گزیده ای از کتاب، از سقراط تا سارتر
از سقراط تا سارتر پژوهشي سترك است كه فلسفه را به نيرويي در زندگي ما ، دنياي ما و روياهاي ما برمي گرداند .
از سقراط تا سارتر نگاه انتقادي نويني است به متفكران بزرگي كه با انديشه هاي خويش تمدن ما را ساختند .
از سقراط تا سارتر نگاهي نو به زندگي و روزگار فيلسوفان بزرگ است.
اين كتاب انديشه برانگيز ما را از سپيده دمان فلسفه غرب در آتن افلاطون به دنياي امروزي مي آورد كه در آن نيروي ماركسيسم اذهان بخش مهمي از مردم جهان را تسخير كرده است .
در آغاز کتاب، از سقراط تا سارتر؛ می خوانیم
يادداشت مترجم
پروفسور ت. ز. لاوين كه سالها استاد فلسفه در دانشگاه جورج واشنگتن بوده است، از سقراط تا سارتر را نخست بهصورت سريالى تلويزيونى براى مركز سخنپراكنى مريلند با همكارى شبكه 44 در شيكاگو فراهم كرد و سپس نوارهاى ويدئويى آن رابراى يك دوره آموزشى فلسفه در اختيار كالجها و دانشگاهها قرار داد. مؤلف در اين كتاب كوشيده است معنايى از فلسفه چونان پديده و در عين حال پديدآورنده تمدن انسانى ارائه دهد و موقعيت تاريخى، اجتماعى، سياسى و فرهنگىئى را كه هريك از فيلسوفان سخنگوى آن بودهاند معرفى نمايد. مؤلف قصد نداشته تاريخ فلسفه بنويسد ازاين رو به بحث درباره چند فيلسوف مهم پرداخته و با اشاره به ساير فلاسفه، نظرات كليه آنان را با ديدى انتقادى نگريسته است. اينجانب در سالهاى اخير همواره با اين خواست علاقهمندان به فلسفه، بهويژه دانشجويان روبهرو بودهام كه كتابى جامع و در عين حال ساده درباره كليات فلسفه معرفى كنم كه دانشى عمومى و اجمالى از فلسفه به آنان بدهد. مترجم بر اين باور است كه كتاب حاضر اين نياز خوانندگان را به ميزان زيادى برآورده مىسازد.
از دوست و همكار عزيزم اصغر مهدىزادگان سپاسگزارم كه از سر لطف دستنويس را بازخوانى كرد و نكات اصلاحى قابل توجهى را پيشنهاد داد و نيز از خانم سيما اكرمزاده كه زحمت حروفچينى را برعهده داشتند و تغييرات مكرر در نمونههاى حروفچينى را كه ناشى از خطاهاى اينجانب بود با بردبارى تحمل نمودند.
پ. ب.
گنجانيدهها
درآمد: پرسشهاى پايان ناپذير 21
ـ شاخههاى اصلى فلسفه و پرسشها و پاسخهاى آن. چرا فلسفه تحصيل مىكنيم. حملات به فلسفه. كوشش براى تصور جهانى بدون فلسفه. در اين كتاب آثار چند فيلسوف مهم و نگرشهاى آنان درباره انسان، خدا، طبيعت، تاريخ، حقيقت، اخلاق و سياست مورد بررسى قرار گرفته است؛ و نيز ديدگاههاى فلسفى مسلط بر فلسفه معاصر معرفى و نقد شده است.
بخش يكم: افلاطون
- فضيلت دانش است 31
موقعيت تاريخى: از عصر زرين آتن در دوران حاكميت پريكلس تا شكست آتن دمكراتيك توسط اسپارت در جنگ پلوپونز. حاكميت سىگانه؛ خارميدس و كريتياس. فلسفه سقراطى. محاكمه و مرگ سقراط. زندگى افلاطون. افلاطون و سياستهاى ضدّ انقلابى در آتن. مفهوم فرمانروا ـ فيلسوف.
