از خواب‌های نوۀ قدم‌بخیر و اوس‌ولی‌بابا

نوشتۀ فاطمه پرهام

«از خواب‌های نوۀ قدم‌بخیر و اوس‌ولی‌بابا: نقد و بررسی آثار داستانی یوسف علیخانی»  دریچه‌ای به دنیای داستانی یوسف علیخانی، نویسندۀ معاصر ایرانی است. دنیایی که در مرز میان واقعیت و خیال و رویا ساخته و پرداخته شده است.

اسب خیالات علیخانی در این دنیا به پرواز درآمده، تجربیات زیسته و مطالعات فرهنگی را توشۀ سفر کرده و داستان‌هایی رقم زده که نیاز به واکاوی دارد.

این کتاب، مرور و نقدی بر سه مجموعه داستان (قدم‌بخیر مادربزرگ من بود، اژدهاکشان و عروس بید) و سه رمان (بیوه‌کشی، خاما و زاهو) و تلاشی در به تصویر کشیدن ابعاد پیدا و پنهان این داستان‌هاست.

 

 

365,000 تومان

شناسه محصول: 1404091101 دسته: , برچسب: , ,

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

فاطمه پرهام‌راد

وزن

250

قطع

رقعی

نوبت چاپ

اول

جنس کاغذ

بالک (سبک)

تعداد صفحه

258

سال چاپ

1404

موضوع

نقد ادبی

نوع جلد

شومیز

کتاب «از خواب‌های نوۀ قدم‌بخیر و اوس‌ولی‌بابا: نقد و بررسی آثار داستانی یوسف علیخانی»  نوشتۀ فاطمه پرهام

گزیده ای از متن کتاب

فصل اول: زندگی‌نامۀ یوسف علیخانی

یوسف علیخانی، زادۀ 1 فروردین 1354، نویسنده، پژوهشگر فرهنگ عامه و ناشر و کتابفروش معاصر ایرانی است که در روستای میلک از توابع رودبار الموت غربی قزوین متولد شده است.

تولد و بالندگی

اولین روز بهار سال 1354 شمسی بود و نوروز رنگ و بوی تازه‌ای به میلک بخشیده بود که صدای نوزادی در پیش‌بام خانۀ حسینعلی به گوش اهالی رسید. سومین فرزند حسینعلی علیخانی و خانم‌جانی مهاجر چشم به دنیا گشوده بود و باب رفت‌وآمد میلکیان و تبریک سال نویی و قدم نورسیده را هم‌زمان باز کرده بود. پدر، بعد از تهمینه و فیروز، نوزاد را ابن‌یامین نامید.

ابن‌یامین در کنار مادر و خواهر و مادربزرگ قد می‌کشید و در کوچه‌پس‌کوچه‌های میلک دنیای روستایی را تجربه می‌کرد، تا این‌که روزی معلم روستا به پدرش حسینعلی گفت نام این پسر بیش از حد عبری و یهودی‌ است، بهتر است نامش را یوسف بگذاری و این‌گونه بود که یوسف علیخانی پا به عرصۀ وجود گذاشت و کسی نمی‌دانست ابن‌یامینِ یوسف شده، پسرِ تُپلِ همیشه کُت بر تن، همان که نسب پدری‌اش به مناچال بازمی‌گشت و پدربزرگ مادری‌اش کُرد ماکویی بود، روزی میلکی متفاوت بنا می‌کند تا یاد و خاطرۀ زادگاه‌اش برای همیشه در اذهان عمومی زنده بماند.

