محالِ ممکن

غلامحسین ساعدی

کتاب «محال ممکن» اثر غلامحسین ساعدی، مجموعه‌ای از فیلمنامه‌ها و سفرنامه‌های این نویسنده برجسته ایرانی است که برای اولین بار به صورت یک کتاب مستقل منتشر شده است. غلامحسین ساعدی، که به عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات معاصر ایران شناخته می‌شود، در این اثر به موضوعات مختلف اجتماعی و فرهنگی می‌پردازد و با نگاهی انتقادی به جامعه، قصه‌هایی را روایت می‌کند که گاه به مسائل انسانی و گاه به واقعیت‌های تلخ زندگی اشاره دارند.

 

 

130,000 تومان

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

غلامحسین ساعدى

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

اول

قطع

رقعی

تعداد صفحه

128

سال چاپ

1403

موضوع

داستان ایرانی

وزن

250

جنس کاغذ

بالک (سبک)

کتاب «محالِ ممکن» نوشتۀ غلامحسین ساعدی

گزیده‌ای از متن کتاب:

ما نمی‌شنویم

محال ممکن

از همه جا می‌شود شروع کرد

 

 

 

 

 

 

یک اتاق کوچک، با پنجره‌ای به بیرون، یک زیلو و یک دست رختخواب، یک مشت ظرف و خرت‌وپرت، مقداری کتاب و روزنامه، همه درهم و برهم، کت و شلواری آویزان به یک گل‌میخ. در اتاق به راهرو نیمه‌تاریکی باز می‌شود، و پنجره، با پرده‌ی ضخیمی پوشیده است.

 

بعدازظهر

 

صدای غرش یک مارش نظامی از بیرون شنیده می‌شود.

 

مرد جوانی در بستر افتاده، آشفته و کلافه، جابه‌جا می‌شود، از این دنده به آن دنده می‌غلتد، جای سرش را عوض می‌کند. صداها  هم‌چنان بلند است. مرد می‌غلتد، متکا را برمی‌دارد و روی صورت و گوش‌هایش می‌گذارد. مارش، مارش، مارش نظامی از بیرون. مرد جوان با  خشم بلند می شود و می‌نشیند، انگشتانش را لای موها کرده، دنبال چاره است. یک‌مرتبه از جا می‌جهد، مشتی قرص از جیب کت درمی‌آورد. چندتایی را می‌بلعد، جرعه‌ای آب می‌خورد، روی بستر می‌نشیند. صدای مارش آرام‌آرام دور می‌شود و به دنبال آن صدای قدم‌هایی که بر کلف خیابان کوبیده می‌شود.

 

مرد جوان دراز شده، سرش روی متکاست. پلک‌ها روی هم، درازکش کامل، عضلات شل، تسلط خستگجی، خواب نزدیک است که یک‌مرتبه نعره‌ی بلند و گوش‌خراشی از بیرون شنیده می‌شود. 

 

صدا: اگر در شرایط وسیع کنونی، به نظام خاص سیستم‌های مترقی و جوامع مرفه توجه کنیم، روشن خواهد شد که با چه مایه از دقت و امانت، قوانین و جرایم نیروهای عظیم و فنی و کارگری به القاء و حذف کامل روابط و دگرگونی‌های دامنه‌دار در امر برنامه‌ریزی و برنامه‌داری و ایجاد کمیسیون‌های پیش‌رفته، در امر تجارب نظامی و آموزشی و هدف‌های روشن و تازه‌تری در رشد مسائل اقتصادی و خلق قدرت باروری، پیش‌رفت‌های قابل‌توجهی به دست آمده است. سلامتی کامل کانون‌های پرورش جسم، در قبال درآمد سرانه‌ی شعبه‌های اختصاصی مسئولیت و وظایف سازمان‌های آشنایی را چند برابر ساخته و نتایج و نمودارهای چوبی تکامل مدیریت به شایستگی نسبی رسیده است. با توجه به این نکته که تمام منابع حاصله، از نظر ضعف دستگاه الزامی، صرف پیشرفت سرگرمی‌ها و تغییر چارپایه‌ها، غیر قابل پیش بینی و کاملاً اصولی است.

مرد جوان وحشت‌زده، روی تخت نشسته است. صدا، لحظه به لحظه، بیشتر اوج می‌گیرد، اضطراب و خشم مرد جوان، از اندازه بیرون  است. بلند می‌شود و پرده را با یک حرکت تند، کنار می‌زند و پنجره را باز می‌کند.

بیرون میدانچه‌ای‌ست وسیع با خانه‌ای درهم و مخروبه، دیوارها همه گلی و ریخته. پیرمرد عابری در زاویه‌ی کوچکی ناپدید می‌شود. چند سگ خسته و خواب‌آلود، در گوشه و کنار پرسه می‌زنند. یک جیپ آرتشی، از گوشه‌ای وارد می‌شود و بدون توقف در کوچه ی دیگری ناپدید می‌شود. دوتا بچه که توی آشغال بازی می‌کردند، با دیدن جیپ بلند شده، فرار می‌کنند.

مرد جوان چشم به بلندگویی  دارد که بالای تیر روبه‌روی خانه‌ی او نصب شده. بلندگو رو به میدان، هم‌چنان غرا و رسا، مشغول سخن‌پراکنی است. مرد جوان همه جا را می‌پاید و بعد به داخل اتاق برمی‌گردد و از در خارج می‌شود.