- سايه و جوهر 45
افلاطون چونان تدوينگر فيلسوفان متضاد جهان يونانى. صورت مناظره. منابع
افلاطون: روش سقراطى؛ تعريف سقراطى؛ فيلسوفان پيش از سقراط، هراكليتوس و پارمنيدس. سوفيستها. تركيب مابعدالطبيعهاى افلاطون و ابراز آن در تمثيل غار. انطباق تمثيل. دوران معاصر.
- خط فاصل 59
نظريه شناخت افلاطون. شناخت راستين چيست و چگونه مىشود به آن نايل شد؟ خط فاصل: جدول چهار سطح شناخت، هر سطح با موضوعات خودش و روش خودش براى شناخت آنها. عقيده در مقابل شناخت. نظريه صورتها (مُثُل، جوهر). مثال نيك. معناى «ديالكتيك» براى افلاطون. بالندگى از غار به مثال نيك چونان نمادى مسيحى.
- روح سهگانه 73
افلاطون در مقابل سوفيستها؛ حقيقت تغييرناپذير صور افلاطونى در مقابل نسبيتگرايى فرهنگى و اخلاقى معاصر. تحليل مثال عدالت، كتاب اول جمهورى. صورت يا مثال انسان. نظريه روح سهگانه، نسبت آن با روانشناسى معاصر، بهويژه با فرويد. ارابهران و دو اسب. انسان، شير، و اژدها. اخلاق افلاطون: «عدالت» در روح. خير اعلا زندگى خردمندانه است. فضيلت دانش است.
- دولت آرمانى (ايدهآل) 87
فلسفه سياسى افلاطون: عدالت در حكومت آرمانى طبق الگوى سرشت سهگانه روح انسانى و عدالت آن، هماهنگى شايسته اجزا. سه طبقه جامعه و آموزش آنها براى اجراى وظايفشان: توليدكنندگان؛ مديران و سپاهيان؛ پادشاهان فيلسوف. دروغ شريفانه. موقعيت زنان. «بهدست آوردن و خرج كردن»، زندگى توليدكنندگان. زندگى منضبط و مبتنى بر رياضت طبقه نگهبان. خودكامگى سياسى. نقد دليل موجه از طريق حقيقت مطلق. چه كسى مراقب نگهبانان است؟ اتهام تماميتگرايى عليه جمهورى.
بخش دوم: دكارت
- گذار تاريخى به جهان مدرن 101
«ترور تاريخ» پس از انقراض تمدن آتن، «انحطاط و زوال» امپراطورى روم. جهانبينى كلاسيك افلاطون و ارسطو مبتنى بر تصور جهان طبيعى، عقلانى، منتظم، اخلاقى و غايتگرايانهاى بود كه منحصرآ از راه خرد انسانى شناخته مىشد. سپس جهانبينى فراطبيعى كليسا كه بر وحى الاهى و اعتقادهاى بنيادىِ فراسوى قدرت خرد انسانى استوار بود جايگزين آن گشت. افلاطونيان در برابر ارسطوييان. سلطه مسيحيت بر تمامى شئون اجتماعى و فرهنگى اروپا. ماندگارى افلاطون و ارسطو در فلسفه مسيحى؛ بازيابى ارسطو در سده دوازدهم. پيدايى رنسانس يا نوزايى. بازيابى فرهنگ و هنر كلاسيك. كشفيات و پيدايى فنشناسى. تغيير نگرش به حقيقت چونان قابل دسترسى براى خرد انسانى. پيدايى اخترشناسى: گذار از بطلميوس به كوپرنيكوس، كپلر و گاليله؛ چالش آنان با اعتقادهاى موجود. گاليله و «دادگاه» تفتيش عقايد. رشد رياضيات، فيزيك، شيمى و فيزيولوژى. سده هفدهم: پيشرفت مداوم روشهاى علمى، فنآورىها و كشفيات: پيدايى علاقه فلسفى به روش علمى نوين. موقعيت تاريخى دكارت. زندگى دكارت: رياضىدان، طبيعتشناس، فيلسوف.
