کتاب «سیاست خارجی افغانستان» نوشتۀ محسن مدیرشانهچی
گزیدهای از متن کتاب
مقدمه
از سال 1389 که تدریس مضمون سیاست خارجی و روابط خارجی افغانستان را در دانشگاه آزاد اسلامی افغانستان عهدهدار شدم، در پی تألیف کتابی در این باب بودم؛ چراکه بهرغم مطالب مفیدی که به فارسی و زبانهای دیگر ضمن برخی کتب نشر یافته در افغانستان و ایران و غیر آن دیده میشد، کتاب جامع و موثقی که بهطور مشخص به سیاست خارجی افغانستان یا روابط و مناسبات خارجی این کشور پرداخته باشد، در دست نبود. صرفاً در برخی کتب مربوط به تاریخ افغانستان در انتهای هر مبحث که به زندگی و اقدامات یکی از شاهان یا رؤسای جمهور افغانستان تخصیص مییافت، گاه اشاراتی نیز به برخی مطالب مربوط به روابط این کشور و دیگر ممالک صورت گرفته بود و در این موارد نیز به سیاست خارجی افغانستان در این ادوار تقریباً اشارهای نشده بود. در یکی دو کتاب نیز که در نام اثر سیاست خارجی افغانستان دیده میشد، در مطالب مندرج در متن چندان نشانی از سیاست خارجی یا روابط خارجی این کشور نبود. مقالات مرتبط با موضوع در برخی نشریات نیز طبعاً به گوشههایی از مباحث مرتبط میپرداخت و در سایتهای اینترنتی هم به همین ترتیب ضمن مباحث دیگر گاه تنها اشاراتی پراکنده به برخی جوانب سیاست خارجی یا روابط خارجی افغانستان دیده میشد. بدینسان، با آنکه به مسائل افغانستان در منابع گوناگون بسیار پرداخته شده اما سیاست خارجی و روابط خارجی این کشور تحتالشعاع مسائل دیگر قرار گرفته و تقریباً هیچ منبع مکتوبی که بهگونهای روشمند و جامع به موضوع پرداخته باشد، موجود نبود. کتاب حاضر بر این اساس نوشته شد و امید است فتح بابی در تدوین آثار تفصیلیتر دراینخصوص باشد. این پژوهش با استفاده از مطالعات و منابع گوناگون در سالهای گذشته صورت گرفته و روزآمد شده است. ازآنجاکه در بسیاری از موارد از منابع متعددی پس از مطابقت و تصحیح و تلخیص و تنقیح آنها استفاده شده، طبعاً شکل متعارف ارجاع به کار گرفته نشده است. منابع مورد استفاده و دیگر منابع مرتبط بهصورت کتابشناسی تفصیلی در پایان این پژوهش آمده است.
در این پژوهش پس از ذکر برخی مباحث نظری در باب سیاست خارجی و اشارهای در هر مورد در انطباق آن با سیاست خارجی افغانستان، پابهپای تاریخ پیش میرویم و به بررسی اجمالی سیر سیاست خارجی افغانستان در صد سال اخیر میپردازیم که طی آن افغانستان با کسب یا استرداد استقلال، به تنظیم و پیشبرد سیاست خارجی خود پرداخت. در هر مرحله که علیالاصول به دورۀ سلطنت یا ریاستجمهوری یکی از پادشاهان یا رؤسای جمهور افغانستان مربوط میشود، پس از ذکر زندگینامۀ مختصر پادشاه یا رئیسجمهور، اشارهای اجمالی به مسائل داخلی کشور طی آن دوره صورت میگیرد؛ چراکه سیاست خارجی معمولاً دنبالۀ سیاست داخلی و در ارتباط با آن و متأثر از آن است. سپس به بحث اصلی که بررسی سیاست خارجی دورۀ مورد نظر است، میپردازیم. در این بررسی ضمن اشارات اجمالی به مهمترین حوادث و وقایع حیطۀ سیاست خارجی، اصول کلی و رویکردهای شاخص سیاست خارجی کشور در آن دوره مطمح نظر قرار میگیرد و در انطباق با مقولات نظری سیاست خارجی، به جهتگیریها، اهداف، راهبردها و راهکارهای سیاست خارجی هر دوره و ابزارهای اعمال سیاست خارجی و نیز منابع رسمی سیاست خارجی در دورۀ مورد نظر اشاره میشود. در این بررسی طبعاً نیمنگاهی نیز به مهمترین فرازهای روابط خارجی افغانستان در دورۀ مورد نظر که شکلدهنده و نشانگر مسیر کلی سیاست خارجی کشور در آن دوره بوده است، صورت میگیرد. در بررسی و معرفی سیاست خارجی هر دوره بالضروره از وزرای خارجۀ آن دوره در مقام سکانداران و مجریان سیاست خارجی و احیاناً برخی دیگر از دیپلماتها و دستاندرکاران مؤثر سیاست خارجی یاد میشود.
