گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
اظهار نظر شخصیتها و محافل ادبی جهان درباره رولفو و آثارش
- کشف بزرگ من، کارهای خوان رولفو است که سرانجام، راه تداوم نویسندگی را به من نشان داد.
گابریل گارسیا مارکز
- تنها رمان نویس مکزیکی که به ما به جای شرح روایت، تصویر آن را میدهد.
اوکتاویو پاز
- انگیزه درخشان گابریل گارسیا مارکز برای نوشتن صد سال تنهایی.
ریویواستار
- رولفو از میان عکسها و کتاب هایش انگار دارد میگوید:
نگاه کن ! ببین ! این جهان پیش از ما هم وجود داشته است. جهانی که ما را عذاب میدهد، با سرنوشتی محتوم و واقعیتی ملموس دچار غم و اندوه میکند. بیا. نگاه کن.
نویسنده کتاب خوان رولفو
- جدا از سادگیِ واقعیتِ تقلیدی در رمان های آمریکای لاتین، کارهای اساسی رولفو در سطح اسطوره و نمونه کاملی از الگوی راستین و اندیشه های نهادینی است که از نیاکان به ارث رسیده و بین انسانها مشترک است، ارثیهای که در هنر و ادبیات تجلی میکند.
شیکاگو تریبون
- کار رولفو در چنبره خودش درباره مردمی است که حداکثر تلاش خود را میکنند تا با گفتن داستان هایی که هرگز از گفتنش باز نمیایستند بار خود را سبک کنند.
رومپوس
- ” پدرو پارامو” داستانی است که قطعاً ریشه در فرهنگ خود دارد و به طور بنیادی در کانون انسانیت قرار دارد، انسانیتی که از مرز های فرهنگ صحبت میکند.
هفته نامه پابلیشر
- یکی از اثر گذارترین کتاب های قرن. بسیار مشکل است که اثرش را روی ادبیات اسپانیایی زبانها در چهل سال گذشته تخمین زد.
سوزان سانتاگ
- کار خوان رولفو آن نبود که بهترین رمان مکزیک را بنویسد بلکه از طریق پدرو پارامو رشتهای یافتهایم که ما را به رمان آمریکای لاتین متصل میکند.
کارلوس فوئنتس
- آن چه که درباره رولفو اشتیاقآور است آن است که در یک زمان مشخص، مرگ و زندگی را با یکدیگر تلاقی میدهد تا گفتگو کنند.
والریا لوئیزلی
- کار رولفو بر روی شبکهی پیچیده و بغرنجی از زمان و فضا بنا نهاده شده است که چیزی است طبیعی، ضروری، اثر بخش و آسان. تمام تناقضات آن ذاتی و غریزی است.
جیم لوئیز
- آثار رولفو دارای سادگی و ارزش عمیق تراژدی های یونانی… بلندی های بادگیر… است که گویی کافکا آن را نوشته و محل وقوع آن مکزیک است.
گاردین
- به عنوان داستانی کوتاه و ممتاز، ” ایلانو در آتش ” یک طنز است، اما در عین حال سندی است تاریخی از یک دوران وحشتناک گذشته..
شورت ریویو
- چند نویسنده هستند که کمک زیادی به آشکار شدن هویت پنهانی مردم خود کردهاند. این موضوعی است که نویسنده بزرگ مکزیک خوان رولفو، که بهترین نویسنده آمریکای لاتین در قرن بیستم است آن را انجام داده است. او قادر بود با عمیق ترین احساس، این واقعیت را آشکار کند.
” ادواردو گاله آنو” نویسنده شریان های باز آمریکای لاتین
- در میان نویسندگان امروزی مکزیک، خوان رولفو، جاودانی است.
نیویورک تایمز
و سرانجام این که :
” خروس طلایی و نوشته های دیگر “ مجموعه بی نظیر و با ارزشی است که میراث ادبی خوان رولفو را در ماوراء دو کتاب دیگرش قرار داده و اعتبار و پرستیژ تازهای برایش به ارمغان آورده است.
دوگلاس وِدِرفورد
پیشگفتار
– «خوان رولفو» که یکی از اسطورههای ادبیات آمریکای لاتین شناخته میشود. فقط دورمان نوشته است؛ مجموعه داستانهای کوتاه با عنوان اصلی «ایلانو در آتش» در سال 1953 و «پدرو پارامو» در سال 1955 که شخصیتهای عمده این داستان او، مردان هستند. میگویند وقایع آن به نوعی بیوگرافی خود «خوان رولفو» است که اینک یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم به شمار میرود. رولفو، علاوه بر نویسندگی، به عنوان یک عکاس نیمهحرفهای و سناریوپرداز سینمای مکزیک نیز شناخته میشود.
داستان خروس طلایی او به طور غیرمنصفانهای از آثار اصیل ادبی این نویسنده مکزیکی به حاشیه رانده شده، و در واقع حذف این داستان از مجموعه آثار ادبی رولفو چنان کامل صورت گرفته بود که تاکنون ترجمه دقیقی از آن ارائه نشده بود. و اینک برگردان این رمان، تحت عنوان «خروس طلایی و نوشتههای دیگر» میتواند این خلأ را پر کند.
«نوشتههای دیگر»، که در رمان دوم رولفو در این مجموعه ادبی آمده است شامل گلچینی از نوشتههای مؤلف است که هرگز در مجموعه دشت سوزان یا «ایلانو در آتش» ذکر نشده است. به این ترتیب این کتاب فرصت بینظیری به خوانندگان میدهد تا نگاهی به معروفترین اثر رولفو انداخته و میراث یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین نویسندگان مکزیک را مورد توجه قرار دهند.
بیوگرافی مختصر خوان رولفو
خوان رولفو در سال 1917 در جنوب «خالیسکو[1]» به دنیا آمد، ناحیهای که تحت تاثیر خشونتهای وحشتناک انقلاب مکزیک «1917-1910» و شورش «کریسترو[2]» «1929-1926» قرار داشت. این دوره از اغتشاشات باعث تولدی جدید و شکل گرفتن سیاستهای همزمان در فرهنگ و ادبیات مکزیک گردید. سالهای کودکی رولفو تحت تاثیر این خشونتها و نابسامانیها قرار گرفته بود که در سال 1923 با کشته شدن پدرش در یک جدال که تاکنون مبهم باقی مانده است به اوج خود رسید، رولفو در این زمان شش ساله بود و مادرش هرگز از این مصیبت، جان سالم به در نبرد، و سال بعد در 1927 و در سی و دو سالگی درگذشت. رولفوی یتیم در مدرسهای شبانهروزی در «گوادالاخارا[3]» در مرکز خالیسکو اقامت گزید و سرانجام در نوجوانی به مکزیکوسیتی مهاجرت کرد. او قبل از اینکه در پایتخت اقامت کند، جذب شهرهای کوچک و روستاهای مکزیک به ویژه محل تولدش شده بود.