یوسف پس از گذراندن سال اول و دوم ابتدایی در مدرسۀ روستا، به همراه خانواده راهی قزوین شد تا مابقی دوران تحصیل ابتدایی را در آن‌جا بگذراند. در سال 1362، زمانی که سال سوم ابتدایی را می‌گذراند، شروع به کار و فعالیت در کنار پدر و برادر کرد تا کمک‌حال پدر باشد در تأمین مخارج تحصیلش. به این ترتیب، یوسف علیخانی طی گذراندن سال‌های تحصیل، انواع و اقسام شغل‌ها را در راستۀ بازار قزوین تجربه کرد، از دست‌فروشی گرفته تا شاگرد نجاری و بستنی‌سازی، گندم‌چینی، جو‌چینی، میوه‌چینی، کارگری در چلوکبابی و شاگردی مغازه و… و اجبار این کار کردن بود که به او حق زندگی می‌داد. این چنین بخشی از تجربه‌های ناگزیر یوسف شکل گرفت تا بعدها ردّ و اثرش را در شخصیت‌پردازی داستان‌هایش، آن‌جا که واقعی و عینی می‌نمایند، شاهد باشیم.

کتاب‌خوانی یوسف از سال 1365 و با مجموعه‌داستان‌های ژول‌ورن آغاز شد، کتاب‌هایی که از پس‌انداز پول توجیبی‌هایش از کتابفروشی هجرت قزوین می‌خرید. طی سال‌های تحصیل در دبیرستان، عشق و علاقه به تئاتر و سینما، یوسف را روانۀ کلاس‌های تئاتر و سرود و… کرد. کل روز را کار می‌کرد و غروب هنگام خود را به کلاس‌ها می‌رساند و شب‌ها خسته و خواب‌آلود کتاب‌های رمان و داستان‌کوتاه امانتی می‌خواند تا این‌که در سال 1373 در رشتۀ زبان و ادبیات عرب دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران پذیرفته شد.

عرصۀ کار و فعالیت

باز شدن پای یوسف به تهران و قدم گذاشتن در عرصۀ دانشگاه، برای او ورود به محافل ادبی و آشنایی با بسیاری از نویسندگان و طرفداران ادبیات را به همراه داشت. طی سال‌های تحصیل، او در دنیایی از کتاب‌های ناشناخته سیر می‌کرد و هر روز به آمار مطالعاتی خود می‌افزود. در سال 1377 پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، در واحد خبر نیروی زمینی ارتش، به مدت دو سال (77_ 79) مشغول خدمت سربازی شد و در همین بازۀ زمانی فعالیت‌های ادبی خود را نیز آغاز کرد و از سال 78 به مترجمی زبان عربی پرداخت و این بار قدم به دنیای روزنامه‌نگاری گذارد. سال‌ها کار و فعالیت در عرصۀ خبرنگاری و روزنامه‌نگاری، او را با دنیایی پرحادثه و سرشار از انسان‌های رنگارنگ آشنا کرد. در همین ایام مدام مطالب ادبی می‌نوشت و با نویسنده‌ها مصاحبه می‌کرد؛ همچنین مطالب مختلف ترجمه می‌کرد که در روزنامۀ مناطق آزاد، صبح امروز، آفتاب یزد و… منتشر می‌شد. برخی از آثار داستانی او طی همین سال‌ها نوشته شده است؛ ازجمله: داستان کوتاه «سَمَک‌های سیاه‌کوه ِمیلک» (اردیبهشت 1378) و «قدم‌بخیر مادربزرگ من بود» (شهریور 1378).

یوسف علیخانی، در سال 1379 با ایرنا محی‌الدین بناب ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری به نام سایناست. پس از ازدواج نیز در کنار روزنامه‌نگاری و خبرنگاری، هم‌چنان به فعالیت‌های ادبی خود ادامه می‌داد. یکی از برجسته‌ترین فعالیت‌های او در این دوران انتشار مجموعه‌مصاحبه با نویسندگان بنام نسل سوم است. او در این راه تلاش مضاعفی به خرج داد و مدت زمان بسیاری را صرف خواندن کلیۀ آثار یک نویسنده و پس از آن مصاحبه با وی کرد. حاصل این تلاش بی‌‌وقفه که از سال‌های دانشجویی شروع شده بود، کتابی به نام نسل سوم داستاننویسی امروز ایران است که در سال 1380 نشر مرکز منتشر کرد. پس از آن نیز کتاب عزیز و نگار را که بازخوانی یک عشق‌نامه است، سال 1381در نشر ققنوس به چاپ رساند.