- شك به باورها 129
نظريه شناخت دكارت. خردگرايى در برابر تجربهگرايى. هدف دكارت: ايجاد دستگاه فلسفى متقن و مسلم چونان هندسه با استفاده از روشهاى رياضىمند: حقايق بديهى و خود ـ پيدا و قياس و استنتاج. دو «تأمل» نخستين : جستوجوى نخستين اصل بديهى چونان مبنايى براى فلسفه. كوشش براى يافتن پاسخ به نيازهاى اين اصل. شكاكيت چونان روش كشفِ اين باور مطلق. فريبكارىِ ادراك حسّى؛ فريبكارى احتمالى رياضيات توسط شكاكان. اما من مىانديشم پس هستم (cogito ergo sum): باور به خود ـ پيدايىِ حقيقت. معناى تفكّر. آيا كوژيتو به سه نياز پاسخ مىدهد؟ نقد برهان كوژيتو. تأثير كوژيتو. اصالت ذهن يا فاعل شناسا.
- خدا وجود دارد. 141
از اثبات وجود من به برهانهاى وجود خدا. چگونگى اثبات وجود خدا و اينكه ذات او فريبكار نيست. ايدههاى سهگانه: فطرى، ابتكارى و مأخوذ از جهان بيرونى. برهان جهانشناختى وجود خدا. برهان دوم: خدا وجود دارد چونان يگانه علت ممكن وجود من چونان جوهرى انديشنده. برهان سوم : برهان هستىشناختى وجود خدا. نقد: «دور دكارتى».
- عالم ساعتواره 153
از برهان وجود خدا به برهان وجود اشياءِ طبيعى چونان علل حسيات ما. صفات جوهر جسمانى. قطعه موم: بُعد يا امتداد يگانه صفت روشن و متمايز آن. ماشينگرايى. عالم ساعتواره.
- تن و روان 167
دوانگارىِ مابعدالطبيعى. دو نوع جوهر: روح و جسم؛ تفكر و امتداد. جهان طبيعى: اجسام در حركت مكانيكى؛ جبرگرايى. دوانگارىِ روان تن ـ كرد شناختى. روح خارج از طبيعت؛ اراده مختار. دوانگارىِ مابعدالطبيعى و دشوارىهاى حلنشدنى. چگونگى همكنشى روح و بدن. شكست كوشش براى هماهنگى عالم ماشينىِ علمى با قلمرو جداگانه روح مسيحى. با وجود اين دوگانگىِ روح ـ بدن؛ دوگانگىِ ميان نفس و متعلقات آن و ذهنگرايى براى هر فيلسوفى برجا ماندهاند.
بخش سوم: هيوم
- چگونه مىدانيد؟ 181
موقعيت تاريخى: عصر روشنگرى: از مرگ دكارت در 1650 تا مرگ هيوم در 1776، نقطه اوج سرزندگى و اعتماد به خود در فلسفه اروپايى. اعتبار علم نيوتنى. ابتناءِ خود بر آزمايش علمى بهجاى خردورزى؛ رشد ناشكيبايى نسبت به دستگاههاى فلسفى خردمندانه چونان دستگاه دكارت و تعبيرهاى متضادِ علوم جديد توسط تجربهگرايى و خردگرايى. تجربهگرايى بريتانيايى : بيكن، لاك، باركلى و هيوم.
- «يك مخلوق خوشنيّت» 197
زندگى هيوم. تأثير جريانهاى تجربهگرايى تفكر بر هيوم در سن هژدهسالگى. رساله طبيعت انسانى پس از كار و بيمارى شديد هشت ساله آغاز و پايان يافت. تحول برهانهاى تجربهگرايى تا نتايج نابودكننده. هيوم ادعا مىكند كه شناخت تنها از طريق تجربه حسى ميسر است. تأثرات و تصورات تنها محتويات ذهناند. بدون تأثرات هيچ تصورى نمىتواند وجود پيدا كند. استفاده از نسبت ميان تأثرات و تصورات براى حمله بههر اصطلاحفلسفى «مشكوك» : جوهر،نفس، خدا، عليت (اصطلاحات كانتى). زيرا هيچيك از اينها نمىتوانند تأثّرات حسّى را نشان دهند؛ بنابراين معنا ندارند، «پس آنها را به شعلهها بسپاريد» تصورات گروهبندى مىشوند. تداعى معانى كه بهموجب آن تصورى به تصور ديگرى مىانجامد: سه قانون مشابهت، مجاورت، علت و معلول.