در اوایل سال 1950 – امیدش به اخذ درجه دانشگاهی را به علت اعتصابات متعدد دانشجویی از دست داد و به عنوان یک مهاجر رسمی وارد کار دولتی شد و دوره سختی را به عنوان سرکارگر در شرکت لاستیکسازی «گودریچ ـ اُزکادی[4]» گذراند. رولفو هنگامی که جایزه کانون نویسندگان مکزیک را دریافت کرد از شغل خود کنارهگیری کرد و به انتشار مجموعهای از داستانهای کوتاه (ایلانو در آتش) پرداخت.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
جایزه دوّم به «پدرو پارامو» تعلق گرفت. این کارِ بدیع، چالشی در شکل داستان ایجاد کرد و شکوفایی و جهش عظیمی را در ادبیات آمریکای لاتین به ویژه در آثار «کارلوس فوئنتس» در مکزیک، «خولیو کورتازار» در آرژانتین، «گابریل کارسیا مارکز» در کلمبیا و «ماریو یوسا» در پرو به وجود آورد. رولفو پویشی فوقالعاده در ادبیات آمریکای لاتین ایجاد کرد و این علیرغم متون نسبتاً کوتاهی بود که منتشر میکرد، متونی که باعث شد این شهروندِ خالیسکو توجه خوانندگان را در سراسر جهان به سوی خود جلب کند.
مطمئناً، گابریل گارسیا مارکز هیچ تردیدی در ستایش از اولین رمان رولفو به خود راه نداد و اعلام کرد با خواندن رمان «پدرو پارامو» در اواسط سالهای 1960 بوده که احساس کرده است برای نوشتن «صد سال تنهایی» آمادگی دارد، رمانی که تعداد کثیری عقیده دارند مهمترین اثر ادبی آمریکای لاتین است. بیش از نیم قرن از انتشار رمان رولفو میگذرد و کوچکترین کاستی در جذابیت و گیرایی آن ایجاد نشده است. در واقع پرسشهای اخیری که از خوانندگان، نویسندگان و آکادمیسینها به عمل آمده نشان میدهد که آثار رولفو همچنان در مکزیک، خارج از مکزیک و اصولاً در سراسر جهان با ترجمههای جدید در بالاترین سطحی از تیراژ منتشر میشود. در سال 1962، رولفو در موسسه ملی اقلیمشناسی به عنوان ویرایشگر مشغول کار گردید و تا پایان عمرِ خود در آن موسسه باقی ماند.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
اگرچه رولفو قدرت خلاقه خود را حفظ کرده بود و سناریوهای محدودی برای فیلمها مینوشت، امّا اکثراً از پذیرش درخواست خوانندگان برای نوشتن کتابهای بیشتر خودداری میکرد. مهمترین استثنا، نوشتن خروس طلایی بود، داستانی که آن را در بین سالهای 1956 و 1957 به رشته تحریر درآورد و در سال 1980 منتشر کرد. در همان سال، رولفو مجموعهای از عکسهای خود را به معرض نمایش گذاشت که زمینه دیگری از تلاش خلاقانه او را نشان میدهد. اگرچه رولفو در اوایل سالهای 1960 از عکسبرداری دست کشیده و اکثر این عکسها مربوط به سالهای 1940 و 1950 بود ولی برای نخستین بار در 1960 بطور محدودی در «گوادالاخارا» به نمایش گذاشته شد. نشریات جدیدی که عکسهای رولفو را منتشر کردهاند از او به عنوان یکی از عکاسان برجسته کشور یاد میکنند. رولفو جایزه ملی ادبیات مکزیک را در سال 1970 دریافت و در سال 1980 عضو آکادمی زبان مکزیک گردید. «جایزه ادبی پرنس آستوریا» نیز در سال 1983 در اسپانیا به او اعطا شد. رولفو در سال 1948 با «کلارا آپاریسیوریس» ازدواج کرد و «نامهای به کلارا» که در این کتاب آمده است نوشتهای به اوست. رولفو که از سرطان ریه رنج میبُرد سرانجام در سال 1986 در خانهاش در مکزیکوسیتی درگذشت.
