از من تا عشق

از من تا عشق

گفتگوها: شبنم سمیعیان

عکاس: الهام یاراحمد

انتشارات نگاه

 

” هنرمندان، ناگفته هایی بسیار دارند.

برای شنیدن آنچه حرف های دل است، باید در حضورشان نشست

و سراپا شوقِ کشف و شور شنیدن شد.

«از من تا عشق» دریچه ای است روشن به دنیای درون هنرمندانی گرانمایه…

ایشانی که خلوت دلخواستۀ دنیایشان را در صمیمیت و دوستی با ما شریک شدند . . .”

198,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

جزئیات کتاب

وزن 1050 گرم
ابعاد 28 × 21 سانتیمتر
پدیدآورندگان

الهام یاراحمد, شبنم سمیعیان

نوع جلد

سخت

SKU

1398021603

نوبت چاپ

اول

شابک

978-600-376-382-1

قطع

رحلی

تعداد صفحه

192

سال چاپ

1398

موضوع

گفتگو, گفتگوها

وزن

1050

گزیده ای از متن کتاب “از من تا عشق”

در آغاز  کتاب از من تا عشق می خوانیم :

 

آیدین آغداشلو………………………………………………………………………………………. 9

(نقاش/نویسنده/کارشناس و مرمت کار آثار هنری/منتقد فیلم)

دکتر ژاله آموزگار………………………………………………………………………………. 13

(پژوهشگر ایرانی فرهنگ و زبان‌های باستانی/استاد دانشگاه)

احمدرضا احمدی………………………………………………………………………………… 17

(شاعر/نویسنده‌ی ژانر کودکان/مترجم)

نگار اسکندرفر…………………………………………………………………………………… 21

(مدیر فرهنگی / بنیانگذار و مدیر موسسه‏ی کارنامه)

فرح اصولی………………………………………………………………………………………. 25

(نقاش)

نصرالله افجه‏ای…………………………………………………………………………………. 29

(خوشنویس/چهره‏ی ماندگار)

مهدیه الهی قمشه‏ای……………………………………………………………………………… 33

(پژوهشگر ادبیات عرفانی/شاعر/مولوی شناس)

گلی امامی………………………………………………………………………………………… 39

(مترجم/نویسنده/فعال فرهنگی)

محمدعلی بهمنی………………………………………………………………………………….. 43

(شاعر/غزل سرا)

پروفسور کلاوس پِدِرسِن……………………………………………………………………….. 47

(استاد ادبیات فارسی/ایران‌شناس دانمارکی ؛رئیس بخش ایرانشناسی دانشگاه کپنهاگ دانمارک)

احمد پوری……………………………………………………………………………………….. 51

(مترجم/نویسنده)

عباس جمالپور……………………………………………………………………………………. 55

(مینیاتوریست)

ناستین جوادی (مجابی)…………………………………………………………………………. 59

(نویسنده)

لوریس چکناواریان………………………………………………………………………………. 63

(رهبر ارکستر/آهنگساز)

ابراهیم حقیقی……………………………………………………………………………………. 67

(گرافیست)

خسرو خسروشاهی……………………………………………………………………………… 71

(دوبلور/مدیر دوبلاژ)

خسرو خورشیدی………………………………………………………………………………… 75

(طراح صحنه تئاتر/استاد دانشگاه)

پوران درخشنده………………………………………………………………………………….. 79

(کارگردان/تهیه کننده)

کامبیز درم بخش…………………………………………………………………………………. 83

(کاریکاتوریست)

شهرداد روحانی…………………………………………………………………………………. 87

(موسیقیدان/آهنگساز/رهبر ارکستر)

کیوان ساکت……………………………………………………………………………………… 91

(نوازنده‏ی تار/سه تار/آهنگساز)

عباس سجادی……………………………………………………………………………………. 95

(شاعر/مدیر فرهنگی/مدیریت فرهنگسرای نیاوران)

خسرو سینایی……………………………………………………………………………………. 99

(کارگردان/فیلمنامه نویس)

بهزاد شیشه گران……………………………………………………………………………… 103

(نقاش/گرافیست/طراح)

پری صابری……………………………………………………………………………………. 107

(کارگردان تئاتر/نمایشنامه نویس/نویسنده)

محمّد صادقی…………………………………………………………………………………… 111

(کارگردان و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون)

کامران عدل…………………………………………………………………………………….. 115

(عکاس)

سالار عقیلی……………………………………………………………………………………. 119

(خواننده)

حسن فتحی……………………………………………………………………………………… 123

(کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون/فیلمنامه نویس)