- آيا خورشيد فردا طلوع خواهد كرد؟ 211
هيوم درباره عليت. رابطه علّى بنيان شناخت علمى است. منبع تصور عليت چه تأثرى است؟ تصور عليت هنگامى به ذهن مىآيد كه اين روابط ميان علت الف و معلول ب را بتوان مشاهده كرد: (1) مجاورت (2) تقدم زمانى، (3) اتصال دائمى. اما هيچيك از اينها تصور ارتباط ضرورى را نشان نمىدهد. تصور ارتباط ضرورى منبعى نه در تأثّر حسّى، كه در انتظار روانشناختى دارد. ارتباط ضرورى براى هر «قانون علّى» نمىتواند ثابت شود. يكنواختى طبيعت بىمعناست. «خورشيد فردا طلوع خواهد كرد» قابل انكار نيست، بلكه ضرورتِ در پى علت آمدن معلول مورد انكار است. دو نوع گزاره: روابط تصورات و امور واقع. حدود شناخت.
- عقل: «برده شهوات» 225
نفس، خدا، اخلاق. انكار تصور نفس خود ـ هويت دائمى. نفس تنها يك «دسته يا مجموعه ادراكات مختلف». دين: حمله به برهانهاى خردگرايانه اثبات خدا؛ انكار خدا و معجزات. اخلاق: خرد راهنماى كنش نيست. خرد برده شهوات است. خوبى و بدى، درست و خطا، منبعى در خرد يا تأثر حسى ندارد، بلكه ريشه در احساس همدردى، همكارى و منافع شخصى دارد. فلسفه
تجربهگرا بهحدّ افراط سوق مىيابد. شكاكيت مخفف هيوم: ايمان غريزى جانورى. نقد هيوم، تأثير شديد بر فلسفه «تحليلى» معاصر بريتانيا. مردود شناختن هيوم وظيفه تمامى فيلسوفان پس از او.
بخش چهارم: هگل
- انقلابى در تفكر 245
موقعيت تاريخى: روشنگرى در فرانسه. فيلسوفان. حقايق طبيعت فيزيكى و طبيعت انسانى، انسان را مختار مىسازد. قانون طبيعى پيشرفت. انقلاب فرانسه : ناسازهها و برگشتها. روشنگرى در آلمان. كانت: نظريه شناخت او و پاسخاش به هيوم. چرخش كانتى در فلسفه.
- واقعى عقلانى است 261
زندگى هگل. منابع فلسفى هگل؛ كانت؛ فلسفه علم، حقوق طبيعى و پيشرفت فيلسوفان. هگل اينها را در فلسفه نيرومندى از محافظهكارى، ملتگرايى فرديتستيزانه تركيب مىكند. ارگانيسمگرايى و تاريخىگرى. فلسفه كليتى ارگانيك است كه بهلحاظ تاريخى تكامل مىيابد. اين الگويى براى نظريه واقعيتِ هگل و مابعدالطبيعه اوست. واقعيت مجموعِ حقيقت، مطلق، روح يا خداست. مطلق جدا از جهان نيست و در آن ماندگار است. ايدهآليسم مطلق هگل. ديالكتيك: روشى كه بهواسطه آن واقعيت را مىتوان عقلانى درك نمود. مقايسه ديالكتيك هگل با ديالكتيك افلاطون.
- سرور و بنده 279
پديدارشناسى روح پژوهشى نظاممند درباره روح بدانسان كه رهيافتها، اديان، جهاننگرىها و فلسفهها را تكامل مىدهد. اكنون نهفقط حقيقت جوهرها، كه حقيقت فاعل شناسا (سوژه) را نيز مىتوان ديد. خودآگاهى و رابطهاش با اعيان: سلطه، نفى، ابطال، مرگ. خودآگاهى در رابطه با اعيان طبيعى؛ با اعيان ارگانيك، با اعيان انسانى. پيكار تا سرحد مرگ؛ سرورـ بنده؛ رواقىگرى؛ شكاكيت، آگاهى ناخوش. حقيقتى كه دين به گونهاى نمادى معرفى مىكند اكنون بهواسطه فلسفه تعالى مىيابد. پايان رابطه سرور ـ بنده.