خروس طلائی: زمینههای جغرافیائی، فرهنگی و تاریخی
در پائیز 1910، مکزیک کشوری در آستانه انقلاب بود. «پورفیریو دیاز[5]» کرسی ریاست جمهوری را اشغال کرده بود. ارتشاء، استبداد و سرکوب، توانسته بود که او را از سال 1876 در قدرت نگهدارد. اگرچه دیکتاتور، تلاش زیادی برای مدرنیزه کردن اقتصاد و زیرساختهای مکزیک به عمل میآورد، این کوششها در کاهش آلام و نارضایتیهای اکثریتِ فقیر مردم، با شکست روبرو میشد. در نوامبر 1910 پس از اینکه «دیاز» با تقلب مدعی پیروزی در انتخابات جدید شد و خود را آماده دوره هشتم برای بهدست گرفتن قدرت میکرد، تعدادی از گروهها علناً دست به شورش زدند. شورش مسلحانهای که در پی آن روی داد و به عنوان انقلاب مکزیک شناخته شد به ملّت، قهرمانان خداگونهای داد که از جمله آنها «امیلیانو زاپاتا» و «فرانسیسکو پانچوویلا» بودند.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
هر چند «دیاز» در ماه مه 1911 از کشور گریخت، جنگهای داخلی سالهای متوالی بین رهبران متعددی که در جستجوی کنترل کشور بودند ادامه یافت. در سال 1917 «ونو ستیانو کارانزا[6]» قدرت خود را در پایتخت، مستحکم کرد و قانون اساسی جدیدی را به تصویب رساند. نتایج انقلاب، بسیار عمیق بود: بیش از یک میلیون نفر از سربازان، شورشیان و مردم عادی به هلاکت رسیدند، دهکدهها نابود و تعداد زیادی از شهرها و شهرکها تبدیل به ویرانهها شدند. هر چند برخی از تاریخنویسان، پذیرش قانون اساسی 1917 را به عنوان پایان رسمی انقلاب میدانند، معهذا شورش و طغیان تا سالهای متمادی ادامه داشت که اوج آن، شورش مسلحانه دوم در «طغیان کریسترو[7]» است، این شورش (1929-1926) به ویژه در موطن «خوان رولفو» یعنی در «خالیسکو» وضعیتی سهمگین به خود گرفته بود. مکزیک تلاش میکرد تا مفهوم انقلاب را در سالهای پس از این آشوبها تعریف کند. اگرچه رهبران سیاسی، ایدهآلهای جنبش را میستودند ولی همگی مشتاق بازگشت روش «پورفیریودیاز» بودند. در نهایت، قدرت در یک سازمان حاکم به نام «حزب بنیادین انقلابی» متمرکز گردید (پی آر آی[8])، که فقط با مخالفت محدودی، قریب به هفت دهه حکومت کرد، تا اینکه «ویسنته فوکس[9]»، از حزب عمل ملی یا ( پان[10]) در سال 2000 به ریاست جمهوری انتخاب شد. در این جنگ و جدالهای لفظی، (پی آر آی) خودش را وارث ایدههای انقلاب میدانست و هرازگاه برای تکمیل اصول آن فعالیت میکرد. برای مثال گرچه یکی از محسوسترین اهداف قیام 1910 (مخصوصاً برای پیروان زاپاتا و پانچوویلا) تقسیم اراضی بود ولی این مسئله، زیاد مورد توجه قرار نمیگرفت تا اینکه در زمان ریاست جمهوری «لازارو کاردناس[11]» از سال 1940-1934 مورد بررسی قرار گرفت و در سیاستهای بعدی بطور کلی حذف گردید.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
در دهههای بعد از انقلاب، هنرمندان و روشنفکران مکزیک ارزیابی خود را از شرایط ملی تغییر دادند. حزب حاکم، از طریق عوامل حکومتیِ خود اقدام به کمکهای مالی به نویسندگان، فیلمسازان و هنرمندانی میکرد که گذشتهای ایدهآلیستی و انقلابی داشتند. اکثر مکزیکیها سمپاتی زیادی نسبت به کسانی داشتند که از فقر و بیچارگی رنج میبردند. آنها از ایدههای انقلاب به عنوان اسطورههای ملی استقبال میکردند. «دیه گوریورا[12]» و همکارانِ نقاش او بطور مداوم از کمکهای دولتی استفاده کرده و نقاشیهای بزرگ آنها اکثراً در ستایش از باورهای جدید ملی کشیده میشد. اگرچه امتیازاتی در این نوع همکاری بین حکومت و هنرمندان در جهت پیشرفت مکزیک با گذشت چند دهه پس از انقلاب وجود داشت معهذا این حقیقت را نباید کتمان کرد که چنین وابستگیهای داخلی منجر به انتقادات ملایمی از جامعهای میگردید که آشکارا در مبارزه با بیعدالتیهایی که منجر به انقلاب 1910 شده بود شکست خورد.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
امّا همه هنرمندان نیز مایل نبودند از انتقاد دست بردارند و آثار آنها احساس رو به رشدی را منعکس میکرد، به ویژه در سالهای 1940 و 1950 که دولت با مشکلات متعددی روبرو بود[13]. با انتشار کتابهای «ایلانو در آتش» و «پدرو پارامو»، خوان رولفو تمایل و علاقه سیاستمداران و هنرمندان متعددی را در اواسط قرن بیستم مورد انتقاد قرار داده و نوستالژی گذشته را به یادشان میآورد. رولفو که به عنوان یکی از افراد آگاه نسبت به مسائل زندگی در روستاهای مکزیک در نیمه اوّل قرن بیستم شناخته میشد با احساسی کامل، خروس طلایی را به عنوان «قانونِ خوان رولفو» برای شرایط مکزیک به صورت نوشتهای کاملاً صادقانه پدید آورد. البته این به آن معنا نیست که گفته شود این رمانِ کوتاه رسالهای است آشکارا سیاسی. در واقع رولفو از اشاره به لحظات مخصوص و زمان وقوع داستان خودداری میکند. رمان، هرگز سال رویداد را مشخص نمیکند و به انقلاب، به شورش کریسترو، به تقسیم اراضی، یا هیچ واقعه تاریخی دیگر اشاره مستقیمی ندارد. علاوه بر آن، نویسنده هرگز اشارهای به این موضوع نمیکند که شخصیتهای او، شهر به شهر با پای پیاده، با حیوان، با قطار یا اتومبیل سفر میکنند. فقدان این ویژگی، منجر به ماهیت بدون زمان در داستان میشود و به خواننده این امکان را میدهد که واقعه را در لحظات گوناگونی از تاریخ مکزیک درنظر بگیرد.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
امّا با وجود این، دلایل موجهی وجود دارد که تصور میرود ماجرای خروس طلایی در سالهای پس از انقلاب و شاید در اواسط سال 1950 روی داده باشد که در همین تاریخ نیز نوشته شده است. فقدان هرگونه اشارهای از دخالت مسلحانه که بین سالهای 1910 و 1920 به عنوان پایهای برای داستان شناخته میشد و این که نویسنده ترجیحاً شالوده داستان خود را در قرن بیستم قرار داده است باعث میشود که احتمالاً رویداد وقایع، در محدوده زمانی بعد از دهههای اول انقلاب باشد. در واقع، اقتصاد از هم پاشیده مناطق روستایی مکزیک را که در رمان به تصویر کشیده شده است میتوان به عنوان عکسالعمل دوران پس از انقلاب دانست. در یک چنین مقطع زمانی، نگارش خروس طلایی انگیزهای است برای به نمایش گذاشتن شکست انقلاب مکزیک در جهت تغییرات اساسی در این کشور فقیر و ناتوان. حساسیتی که رولفو آن را به خوبی در «پدرو پارامو» و مجموعه داستانهای «ایلانو در آتش[14]» به خوبی نشان داده که از میان این داستانها «زیرا که ما فقیر هستیم»، «گذرگاه شمال» و «زمینی که به ما دادهاند» را میتوان ذکر کرد.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
اگرچه رولفو ترجیح میدهد ترتیبِ تاریخی لحظات رمانش را پنهان نگاهدارد امّا در مورد محیط جغرافیایی شخصیتهای خود، واقعیتر و عینیتر عمل میکند. در واقع «دیونیسیو پینزون[15]» و «برناردا کوتینو[16]» (کاپونِرا[17])، بیانگر جوامع مختلف بزرگ و کوچکی هستند که چشماندازهایی از ایالات مکزیک را نشان میدهد. علیرغم این تنوع جغرافیایی، وقایع رمان عمدتاً در مناطق مهم کشاورزی یا نزدیکی این مناطق و در مرکز مکزیک روی میدهد که «باخیو[18]» نامیده میشود و شامل قسمتهایی از ایالات «گوانا خواتو[19]»، «کواِرِتارو[20]»، «آگواس کالی ینتس[21]» و «خالیسکو» میباشد که منطقهای است در شمال پایتخت مکزیک و رولفو آن را به خوبی میشناسد[22].