فخرالدین فخرالدینی…………………………………………………………………………… 127

(عکاس پرتره/نقاش)

فرهاد فخرالدینی……………………………………………………………………………….. 131

(آهنگساز/موسیقیدان/رهبر ارکستر/استاد موسیقی)

بهمن فرمان آرا………………………………………………………………………………… 135

(کارگردان/تهیه‏کننده)

قشنگ کامکار……………………………………………………………………………………. 139

(موزیسین/نوازنده‏ی سه تار/عضو گروه موسیقی کامکارها)

اسماعیل کهرم………………………………………………………………………………….. 143

(فعال محیط زیست زیست/بوم شناس)

شهلا لاهیجی…………………………………………………………………………………… 147

(ناشر/مترجم/نویسنده)

شمس لنگرودی…………………………………………………………………………………. 151

(شاعر)

جواد مجابی…………………………………………………………………………………….. 155

(شاعر/نویسنده/نقاش/طنزپرداز)

حسین محجوبی………………………………………………………………………………… 159

(نقاش)

مهران مدیری…………………………………………………………………………………… 163

(کارگردان/مجری/بازیگر سینما و تلویزیون/طنزپرداز/طراح صحنه)

هوشنگ مرادی کرمانی……………………………………………………………………….. 167

(نویسنده)

جمشید مشایخی………………………………………………………………………………… 171

(بازیگر)

مه لقا ملاح……………………………………………………………………………………… 175

(مادر محیط زیست ایران)

ناصر ملک مطیعی……………………………………………………………………………… 179

(کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون)

جهانگیر میر شکاری…………………………………………………………………………… 183

(صدابردار)

افشین یداللهی…………………………………………………………………………………… 187

(پزشک/شاعر/ترانه سرا/)

 

آیدین آغداشلو

(نقاش/نویسنده/کارشناس و مرمت کار آثار هنری/منتقد فیلم)

کلام نخست:

من از چهارده سالگی نقاشی را شروع کردم در نتیجه چه به عنوان یک شغل و چه به عنوان یک علاقه، نقاشی همیشه اولویت اصلی من بوده است. البته با در نظر گرفتن اینکه کارهای متعدد دیگری هم در کنارش انجام داده‏ام از نویسندگی گرفته -که اخیراً هشت جلد از کتاب‌هایم منتشر شده است – تا مرمت آثار هنری و کارشناسی هنر ایران و ده‏ها کار دیگر. ولی رشته‏ی اصلی من همیشه نقاشی بوده است و جواب هم داده است. چرا که من هر کار دیگری هم که انجام داده‏ام به یمن و به لطف نقاش بودنم ادامه پیدا کرده است.

عشق:

نظرم نسبت به عشق در طول سال‌ها تغییر کرده است. نظری که در جوانی نسبت به آن داشته‏ام حتماً نوع دیگری بوده است. اما نظر الانم نظر الان من نیست؛ نظری ست که شاید بیست سالی می‏شود که آرام آرام به آن رسیده‏ام و من در ذهن خودم دوستی را جایگزین آن کرده‏ام. عشق شور خیلی زیادی دارد. نمی‏گویم که ماندگار نیست ولی من برای دوستی ماندگاری بیشتری قائل هستم. عشق در درون دوستی جای دارد و این دوستی را من به نوعی تعریف کرده‏ام که شامل خیلی چیزها می‏شود. چرخه‏ی حیات هم بر مبنای عشق می‏چرخد. اما حالا دیگر خیلی کلی‏تر فکر می‏کنم که هر چقدر شمول آن بیشتر باشد دلپذیرتر است. عشقی که مالکیت، حقارت، جنگندگی، تصاحب و حسادت می‏آورد، حالا دیگر مد نظر من نیست. اگر عشق آدم را حقیر نکند بقیه‏اش لطف است. من نسبت به هر چیزی که انسان را حقیر کند، فاصله می‏گیرم. حقارت بدترین چیزی ست که ممکن است در زندگی بر سر انسان فرود آید. عشق بنا ندارد که حقارت بیاورد. عشق بنا دارد که تعالی بیاورد. پس مرز قابل قبول و غیر قابل قبول بودنش برای من همین است.