- حيلهگرى عقل 295
فلسفه تاريخ هگل، كاربستِ روش ديالكتيكى وى به سرتاسر تاريخ انسانى است. تاريخ چونان كشتارگاه. اما روح، مطلق در جامعه انسانى تبلور مىيابد. روح ملى. تمامى تاريخ، تاريخ گروهها و ملتهاست. ديالكتيك تاريخ انسانى حركت سهگانهاى در تكامل مفهوم آزادى از جهان شرقى به جهان يونانى ـ رومى، به جهان مسيحى ـ آلمانى است. چگونه اين در رويارويىِ تمايلات انسانى متضاد جامعه عمل مىپوشد؟ حيلهگرى عقل مسئول ثبات جامعهها و مسبب تغيير اجتماعى است. شبهات در فلسفه تاريخى هگل شامل ماركس نيز مىشود.
- جغد مينروا 311
اخلاق و فلسفه سياسى هگل. اخلاق تنها مىتواند اخلاق اجتماعى، نظام ارزشى جامعه باشد. اخلاق جهانروا يا اخلاق خصوصىِ فردى وجود ندارد. بينالمللى شدن و بيگانگى. خانواده؛ جامعه مدنى؛ دولت. دولت و نه فرد مطلق و عقلانيت آن، واقعيت و اخلاق را متبلور مىسازد. دولتگرايى. بر مناسبات ميان دولتها قانونى حكومت نمىكند. در چارچوب دولتها آزادى صورى را بايد از آزادى جوهرى تميز داد. اين قلب محافظهكارى هگل است. منزلت ديالكتيك؛ دامنه تأثير: تأثير بنيادى بر ماركس و بر بسيارى از انديشهپردازان ديگر (فرويد، سارتر)؛ و نيز بر علوم اجتماعى.
بخش پنجم: ماركس
- هگلى جوان 333
فلسفه ماركس فلسفه رسمىِ شايد نيمى از جمعيت جهان در حاضر است. فلسفه وى چونان هگل، پاسخى به انقلاب فرانسه و به انقلاب صنعتى بود. زندگى ماركس.ترىير. هگليان جوان. تبعيد. سالهاى پاريس. بروكسل. لندن. قدرت ماركسيسم در چيست؟
- انسان از خود بيگانه 349
مسأله دو ماركسيسم. ماركسيسم جوان: از خود بيگانگى و احساس خرسندى
انسانمدارى؛ ماركسيسم بالغِ سوسياليسم علمى. تحليل دستنوشتههاى اقتصادى و فلسفى؛ «مسأله يهود». اقتصاد چونان كليد فلسفه هگل. انقلاب جهانى براى غلبه بر از خود بيگانگى. مناسبات با انگلس. ايدئولوژى آلمانى و تغيير سمت ماركس به سناريوى علمى.
- كشاكش طبقات 367
ماترياليسم تاريخى ماركس. تبيين ساختار اجتماعى و تغيير اجتماعى. ارگانيسمگرايى و تاريخىگرى. ساختار اجتماعى: بنيان اقتصادى جامعه. شرايط توليد؛ نيروهاى مولد؛ شيوه (روابط) توليد. تقسيم كار. مبارزه طبقاتى. هستى اجتماعى آگاهى را تعيين مىكند. رابطه ميان زيربناى اقتصادى و روبناى ايدئولوژيك. مفهوم ايدئولوژى ماركس و تأثير آن بر فرهنگ معنوى. فلسفه تاريخ ماركس: تاريخ پيشرفت ديالكتيكى شيوههاى توليد است كه هريك بهنوبت خود مانعى براى نيروهاى مولد مىشود. نظريه انقلاب. نابودى اجتنابناپذير شيوه سرمايهدارى توليد.