و باز هم، آن گونه که در معیار ادبی مؤلف معمول است، جغرافیای «خروس طلائی» به واقعیت محدود نمیشود؛ و بیشتر زیرساخت تصویری دارد. این مهم است که رولفو هرگز اشارهای به مکزیکوسیتی یا «گواد الاخارا» نمیکند، شاید به دلیل عدم توانایی حکومتهای مرکزی (ملی یا ایالتی) به برخوردهای مثبت زندگی روزمره مکزیکیها باشد. شکافهای مهم دیگر در تشریح مکانِ رمانها است، برای مثال رولفو به ندرت ویژگیهایی را شرح میدهد که منطقهای را از منطقه دیگر مشخص کند، ترجیح میدهد که شخصیتهای خود را در مناطقی قرار دهد که از نظر ساختاری با هم مشابهت دارند: میخانهها، قمارخانهها و میدانهای خروس جنگی.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
این احساس وجود دارد که فضای حاکمِ رمان، محدود است، و مسائل اجتماعی و اقتصادی که در پی آن در این فضا ظاهر میشود در نهایت، شخصیتها را دچار سرگشتگی میکند. آوارگی نیز عنصری مهم در رمان رولفو است. در واقع انسان در سفرهای «دیونی سیو» و «برناردا» کسانی را میبیند که از طریق سیر و سفر و زیارت در جستجوی تعالی میباشند. این توانایی تصویریِ محیطِ رمان، بلافاصله در شهری که رولفو برای این شخصیتها انتخاب کرده است دیده میشود. «دیونی سیو» از «سن میگل دل میلاگرو[23]» یا «سن میکائیلِ معجزهگر[24]» پدیدار میشود. معنای واژهای مذهبی، احتمالاً برای رولفو به منظور استفاده استعارهای از نام و کیفیت مکانها است.
شهر واقعی «سن میگل دل میلاگرو» در ایالت «تلاخ کالا[25]» نزدیک محل باستانی «کاکا ختلا[26]» قرار گرفته است.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
علیرغم کوچک بودن این شهر (اخیراً حدود 1100 نفر ساکن دارد)، شهر، زیارتگاه مهمی برای کاتولیکهایی است که عقیده دارند «سن میکائیل[27]» در سال 1631 در آنجا ظاهر شده است. و در اینجا کنایه رولفو به دعا و پرستش، محدود به تصویر و تمثیل نمیشود و از سانسور هم رها نیست. در عوض، حضور و غیبت مذهب بطور افراطآمیزی در رئالیسم خروس طلایی و در چشمانداز جامعه مکزیک دیده میشود که رو به نزول است. آنچه را که رمان نشان نمیدهد احتمالاً اهمیت آن است. برای مثال اگرچه «دیونی سیو» قبل از اینکه برای خروسش چاله بکند به مسیح متوسل میشود ولی هیچکدام از شخصیتهای داستان در مراسم نیایش یا محل اعتراف به گناه حضور ندارند، و میگویند که کلیسا یک نیروی معتبر در زندگی روزمره نیست. و هنگامی که کلیسا ظاهر میشود آنچه که رمان را برجسته میکند شکستِ سنت به عنوان یک میانجی، هم برای دنیای فانی و هم برای ابدیتِ شرکتکنندگان در مراسم کلیسا است.
برای مثال، هنگامی که داستان شروع میشود، «دیونی سیو» به جستجوی گاوِ سرکش و عنان گسیختهای میرود که مالک آن، کشیش محل است، کشیشی که برای پرداخت دستمزد این کار، فقط قول خیالی و ریاکارانهای به او میدهد که جایی را در آینده برایش در بهشت درنظر خواهد گرفت. جدایی و انفعال کلیسا در خروس طلایی طعنهآمیز است زیرا خیلی از جشنها و بازارهای مکاره که «دیونی سیو» را به خود جلب میکند بر پایه مراسم مذهبی محلی استوار است، معهذا در ماجرای داستان، چیزی که به سختی دیده میشود نمازخانه و دعای صادقانه است این در حالی است که مراسم جشن و سرور، غیرمذهبی و گستاخانه، با قماربازی و سروصدا در پیرامون کلیسا وجه غالب را دارد.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
عقیده رولفو در مورد کلیسا آن است که دولت، بیشتر برای محدودیت و کنترل اقتصادی از آن استفاده میکند تا آزادی انسان. معهذا رولفو، دوبار بطور غیرمستقیم در رمان دست به سانسور مقامات دولتی میزند.[28] «دیونی سیو» با شهردار شهرش که به او اجازه نمیدهد باقیمانده جسد مادرش را از خاک بیرون آورد به مجادله میپردازد، و سپس با سروصدای سیاستمدارانِ خودشیفته در صحنهای از خروس طلائیاش مواجه میشود.