علیخانی در زمستان 1382 پس از تلاش‌های بسیار و مرارت در راه کسب تجربه و نام در دنیای ادب و فرهنگ، بالاخره مجموعه‌ای از داستان‌هایش را که طی سال‌های 1378 تا 1381 نوشته بود، در قالب مجموعه‌داستان قدمبخیر مادربزرگ من بود در نشر افق چاپ و منتشر کرد و رسماً محقق شد و به جرگۀ داستان‌نویسان معاصر فارسی پیوست.

پس از دوره‌ای که مسئول صفحۀ ادبیات روزنامۀ جامجم بود (تیرماه 1382)، چند ماهی از کار روزنامه‌نگاری دور شد و در این مدت، داستان زندگی حسن صباح را نوشت که در سال 1386 انتشارات ققنوس روانۀ بازار کرد.

در همین دوران، به لطف عنایت‌الله مجیدی، رئیس کتابخانۀ دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، با دکتر حمیده چوبک، رئیس مرکز فرهنگی تاریخی الموت آشنا شد. چوبک که از نوشتن حسن صباح مطلع بود، به او پیشنهاد داد تا قصه‌های الموت را به همراه افشین نادری جمع‌آوری کند. رفت‌وآمد به روستاهای صعب‌العبور یکی از مشکلات عدیدۀ این پژوهش بود. ضمن انجام این کار فرخنده آقایی (نویسنده)، داوود غفارزادگان (نویسنده) و علی مؤذنی نویسنده و فیلم‌ساز ایرانی، به علیخانی پیشنهاد کردند حتی اگر شده با دوربین امانتی از مصاحبه‌های خود با اهالی الموت فیلم هم بگیرد. علیخانی که در سینمای جوان (1371) دوره دیده بود و حتی فیلم‌نامه هم نوشته بود، به لطف دوربین برادرش، فیلم هم تهیه کرد، تا این‌که علی دهباشی، سردبیر مجلۀ بخارا، از علیخانی خواست برای شب «عزیز و نگار» بخارا، فیلمی از الموت تهیه کند. علیخانی که از قبل، فیلم آماده داشت، به کمک حسن لطفی، محسن آقالو و سینما جوان قزوین، فیلم خود را به کمک حامد کلجه‌ای تدوین کرد و دو ساعت مانده به پخش فیلم در خانۀ هنرمندان، به دست دهباشی ‌رساند و به این ترتیب مستند عزیز و نگار در سال 1385 ساخته و مورد تشویق و تأیید عدۀ بسیاری قرار گرفت (فولادی‎نسب، 1395: 147_ 149).

در سال 1386 دومین مجموعه‌داستان علیخانی با نام «اژدهاکشان» را مؤسسۀ انتشارات نگاه وارد بازار کرد و نگاه و تحسین جامعۀ ادبی را به خود معطوف داشت. پس از آن، از آن‌جا که فیلم‌سازی نیز به فعالیت‌های یوسف علیخانی اضافه شده بود، مستند دیگری به نام نوروزبل را که دربارۀ نوروز دیلمی است، در سال 1387ساخت. در همان سال، یوسف علیخانی برای همیشه از دنیای روزنامه‌نگاری خداحافظی کرد و فعالیت خود را در نقش ناشر و مدیر نشر آموت آغاز کرد. نشر آموت یک مؤسسۀ انتشاراتی کتاب در ایران است که فعالیت عمده‌اش در زمینۀ ادبیات داخلی و خارجی است. انتشارات آموت ازجمله ناشران فعال در زمینۀ انتشار رمان و داستان کوتاه شناخته شده است. در سال 1388، یوسف علیخانی، سومین مجموعه‌داستان خود را تحت عنوان عروس بید از طریق نشر خودش، آموت، به دنیای ادبیات داستانی عرضه کرد.

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «از خواب‌های نوۀ قدم‌بخیر و اوس‌ولی‌بابا: نقد و بررسی آثار داستانی یوسف علیخانی»  نوشتۀ فاطمه پرهام

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “از خواب‌های نوۀ قدم‌بخیر و اوس‌ولی‌بابا”