- جهان آينده 385
تحليل مانيفست كمونيست : تاريخِ مبارزات طبقاتى؛ پرولتاريا، واپسين طبقه بهرهده كه آزاد مىباشد. دستاوردهاى شيوه سرمايهدارى توليد؛ اما سرمايهدارى قادر به نگهدارى مهار نيروهايى كه از قيد آزادشان كرده نيست. دعوت به انقلاب. پيكار براى انقلابى اجتنابناپذير چرا؟ منزلت مانيفست :حقيقت عينى يا تبليغات؟ علم يا فلسفه؟ تزهايى درباره فوئرباخ. تحليل كاپيتال. تبيين «علمى» تاريخ جهانى. نظريه كار ـ ارزش، ارزش اضافى، نظريه استثمار، قطبى شدن طبقات. رقابت سرمايهدارى، اضافه توليد، بحران، انقلاب. نظريه دولت ماركس. پس از انقلاب، جامعه بىطبقه، جهان كمونيستى آينده. مرحله نخست: ديكتاتورى پرولتاريا. مرحله دوم: آخرين دولت «مىپژمرد». كمونيسم كاملا پيشرفته: رهايى از تقسيم كار. پيشبينىهاى ماركس. كمكهاى ماركس به فرهنگ معنوى آن را دگرگون ساخته است.
بخش ششم: سارتر
- هستى من بىهوده است 409
اگزيستانسياليسمِ سده بيستم فرآورده يك خط تكاملى فلسفه از كركهگار و نيچه. ادراكِ جهان در بحران: پس از جهان جنگ نخست، تضعيف ساختارهاى بيرونى مرجع؛ بازگشت به خويشتن. اگزيستانسياليسم و رمانتىسيسم سده نوزدهم. بحران در برابر هستى اجتماعى. قضيه بنيادى اگزيستانسياليسم: هستى بر ماهيت تقدم دارد. مضمونهاى اصلى اگزيستانسياليسم.
- تهوع 434
زندگى سارتر. تحليل زندگىنامه خودنوشت كودكى، كلمات. منابع فلسفى سارتر. تحليل رُمان تهوع. اشياء از جوهرهاى محوله خود جدا مىشوند : جهان هستى با جهان كلمات و عقل ارتباطى ندارد. غيرضرورى و زائد بودن اشياء. پوچى: رؤيت درخت بلوط. تهوع در رويارويى با پوچ. از دست رفتن خويشتنِ دكارتى و جوهر جسمانى دكارتى.
- «محكوم به آزاد بودن» 443
زندگى سارتر: سالهاى جنگ. سارتر و جنبش مقاومت فرانسه؛ اشغال فرانسه توسط آلمان. تحليل هستى و نيستى. تأثير دكارت، هوسرل بر نظريه آگاهى. دو «ناحيه هستى»: هستى ـ براى ـ خود؛ هستى ـ درـ خود. هستى آگاه: آگاه از خود و اشياءِ. نيستى را به جهان مىآورد؛ قدرت نفى دارد؛ آزادى از جهان جبرآ متعين دارد، آزادى كلى دارد (ردّ جبريت علّى ماركس و فرويد)، مسئوليت كلى دارد، تجربه از ترس دارد. اخلاق چونان به رسميت شناختن آزادى و مسئوليت كلى من. نيّت ناراست چونان گريز از آزادى من.
- بنبست 445
جاذبه پس از جنگ اگزيستانسياليسم سارتر. «اگزيستانسياليسم ادبياتى انسانمدار است» 1945؛ تحليل. نيّت ناراست؛ از خود بيگانگى؛ روح جديت؛ آزادى و مسئوليت تام: اما اگزيستانسياليسم فلسفهاى اخلاقى است كه هيچ
اصلى را براى راهنمايى كنش ارائه نمىدهد. ادعاى سارتر كه اگزيستانسياليسم بر ارزش انسانمدارانه آزادى جهانروا استوار است. نگرش سارتر به مناسبات انسانى: تحليل بنبست: «جهنم مردم ديگراند.» هستى و نيستى، بخش :3 هستى ـ براى ـ ديگران؛ نگاه؛ پيكار براى غلبه بر آزادى «ديگرى»؛ «كشاكش معناى اصلى هستى ـ براى ـ ديگران است.» عشق و چرخه خودآزارى ـ ديگرآزارى. بدن چونان هستى ـ در ـ خود پاسخ تهوع است.