در هر حال، عمیقترین تفسیر شرایط مکزیک در اواسط قرن را باید در آنچه یافت که او در رمانش از دست میدهد: فرصت – هنگامی که خروس طلایی ظاهر میشود، «دیونی سیو» و مادرش در شرف مرگ از گرسنگی هستند. دست معلول و از کارافتادهای که برای بازیگرِ رولفو غیرممکن است «به عنوان یک کارگر یا یک زارع بتواند به کار بپردازد، یعنی تنها شغلهایی که در شهر وجود داشت»، و او تا آن اندازه توانایی داشت که تنها عنوان یک جارچی را بهدست آورد، معهذا از او به عنوان «یکی از فقیرترین مردان سن میگل دل میلاگرو» یاد میشود. «دیونی سیو» به عنوان یک فرد بیهمتا دیده نمیشود بلکه او بیشتر، کنایهای است از وضعیت اقتصادی بسیاری از نواحی روستایی مکزیک.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
بدبینی چنین پیامی فقط هنگامی رساتر میشود که تصور کنیم رولفو مکان ماجرای داستان را دهها سال پس از انقلابی قرار داده است که علیرغم تبلیغات حکومت، در بهبود زندگی اکثریتِ قشرِ آسیبپذیر با شکست روبرو شده است. در اینجاست که داستان رولفو، یکی از مواردی است که توانایی وسیع اقتصادی را برای «دیونی سیو پینزون»، در سهیم بودن «برناردا» میداند که برایش «طلسم خوشبختی» بوده است و به این طریق در اثر جنگ خروسها و بازیهای شرطی، پولدار میشود. با وجود این، خروس طلایی مدافع راه خوشبختیِ «دیونی سیو» نیست.
برای اطمینان بیشتر، در یک نوشته قدیمی داستان، رولفو عنوان «از هیچ چیز به هیچ چیز» را انتخاب کرده است، که اشارهای است به مرگ نهایی شخصیتِ داستانیاش. ضمناً باید تفسیری را نسبت به سیستم اقتصادی درنظر گرفت که در آن تلاشِ سخت، برای رسیدن به یک زندگی آبرومندانه کافی نیست. رولفو، خواستهی «دیونی سیو» را برای یک زندگی بهتر محکوم نمیکند، امّا از آنجا که بازیگرش درحالی که داراییاش بیشتر میشود بداخلاق و مستبد هم میشود نویسنده اشاره میکند که این راهی نیست که خوشبختی فرد یا ملتی را بهبود بخشد.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
بنابراین، رمان رولفو در قضاوت خود چیزی را به سادگی محکوم نمیکند. خروس طلایی به صورتهای مختلف، تجلیلی است از توانایی مکزیکیها تا علیرغم سختیها، به زندگی، خوشامد بگویند. در اینجا خوشبینی سرسختانهای را هم شاهد هستیم که مخصوصاً در «برناردا» و موسیقی گروه ماریاچی[29] دیده میشود و هر شب ادامه دارد. در تمامی رمان، تناقضی وجود دارد که بازیگرانش را نه تصدیق میکند و نه تکذیب.
«دیونی سیو» آدم کم شانسی است که همدردی انسان را میطلبد قبل از اینکه به خودشیفتگی سقوط کرده و زنش را اسیر کند. «برناردا» زن سرسختی است که مبارزهاش برای حفظ اعتماد به نفس دائماً توسط همکاران مشکوکش که میخواهند با مردان در تماس باشد مورد مصالحه قرار میگیرد. «دیونی سیو» و «برناردا» هر دو آدمهای واقعی و الگوهای قدیمیای هستند که به شخصیتهای خاطرهانگیز خدایان رولفو تعلق داشته و باید به گونهای یادآور «پدرو پارامو» و «سوزانا سن ژان» باشند که اشباحی از شخصیتهای شمایل گونه اولین رمان نویسنده میباشند.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
بیزاری و تنفر رولفو از محکومیت ساده بازیگران با به تصویر کشیدن بازی های شرطبندی نیز دیده میشود. در اواسط قرن بیستم هنگامی که نویسنده اقدام به نوشتن خروس طلایی میکرد، جنگ خروس در تعداد زیادی از کشورها از نظر قانونی ممنوع شده بود. اگرچه بازی خروسها در برخی از کشورها با توجه به فرهنگ طولانی به عنوان نوعی ورزش، مورد قبول قرار میگرفت (از میان آنها مکزیک، جمهوری دومینکن، کلمبیا و فیلیپین را میتوان نام برد)، مخالفت رو به افزایش مردم به این نوع فعالیت احتمالاً باعث ممنوع شدن آن حتی در این کشورها گردید.
جنگ خروس در این داستان بطور آشکاری اهمیت داشته و نویسنده عنوان کتاب را از جوجه خروس کوچک امّا بیباکی عاریت گرفته که میخواهد سرنوشت «دیونی سیو» را عوض کند. علاوه بر آن، رولفو، جنگ خروس طلایی را با جزئیات کافی شرح میدهد، طوری که به نظر میرسد حداقل تا اندازهای با این ورزش آشنا بوده است. در هر حال عنوان رمان به عنوان تائیدی بر محوریت جنگ خروسها در کتاب نخواهد بود[30]. مطمئناً، پرنده طلایی «دیونی سیو» قبل از این که داستان به نیمهی خود برسد میمیرد و جارچیِ شهر به سرعت از حرفه خروس بازی به بازیهای شرطی دیگر روی میآورد.
آوازه خروس در تبلیغ کاری هنگامی بهتر فهمیده میشود که نویسنده سعی دارد داستان پولدار شدن یکشبه یا به قولی از فرش به عرش رسیدن را عمومیت دهد. خروس طلایی نشانهای از خوشبختی است، و امروزه به عنوان رستورانهای متعدد و کلوپهایی در سراسر آمریکای لاتین (و کشورهای اسپانیایی زبان همسایه آمریکا) دیده میشود. در هر حال، رمانِ رولفو، یک جشن قماربازی نیست، تائیدیهای هم برای جنگ خروسها نیست. اگرچه شهروندان «خالیسکو» در روایتهای او و شخصیتهای جدیدش به ندرت قضاوت میکنند ـ آنها همه را گناهکار میدانند ـ او بدون داشتن مهارتی در درس اخلاق، تفسیری در برابر وحشیگری این ورزش خونین ارائه میدهد، که بر طبق گفتهی روایتگرِ شخص سوم در انحطاط بازیگرش سهم دارد:
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
“مدت مدیدی نیست «دیونی سیو»، دیگر آن شخص متواضع و فروتنی نیست که او را در «سن میگل دل میلاگرو» میشناختیم، کسی که، در ابتدا تمام دارایی و ثروتش یک پرنده بود، همیشه بیقرار و عصبی، و وحشت داشت که پرنده را از دست بدهد. همیشه قبل از مسابقه خود را به خدا میسپرد و دعا میکرد. رفته رفته ماهیتش در اثر قرار گرفتن در معرض خشونتِ ورزشِ جنگ خروس عوض شد. انگار، مایع قرمز و غلیظی که از آن حیواناتِ درحال مرگ خارج میشد او را تبدیل به سنگ میکرد و به صورت مردی محاسبهگر و خونسرد، محکم و مطمئن در جاده سرنوشت درمیآورد.”