منطق:

منطق جایگاه خیلی والایی برای من دارد. در طول چهل سال گذشته سعی کرده‏ام با منطق خودم با جهان برخورد کنم. منطق یک وجه کلی و یک وجه شخصی دارد. یعنی آدم منطق خودش را پیدا می‏کند و این عملی‏تر است. وقتی آدم به منطق خود می‏رسد، جواب می‏گیرد. منطق بدون شناخت غیرممکن است. این به شعور انسان برمی‌گردد. آدمی که اهل شناخت است، صاحب منطقی می‏شود که مسائل را بر اساس آن می‏تواند تقسیم‌بندی کند. شاید همه جا هم این منطق برایم آسودگی نیاورده است. به عنوان مثال، منطق من تنهایی و دور ماندن اجباری‏ام از خانواده که تحملش هم آسان نبوده را به عنوان یک امر قطعی می‏پذیرد و در طول این چهل سال گذشته من بر اساس این منطق به این نتیجه رسیده‏ام که آدم اصولاً تنهاست که خیلی هم دلپذیر نیست و در سالخوردگی این تنهایی عمیق‏تر هم می‏شود. از طرفی، اثر هنری فقط در تنهایی خلق می‏شود و این یک قانون است.

زندگی:

به این نتیجه رسیده‏ام که زندگی هدیه‏ای ست که فقط یک بار به آدم داده می‏شود. هر چقدر که بیشتر عمر کرده‏ام، به اهمیت زندگی بیشتر پی برده‏ام. به اهمیت این فرصت، که یک فرصتی یگانه است. آدم می‏تواند این فرصت را مالامال از لطف و معنا کند و یا می‏تواند آن را خیلی بدیهی تلقی کند و به تعبیری فرصت سوزی کند. به زندگی خودم که نگاه می‏کنم، سوای از همه‏ی لذت‏هایی که در آن برده‏ام و خطاهایی که مرتکب شده‏ام، آن را زندگی پرحاصلی می‏بینم، فرصت سوزی نکردم و از هر لحظه‏اش استفاده کردم. خب، استفاده‏اش خودخواهانه بوده است چون به خاطر خودم استفاده کرده‏ام ولی خیلی هم نفس‌پرستانه نبوده است. به این معنا که اگر چیزی در زندگی‏ام فراهم آمده یا انباشته شده آن را به عمد با اطرافیانم هم تقسیم کرده‏ام. حتی اگر آدم به عمد هم این را تقسیم نکند اگر صاحب معنایی در طول زندگی‏اش شود، به خودی خود خیرش به اطرافش خواهد رسید و این نکته‏ای بسیار اساسی ست.

پنج کتاب تاثیرگذار:

1.کلیات سعدی

  1. رباعیات خیام
  2. نمایشنامه‏های شکسپیر
  3. کمدی الهی (دانته)
  4. خشم و هیاهو (ویلیام فالکنر)

مرگ:

تصور درباره‏ی مرگ خیلی همیشگی ست. من اصولاً نقاش مرگ اندیشی هستم و در طول سی سال گذشته، مرگ بخشی از مواجهه‏ی من با زندگی بوده است. در میان همه‏ی امور جهان، مرگ قطعی‏ترین آنهاست و هیچ چیزی به قطعیت مرگ نیست حتی به دنیا آمدن. ممکن است کسی به این دنیا بیاید و شاید هم متولد نشود، اما مرگ حتماً می‏آید و حتماً همه می‏میرند. در این جمله‏ی قرآنی معروف “کل شیءٍ هالک الا وجهه” با این ترجمه‏ی فارسی که “ما همه فانی و بقا بس تو را…”، بر فانی بودن تاکید می‏کند. به انتهای یک فرصت اشاره می‏کند و چون امری قطعی است نمی‏شود از آن گریخت. مشغله‏ی ذهنی من در اغلب نقاشی‏های پنجاه سال گذشته‏ام، انهدام و مرگ بوده است. اما در نقاشی‏هایم چون با مهر کار می‏شود، یک نقاشی زیبا از آب درمی آید و این زیبایی تلخی مرگ را به نحوی شفاعت می‏کند و در مقابلش می‏ایستد. درست است که این نقاشی‏ها گزارش مرگ هستند اما به نوعی درباره‏ی زندگی و استمرار زندگی می‏باشند. چون زمانی که شما زیبایی خلق می‏کنید در مقابل مرگ می‏ایستید.

شعر محبوبتان:

“من از آن روز که در بند توام آزادم…” (حضرت سعدی)

توصیف خودتان از خودتان:

بعد از مرگم حرف‌های مختلفی درباره‏ی من خواهند گفت، نقاش بود، معلم بود، اولین کتاب شعرش را در پانزده سالگی سرود و حرف‌هایی از این قبیل… اما تنها چیزی را که می‏پذیرم این است که آدم مهربانی بوده‏ام.

 

از من تا عشق    از من تا عشق    از من تا عشق

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “از من تا عشق”