بلندگو، هم‌چنان نعره می‌کشد که مرد جوان با دو تکه آجر، جلو پنجره ظاهر می‌شود. کینه‌ی شدید او را از عضلات درهم و فشرده‌ی صورتش می‌شود دریافت. لحظه‌یی نگاه می‌کند و موضع می‌گیرد، و لحظه‌دیگر پاره‌آجر را محکم به بلندگو می‌کوبد. بلندگو به سکسکه می‌افتد و بعد صدا، آرام‌تر به صحبت ادامه می‌دهد. مرد جوان قدمی عقب‌تر می‌گذارد، پاره‌آجر دوم را محکم‌تر به  طرف بلندپو پرت می‌کند. صدا یک‌مرتبه بریده می‌شود. مرد جوان نفس راحتی می‌کشد و نگاه طولانی به تمام میدان می‌کند، با خیال راحت پنجره را می بندد.

مرد جوان روی بستر افتاده، سیگاری روشن کرده. حستگی شدیداز صورت و اندام او پیدا است. صدای بلندگو، یک‌مرتبه اوج می‌گیرد.

صدا: تصویب نهایی و تعاون کامل لایحه‌یی که از انجام حداکثر وسایل پشتیبانی کند، و تشکل بی‌نظیر انشعابات و افزایش کامل زیرکشت‌ها، در اثر حرکت تازه، که از طلیه‌های نوین در اجرا و قبول بی‌نظیر آئین‌نامه‌ها و وصول کامل حق مشوت‌های بیمه‌یی که با پرداخت شرافتمندانه‌ی نیروی عظیم کشاورزی و اجرای آئین‌نامه‌های کلی اجتماعی و انفرادی و گسترش تکامل آسایش‌های ساختمانی به منصه‌ی ظهور رسیده، تأسیسات بی‌نظیر مرحله‌ای را که از راه‌های پررونق امور سرپرستی باعث تقویت فکر صاحبان نحیف تعاونی شده، از عدم وصول باز داشته است و نتیجه این‌که وسایل پانصد تختخوابی، مایه‌ی سربلندی و آشوب احساسات ضد میهنی در تمام شئونات اجتماعی و فلسفی، به یک نوعی بی‌قوارگی پرشکوه کشانده شده است. چنین  است که درهم‌ریختگی‌های اعصار و قرون، امروزه به یک نوع ابتذال در تخم‌افکنی چه از حیث بهداشت و چه از نظر اعتبارات، پدیده‌ی اصلی آموزشی مدارش حرفه‌یی را سبب شده است.

مرد جوان بلند شد پنجره را باز می‌کند. لحظه‌یی به تماشا می‌ایستد و بعد با عجله از اتاق بیرون می‌رود، در یک لحظه‌ی کوتاه با چوب بسیار بلندی که چنگکی به انتها دارد، مصمم به طرف پنجره می‌آید و خم می‌شود و بیرون را نگاه می‌کند. همه جا خلوت است. پا روی لبه‌ی پنجره می‌گذارد و بالا می‌رود. ضربه‌ی محکمی به بلندگو می‌زند، بلندگو به تته‌پته می‌افتد و به طرف میدان برمی‌گردد، و دوباره راحت و مطمئن و استوار، به گفتار خود ادامه می‌دهد. مرد جوان دوباره تمام گوشه و کنار میدان را نگاه می‌کند. یک مرتبه جیپ ارتشی از گوشه‌یی وارد میدان می‌شود. مرد جوان پایین می‌پرد و خود را مخفی می‌کند. جیپ در جهت دیگری ناپدید می‌شود. مرد جوان دوباره از لبه‌ی پنجره بالا می‌رود و چنگک را به سیم بلند بند می‌کند و می‌کشد. سیم پاره می‌شود و بلندگو از صدا می‌افتد. نفس راحت و بلند. پنجره را می‌بندد و پرده‌ها را می‌کشد و خود را روی تخت می‌اندازد. و پیش از این‌که آرام بگیرد، صدا، صدای بلندگو، شدیدتر به گوش می‌رسد.

صدا: پیروزی‌های بزرگی که این اواخر نصیب دستگاه‌های تأمینی و شرکت‌های اتکایی شده، راه را برای وصول به مرحله‌ی سوم اعتمادات آماده ساخته است. آزادی کامل محاسن، ضمن اوج مبارزه بر علیه پویندگان واقعی ضد تشکیلات باعث شده که یک سری کمیته‌های توفیقی از نقش‌پذیری طبقه‌ی روشن و فعال مملکت به وجود آید. در نتیجه، فعالیت‌های پی‌گیر همه‌ی آن‌هایی که از تعدیل چشم‌گیر تضمین، خسته شده‌اند، و تمام مشکلات علومی را در امر انقلاب نابسامانی‌های ویژه‌ای نادیده می‌گیرند، در توضیح نامه‌ای استانداردشده باعث جشن و سرور مردم غیور خواهد شد.

مرد جوان بلند می‌شود و با تشویش، پرده‌ها را کنار می‌زند و پنجره را باز می‌کند. بلدگو برگشته، رو به اتاق او نعره می‌کشد. سیم تازه بریده‌شده، هنوز از تکان باز نایستاده است. مرد جوان متعجب و حیرت‌زده است. چشم به حنجره‌ی تیره‌ی بلندگو دوخته، تعجب او لحظه به لحظه جای خود را به خحشم خاموش‌نشدنی می‌دهد. مرد برمی‌گردد و از در خارج می‌شود. لحظه‌ای بعد با هفت هشت تکه‌پاره آجر جلوی پنجره ایستاده.

صدا: اما در این میان ژولیده‌ایشان و کج‌رفتاران محکوم به فنا که چشم دیدن هیچ نوع پیش…

پاره‌آجر به بلند می‌خورد، صدا یک لحظه بریده می‌شود.

انتشارات نگاه

کتاب «محالِ ممکن» نوشتۀ غلامحسین ساعدی

انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “محالِ ممکن”