به این ترتیب، رمان رولفو داستان سادهای نیست. این رمان در دنیای بازارها و جشنها در منطقه «باخیو»ی مکزیک بدون تسلیم در برابر بزرگداشت و ستایش فولکلوریکِ آن سرزمین اتفاق میافتد.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
از نقطه نظرهای متعدد، «خروس طلایی» در قانون ِادبیاتِ رولفو بینظیر است. این رمان از نوشتههای قبلی او محاورهایتر است. ترتیب تاریخی کمتری دارد، جملات آن طولانیتر و نسبت به دو کتاب دیگرش، کمتر تجربی است. معهذا، این رمان، به نحو زیبایی در اوج خلاقیت رولفو قرار دارد. رمان، به شهر کوچکی که از نظر جغرافیایی در مرکز مکزیک است برمیگردد، شهری که در آن، شخصیتهایش، علیرغم ایدهآلهای انقلاب مکزیک، در دنیایی زندگی میکنند که هنوز وزنه سنگینی از فقر و بیعدالتی بر آن فشار میآورد. بیش از شصت سال از نوشتن رمان میگذرد، ولی خروس طلائی، خوانندگان بیشتری را به خود اختصاص داده و سرانجام اینکه جای خود را بین «ایلانو در آتش» و «پدرو پارامو» به خوبی باز کرده و بر این ادعای نادرست که خوان رولفو فقط نویسنده دو کتاب بوده است خط بطلان میکشد.
آن سوی «ایلانو در آتش»
مقدمهای بر «نوشتههای دیگر» خوان رولفو
«نوشتههای دیگر» مجموعهای است از قطعات کوتاهی که نگاه خیرهکنندهای به خالیسکو، موطنِ خالقِ (ایلانو در آتش) دارد. این مجموعه که انتخاب آن با مشورت مدیر بنیاد خوان رولفو و اعضاء خانوادهاش بوده است در اوایل سال 2017 توسط بنیاد رولفو به زبان اسپانیایی منتشر شده است.
سه قطعه از این مجموعه که یکی از آنها زیر ساخت شاعرانهای دارد برای فیلم «فرمول پنهانی» نوشته شده و دو قطعهی روایتیِ دیگر، «زندگی خودش را جدی نمیگیرد» و «قطعهای از شب»، در زمان زندگی خوان رولفو به چاپ رسیده امّا هرگز در کتاب «ایلانو در آتش» نیامده است. دو نوشته ـ یکی «نامه به کلارا[31]» و دیگری، مسافرتی داستانی با تیتر «کاستیلو دِ تییو[32]»، جای ویژهای در انتشارات پس از مرگ او دارد. بقیه نوشتهها ـ شامل نُه قطعهی روایتی ـ از دیدگاهِ منطق و هویتِ عمومی، پیچیدگی بیشتر داشته و تقریباً به طور انحصاری در یادداشتهای خوان رولفو موجود بوده است.[33]
«فرمول پنهانی»
این اثر از نظر شالودهی شعر گونهاش در بین آثار رولفو بینظیر است، اگرچه امکان دارد کسی به غیر از نویسنده، ایدهای را برای این نوشته به او داده باشد. بدون تردید، رولفو استاد شکلهای روایت گرایانهای است که این قطعه تصویری را به عنوان پاسخی غزل گونه در برابر حاشیهنشینی و رنج مردم فقیر مکزیک نوشته است. رولفو «فرمول پنهانی» را براساس درخواست «روبن گامز[34]» به رشته تحریر درآورد. گامز این متن را برای ساخت فیلمی مستند به همین عنوان مورد استفاده قرار داده و در آن به اجزاء سازنده کوکاکولا کنایههایی وارد میآورد که در آن انتقادات تندی، مانند نفوذ آمریکا در مکزیک را به همراه دارد. این روایتِ شناخته شده که بسیار مورد توجه قرار گرفت، با تهیه سناریوی کوتاه دیگری به نام «از دست رفته» مصادف بود که در سال 1980 با رمان دوم رولفو به همراه خروس طلایی و متنهای دیگری برای سینما منتشر شده است.
«زندگی خودش را خیلی جدی نمیگیرد»
ابتدا در مجلات مکزیک منتشر شد و اولین قطعهای بود که انتشار مییافت. این نوشته در زمان زندگی رولفو و پس از درگذشت او در نقاط دیگر نیز به چاپ رسید. قطعه مزبور در داستان دشت سوزان «ایلانو در آتش» نیامده است.
«قطعهای از شب»
این داستان که برای اولین بار در یکی از مجلات ادبی مکزیک به چاپ رسید در زمان حیات رولفو مورد استقبال وسیعی قرار گرفت. داستانی است واقعی و پرمعنا، بخشی از یک ماجرای شهری که نویسنده، قبل از اینکه تصمیم بگیرد آن را به کناری بگذارد نوشته است. رمانِ «قطعهای از شب»، علی رغم صحنهپردازی غیرمعمول، از نظر ماهیت، سبکِ شدیداً رولفویی دارد و مواجههای است بین یک روسپی و یک گورکن، نمونهای از زندگی دو نفر که شبها در جستجوی پناهگاهی هستند و بچه شیرخوارهای را که باعث ارتباط آنهاست یدک میکشند. ماجرا، طعنهای است به الگوی کهنِ خانواده مقدس.
نامهای به کلارا
در فوریه 1947 نوشته شده، زمانی که رولفودر مکزیکوسیتی زندگی میکرد و به عنوان یک سرکارگر در شرکت لاستیکسازی «گودریچ اُزکادی» مشغول کار بود. او اگرچه این موقعیت را به کمک بستگانش بهدست آورده بود، با این حال از این کار نفرت داشت. در این نامه، نویسنده جوان با شوخیهای کنایهدار با نامزدش از دیدگاه اگزیستانسیالیستی درباره ماهیت ضدبشری کار کارخانهای که او و کارگران، همه روزه آن را تحمل میکردند صحبت میکند (بعداً او موقعیت بهتری مییابد و به عنوان فروشنده سیار به کار میپردازد). در این نامهی بسیار شخصی، «کلارا آپاری سیو رِیِس[35]» که در خانهاش در «گوادا لاخارا» اقامت دارد چشمه زلالی است از امیدواری به آینده که «رولفو» او را با نام «نازنین کوچکم» یاد میکند. این زوج در سال 1948 ازدواج میکنند.
