میشود؛ بااینحال، شبیهسازی تکرار چیزی است که از قبل وجود داشته، ولی بدن در بازتولید جنسی، نخست باید با اسپرم مواجه و میزبان آن شود و بعد هم میزبانِ جنینِ در حال رشد؛ و این در حالی است که معمولاً هر عنصر خارجی برای سیستم ایمنیْ خطر به شمار میرود.
فرد در زندگی عاطفی/ روانیاش میتواند مانند یک سیستم ایمنی که تجارب یا ایدههای خارجی را دفع میکند واکنش نشان دهد. شرط امکان آمیزش جنسی، عاطفی یا روانی، پذیرش «خارجی بودن» یا متفاوت بودن فرد یا ایدۀ دیگر است. بخشی از دشواری این کار ناشی از پی بردن به این نکته است که دیگری واجد چیزهایی است که خود فرد فاقد آنهاست. برای مثال، جنسیتِ مقابل بدنی با مشخصههای جنسی متفاوتی دارد. درعینحال، همین تفاوت خبر از چیزی تازه میدهد و شرط لازم برای آمیزش __ اعم از جنسی، عاطفی یا فکری __ عناصر متفاوت است.
[1]. فروید میان فانتزیهای ناآگاه و فانتزیهای آگاه قائل به تفاوت بود. جیمز استراچی، مترجم آثار فروید به زبان انگلیسی، و پس از او عموم روانکاوان فانتزیهای آگاه را به صورت fantasy مینویسند و فانتزیهای ناآگاه را به شکل Phantasy. نویسندۀ این کتاب همین حیث دوم را مد نظر داشته است. برای مطالعۀ بیشتر نک: فانتزی از همین مجموعه.
[2]. Eros
[3]. speculative
[4]. استراچی واژۀ آلمانی Trieb را به instinct برگرداند که بعدتر آشکار شد معادل صحیحی نیست، چرا که منظور فروید اشاره به امیال و تمناهای خاص انسان بود و نه غرایز مشترک میان انسان و حیوان. از همین رو مترجمان بعدی واژۀ drive را جایگزین معادل قبلی کردند و در فارسی نیز معادلهایی نظیر «رانش» و «رانه» به کار رفت که به منظور فروید نزدیکتر بود. بااینحال، چون نویسندۀ کتابی که در دست دارید تعمداً از همان واژۀ instinct استفاده کرده است، در ترجمۀ فارسی نیز معادل «غریزه» آمده تا وفاداری او به سنت روانکاوی بریتانیایی منتقل شود، وگرنه معادلهای درستتر همانا «رانش» و «رانه»اند.
[5]. vital differences
[6]. cloning : شبیهسازی یا همسانهسازی، فرایند ساختن همسان چیزی در زیستشناسی به طور کلی به فرایندهایی گفته میشود که برای آفرینش المثنای پارههایی از دیانای (شبیهسازی دیانای) یاختهها (شبیهسازی یاختهای) یا اندامگان (مانند شبیهسازی انسان) به کار میروند.
کتاب “اروس” نوشتۀ نیکولا ابل-هرش ترجمه ملیکا خوش نژاد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.