بخش هفتم: مرورى در فلسفه امروز
- سرانجام اگزيستانسياليسم 489
تحليل نقد عقل ديالكتيكى : گروش سارتر به ماركسيسم براى تهيه «يك اخلاق رهايى و رستگارى.» «ماركسيسم فلسفه گريزناپذير روزگار ماست.» رابطه اگزيستانسياليسم با ماركسيسم. آرزوى شورانگيز براى يك بنياد كه هم هستى ـ براى ـ خود و هم هستى ـ در ـ خود باشد: اما چنين چيزى محال است. از اين رو، خدا وجود ندارد و «انسان هيجان و شورى بىفايده است.» سارتر جدا از ماركسيسم چونان بنياد راه برونرفتى از آزادى هراسناك و بىهوده نداشت. رابطه سارتر با حزب كمونيست فرانسه. رابطه با استالين، اردوهاى كار، خشونت استعمارى، كوبا، چين. گسست با كمونيستها در مه 1968. در مرگ يك فوق چپگرا. صحنه فلسفه در حال حاضر خارج از جهان ماركسيستى. اولاد فلسفى هيوم و هگل در قطب مخالف. اصول و مضامين پديدهشناسى؛ هوسرل و تمركز بر يافتن قطعيت: سارتر و هايدگر : تمركز بر مسائل و شيوههاى هستى آگاه در جهان بيگانه.
- ويتگنشتاين 505
فلسفه زبان، مثبتگرايى منطقى. چرخش به هيوم. نظريه معنا. اصل اثباتپذيرىِ محفل وين. حمله به مابعدالطبيعه. فلسفه چونان يك فعاليت. لودويگ ويتگنشتاين: از مثبتگرايى منطقى به فلسفه تحليلى. مرحله نخست : مثبتگرايى منطقى، تراكتاتوس لوژيكو ـ فيلسوفيكوس و نظريه تصويرى زبان؛
بىمعنايى «مسائل» فلسفى و «پاسخهاى» آنها. مرحله دوم: فلسفه تحليلى. پژوهشهاى فلسفى و نظريه بازىهاى زبانى. نقد پديدارشناسى و مثبتگرايى منطقى و فلسفه تحليلى. مرگ فلسفه؟ در جستوجوى يك بينش فلسفى نوين. تركيبى از هيوم و هگل؛ در جستوجوى تجديد مطلع مناسبات فلسفه با علوم و هنرها ـ همه اينها زير بهمن فلسفه تحليلى دفن شدهاند.
پيشنهاداتى براى مطالعه بيشتر 525
شرح پارهاى واژههاى فلسفى 531
نمايه 541
کتاب از سقراط تا سارتر «فلسفه برای همه» نوشتۀ ت.ز.لاوین ترجمۀ پرویز بابایی
کتاب از سقراط تا سارتر «فلسفه برای همه» نوشتۀ ت.ز.لاوین ترجمۀ پرویز بابایی
کتاب از سقراط تا سارتر «فلسفه برای همه» نوشتۀ ت.ز.لاوین ترجمۀ پرویز بابایی
کتاب از سقراط تا سارتر «فلسفه برای همه» نوشتۀ ت.ز.لاوین ترجمۀ پرویز بابایی
کتاب از سقراط تا سارتر «فلسفه برای همه» نوشتۀ ت.ز.لاوین ترجمۀ پرویز بابایی
کتاب از سقراط تا سارتر «فلسفه برای همه» نوشتۀ ت.ز.لاوین ترجمۀ پرویز بابایی
کتاب از سقراط تا سارتر «فلسفه برای همه» نوشتۀ ت.ز.لاوین ترجمۀ پرویز بابایی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.