«کاستیلو دِ تییو»
روایتی است که حس داستانی کوتاه را به انسان میدهد. تشریح یک منطقه باستانشناسی، علاقه طولانی رولفو به تاریخ مکزیک را نشان میدهد، به ویژه در ریشههایی قبل از اسپانیائیها. نسخه اصلی تایپ شده این متن، امضا «خوان دِ لاکوزا» را دارد که نویسنده هر از چندگاه به عنوان اسم مستعار از آن استفاده میکرده است، اسمی که متعلق به یک کاشف و نقشه بردار قدیمی اسپانیایی است. رولفو تعدادی از عکسهای «کاستیلو دِ تیو» و وراکروز را در روزنامه گردشگری «ماپا» که تحت نظارت شرکت لاستیکسازی «گودریچ ـ ازکادی» بود منتشر میکند. رولفو خود مسئول این شماره ویژه روزنامه بوده و احتمالاً این داستان کوتاه را با این فکر نوشته است که آن را همراه با عکسهای خود منتشر کند. انتخاب عکسهای رولفو از منطقه باستانی «کاستیلو تییو» شامل قطعات روایتی نیز میباشد.
«دفترچه یادداشت خوان رولفو» مجموعهای است بیهمتا از آثار منتشر نشدهاش که در موارد متعددی، این نوشتهها ناتمام مانده است. مجموعه که در 1994 بهدست آمد و تحت نظارت بیوه رولفو قرار داشت، مراحل خلاقیت رولفو را به خوانندگان نشان میدهد. متونی که در دفتر یادداشت رولفو نوشته شده بود به صورت گلچین انتخاب گردید که شامل قسمتهای اولیهِ «پدرو پارامو»، فیلمنامه، بخشهایی از رمانهایی است که نویسنده شروع کرده امّا هرگز به اتمام نرسانده و همچنین نوشتههای دیگر. نُه نوشتهای که از این مجموعه استخراج و اینک در دسترس قرار گرفته است، از آثار بینظیر و خلاقه در ادبیات رولفو است که ساختاری روایتی داشته و میتواند به صورت یک متن داستانی مورد توجه قرار گیرد.
«پس از مرگ»، «عمه سسیلیای من» و «کلئوتیلده»
شامل بخشی از مطالب مندرج رولفو در دفترچه یادداشت او با عنوان «راهی به سوی رمان» است که به صورت قطعاتِ ادبیِ مستقل، پذیرفته شده است، هر چند هنوز به نظر میرسد میتواند از نظر مکان، آدمها و موضوعاتِ آن با کتاب «پدرو پارامو» ارتباط داشته باشد.
سه نوشتهِ ویژه و جالب که در اینجا ذکر میشود «پدرِ من» متنی است شدیداً خصوصی. در آن راوی به صورت اولین شخصی است که میخواهد خشونتِ مرگِ پدرش را درک کند، هرچند به نظر میرسد که در این قطعه، صدایی از پدرو پاراموی جوان و بیگناه به گوش میرسد. خواننده در اینجا، مرگ پدرِ خوان رولفو را که در دوران انقلاب مکزیک و در شش سالگیاش با گلوله به قتل رسید و درد و رنج او را میبیند. این، داستانی است واقعی و نه بر مبنای تخیل.
«مثل دیروز»
جدال یک کشیش محلی را برای مقاومت در برابر وسوسه زیبایی خیرهکننده «سوزانا سن خوان» شرح میدهد. کشیشی که اسمش «پدر- ویلالپاندو» است که البته ارتباطی با کشیش وصف شده «پدر- رنته ریا» در اولین رمان رولفو ندارد که وظیفهاش انجام مراسم دینی برای ازدواج دوّم پدرو پارامو بوده است.
دو نوشته دیگر در دفتر یادداشت رولفو وجود داشته و در زمره داستانهای دستنویس به شمار میرود یکی با عنوان «او در جنگ و گریز بود» که هرازگاهی به نام «آفتاب گردان» نیز شناخته شده است. این روایت، اکتشافی است در معبر زمان، در لحظهی مرگ که یادآور اثر معروف نویسنده آمریکایی «آمبروس بیرس[36]» بنام «حادثهای در پل اوئل کریک» است که ساختار آن بعدها توسط نویسنده آرژانتینی «خورخه لوئیس بورخس[37]» برای نوشتن «معجزه پنهانی[38]» مورد استفاده قرار گرفت.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
«توقف آنژل پینزون» بخشی از دستنویس رولفو است که با عنوان «محدوده کوهستان[39]» نوشته شده است. رمانی که رولفو روی آن کار میکرد بدون اینکه هرگز آن را به پایان برساند. او پس از سال 1955 بارها راجع به این رمان مصاحبه کرده بود و خبرنگاران و منتقدان امیدوار بودند که نویسنده معروف، آن را منتشر کند. و سرانجام، «کاشف»، قطعه دوم از گلچینی که در دفتر یادداشت خوان رولفو به عنوان «داستان دست نوشته» ظاهر شد و نگاه فریبندهای به هویت نژادی در مکزیک داشت. داستان، آنطور که یکی از منتقدان گفته است، احتمالاً عکسالعملی است در برابر قتل عام دانشجویان معترض محلّه «تلاتلولکو[40]» در سال 1968 که از نظر ترتیب زمانی، آخرین قطعهای است که اخیراً از نوشتههای رولفو انتخاب شده است.
دفتر یادداشت، هنگام پیدا شدن در سال 1994 بحثهای مفصلی را برانگیخت. «کلارا آپاریسیو دِ رولفو» بیوه رولفو با لحنی که حاکی از دلتنگی است یادداشتی را برای خوانندگان این مجموعهی منتشر نشده مینویسد: «به نظرم آنچه که انجام میدهم کاری است وحشتناک. این احساسی است که برخی از افرادی به من دادهاند که با آنها درباره انتشار متن نوشتههای خوان رولفو مشورت کردهام، نوشتههایی که در دفترچه یادداشتش ثبت شده است. من فکر میکنم امکان چنین کاری وجود دارد.» دفترچه یادداشت خوان رولفو را آنطور که بیوهی نویسنده میگوید باید به عنوان تهاجمی به درون جهان خلاق یک نویسنده مردمی تلقی کرد. در هر حال «دونا کلارا» در برابر وسوسه اختفاء این یادداشتها که شوهرش به دقت، هنر خود را در آن به نمایش گذارده بود مقاومت میکند، امّا برای فرستادن آن به چاپخانه تصمیمی نمیگیرد.