محسن مدیرشانهچی
بهار 1400
تعاریف و مفاهیم پایه
سیاست خارجی: سیاست خارجی[1] عبارت است از مجموعه خطمشیها، مواضع و کنشهای یک کشور در قبال سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی[2]، چه بدواً و بهصورت ابتکاری و چه در واکنش به اقدامات آن کشورها و سازمانها. برنامهریزیها و تلاشهای عرصۀ سیاست خارجی مشخصاً بهمنظور نیل به منافع ملی صورت میگیرد؛ ازاینرو واژۀ منافع ملی معمولاً در حیطۀ سیاست خارجی بهکار میرود. گاه این اصطلاح در تعریف سیاست خارجی نیز میآید و بر این مبنا سیاست خارجی به مجموعۀ کنشها و واکنشهایی اطلاق میشود که یک کشور در خارج از مرزهای خود در جهت تأمین و تحقق منافع ملی بهکار میگیرد.
سیاست خارجی هر کشور معمولاً دنبالۀ سیاست داخلی آن کشور است و این دو علیالاصول رویکرد مشابهی را نشان میدهند. بهعنوان مثال، کشورهایی که سیاست داخلی آنها مبتنی بر آرامش و مسالمت و مدارا با مردم و جامعۀ داخلی است، در سیاست خارجی نیز مسیر آشتی و روابط مسالمتجویانه و صلحآمیز را دنبال میکنند و متقابلاً کشورهایی که در داخل به اعمال محدودیت و سرکوب و خشونت متوسل میشوند، در سیاست خارجی نیز مشی عدم تفاهم و خصومت را میپیمایند.
دیپلماسی: دیپلماسی[3]، کاربرد سیاست خارجی است و هرگاه سیاست خارجی از قوه به فعل درآید و اجرا شود، نام دیپلماسی به خود میگیرد. سیاست خارجی وجه اعلامی و تبیینی دارد و دیپلماسی وجه اجرایی وعملی آن محسوب میشود. دیپلماسی تنها یکی از ابزارهای اجرای سیاست خارجی و البته معمولترین ومتعارفترین آنهاست. سایر ابزارهای اصلی اِعمال سیاست خارجی عبارتاند از ابزارهای فرهنگی و تبلیغی و رسانهای، ابزارهای اقتصادی و تجاری و مالی و ابزارهای نظامی. سیاست خارجی هر کشور را رهبران یا مجموعهای از سیاستگذاران آن کشور تعیین میکنند اما اجرای سیاست خارجی علیالاصول صرفاً به عهدۀ دیپلماتها در مقام مجریان یا کارگزاران سیاست خارجی است. هرچه فضای سیاسی یک کشور بازتر و دموکراتیکتر باشد، افراد، گروهها و جریانهای بیشتری در تکوین و تعیین سیاست خارجی آن کشور به ایفای نقش میپردازند. متقابلاً هرچه فضا بستهتر و غیر دموکراتیکتر باشد، تعداد نقشآفرینان و شکلدهندگان به سیاست خارجی کمتر میشود و نهایتاً ممکن است __ چونان سیاستهای داخلی آن کشور __ تنها یک نفر تعیینکنندۀ سیاست خارجی باشد. در مورد دیپلماسی اما کثرت مجریان و مداخلهگران در آن __ بهویژه خارج از وزارت خارجه، در مقام دستگاه اصلی اجرای سیاست خارجی __ مؤید بینظمی و تشتت در اجرای سیاستها و وجود دستگاهها و نهادهای موازی یا معارض است.
روابط خارجی: روابط خارجی[4] به مجموعه روابط و مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی یک کشور با سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی اطلاق میشود. حدود و ثغور کلی روابط خارجی هر کشور را سیاست خارجی آن کشور تعیین میکند. بهعبارتدیگر هرکشور بر مبنای سیاست خارجی خود روابط و مناسباتی با سایر کشورها و سازمانها برقرار میکند. رابطۀ سیاست خارجی و روابط خارجی، رابطۀ کل و جزء است. معمولاً با شناخت سیاست خارجی هر کشور، به نوع روابط آن کشور با هر کشور یا سازمان بینالمللی میتوان پی برد و متقابلاً با شناخت مجموعۀ روابط ومناسبات هر کشور با دیگر کشورها و سازمانهای بینالمللی، میتوان سیاست خارجی آن کشور را تشخیص داد.
استراتژی (راهبرد): استراتژی[5] به مجموعۀ جهتگیریها یا اهداف کلان ملی در سیاست خارجی هر کشور اطلاق میشود؛ اهدافی که بلند مدت یا دوربُرد خوانده میشود و ازاینرو این هدفها را اهداف استراتژیک یا راهبردی میخوانند. بهطور کلاسیک، چهار نوع استراتژی در سیاست خارجی کشورها تشخیص داده شده است: استراتژی اتحاد و ائتلاف (وابستگی)[6]، استراتژی عدم تعهد یا عدم انسلاک (ناوابستگی)[7]، استراتژی بیطرفی[8] واستراتژی انزواجویی یا انزواطلبی[9]. با تغییر وتحول فاحش عرصۀ روابط بینالملل، این اصطلاحات امروزه تا حدود زیادی مفهوم و کاربرد سنتی خود را از دست داده است و عمدتاً در مطالعۀ سیر سیاست خارجی کشورها مورد استفاده قرار میگیرد.
[1] Foreign policy
[2] International organizations
[3] Diplomacy
[4] Foreign relations
[5] Strategy
[6] Alignment
[7] Non Alignment
[8] Neutrality
[9] Isolation
کتاب «سیاست خارجی افغانستان» نوشتۀ محسن مدیرشانهچی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.