گزیدهای از کتاب “خروس طلایی و نوشتههای دیگر”
واکنش کلارا در برابر بدگویانش، کاملاً محبتآمیز است. او اهمیت تصمیمگیریاش را در حالی که احساس میکند در نهایت لازم است این گنجینه ادبی را که شوهرش برایش به ارث گذاشته است با دیگران تقسیم کند، میگوید: «امّا گهگاه، هر زمان که به صفحات این یادداشتها نگاه میکنم، هر کلمه آن، هر جمله آن، لبریز از تجربیاتِ زندگی و احساس است، احساسی که مرا وادار میکند نیاز درون خود را به سهیم شدن در این داستانها که سرشار از اوست… منعکس کنم.» البته، ممکن است بعضی از آنها که انتشار یادداشتهای خوان رولفو را درخواست میکردند از این گلچین تعجب کنند، زیرا کتابی است که میراث ادبی رولفو را در ماوراء دو کتاب دیگرش قرار میدهد، و اعتبار و پرستیژ تازهای را برایش به ارمغان میآورد. عقیده بر آن است که «خروس طلایی و نوشتههای دیگر» خوان رولفو مجموعه بینظیر و باارزشی است که گواهی بر آن دارد خوان رولفو شایسته آن است که جاودانی شود. زیرا هر بخش این کتاب آکنده از نشانههای وجود اوست.
[1]. Jalisco
[2]. Cristero
[3]. Cuadalajara
[4]. Goodrich-Euzkadi
[5]. Porfirio Diaz
[6]. Venustiano Carranza (1920 – 1859) یکی از رهبران اصلی انقلاب مکزیک در رژیم انقلابی. «ویکتوریانو هوئرتا» را در 1913 شکست داد. از 1920-1917 رئیس جمهور شد و در این سال به قتل رسید.
[7]. Cristero revolt شورش یا قیام کریسترو که بنام «کریستیادا» نیز شناخته میشود مبارزه وسیعی است در ایالات غربی مکزیک (1929-1926) بر علیه سیاست غیرمذهبی، ضدکاتولیک و ضد روحانیون دولت مکزیک. شورشیان خود را هواداران مسیح میدانستند و میگفتند برای او میجنگند. این شورش از طریق گفتگوهای دیپلماتیک پایان یافت.
[8]. PRI
[9]. Vicente Fox
[10]. PAN
[11]. Lazaro Cardenas
[12]. Diego Rivera (1957-1886) نقاش برجسته مکزیکی. از آثار معروف او «انسان»، کنترلکننده جهان، تاریخ مکزیک را میتوان نام برد. به سبک کوبیسم و سپس پست مدرنیسم روی آورد ولی سبک بیهمتای خود را نیز دارد. او که مارکسیست بود در 1922 به حزب کمونیست مکزیک پیوست. میزبان لئون تروتسکی و زنش گردید که به مکزیک تبعید شده بودند. در دوران آشوب بهسر میبرد و زندگی ناآرامی داشت. تحت نفوذ آثار پیکاسو و پل سزان قرار داشت. نقاشیهای دیواری او معروف است.
[13]. برای مثال روزنامهنگارِ تصویری «ناکولوپز» که بیماریهای اجتماعی متعددی از مکزیکوسیتی را مستند کرد و یا فیلم جوان و ملعون ساخته شده در سال 1950 توسط کارگردان اسپانیایی «لوئیس بونوئل» را که توانسته بود در جنگهای اروپا به مکزیک پناهنده شود میتوان ذکر کرد. در همین حال «کتاب مرثیه» که در سال 1962 توسط «روزاریو کاستلانوس» نوشته شد یکی از مثالهای ادیبانهای است درباره شکست ایدههای انقلاب مکزیک.
[14]. برای تاریخ وقوع ماجرا در دو فیلمی که از رمان اقتباس شده است روش ملموستری انتخاب گردیده است. خروس طلایی نشان میدهد که همراه با اسب، از اتومبیل نیز استفاده شده و توپهای مربوط به اوایل دهه سال 1930 نیز در آن دیده میشود. در فیلم «قلمرو خوشبختی» که در سال 1985 ساخته شد عملیات را در زمان معاصر جدیدتری نشان میدهد که احتمالاً اواسط دهه 1980 است.
[15]. Dionisio Pinzon
[16]. Bernarda Cutino
[17]. La Caponera
[18]. Bajio
[19]. Guanajuato
[20]. Queretaro
[21]. Aguascalientes
[22]. تعدادی از شهرهایی که در خروس طلایی ذکر گردیده است در یکی از مهمترین رمانهای انقلاب مکزیک نیز به آن اشاره شده است. رمان ستمدیدگان که در سال 1915 توسط «ماریانو آزوئلا» نوشته شده است این نقاط را معرفی میکند. این ارتباط تلاش دیگری از طرف نویسنده است برای پیوند رمان خود با مفهوم و شالوده انقلاب مکزیک.
[23]. San Miguel del Milagro
[24]. Saint Michael of the Miracle
[25]. Tlax Cala
[26]. Cacax Tla
[27]. Saint Michael میکائیل مقدس فرشتهای است که ادیان یهودی، مسیحی و اسلام به آن اعتقاد دارند در روایتهای کاتولیک روم، ارتودکس شرقی، آنگلیکان و لوتران او را مکائیل مقدس یا فرشته مقرب میدانند.
[28]. رولفو همیشه در معرفی کلیسا و دولت روش غیرمستقیمی ندارد «زمینی که به ما دادهاند» برای مثال ادعانامهای است کوبنده و تلخ از خلأیی که بین لفاظی سیاسی تقسیم اراضی و جنبشهای واقعی وجود دارد در همین حال ساکنین پدرو پارامو که رنجور و پژمرده در برزخی بین بهشت و جهنم قرار گرفتهاند بطور مداوم به احساسات مذهبی «پدر، رنتهریا» داورِ رسمی کلیسای کاتولیک در شهر «کومالا» متوسل میشوند.
[29].Mariachi موسیقی سنتی مربوط به قرن 18 در غرب مکزیک است دسته موزیک ماریاچی معمول شامل نوازندگانی با ویلن، گیتار و ترومپت است.
[30]. این رمان قبلاً «امپراطوری خوشبختی» نیز نام گرفته بود ولی در نهایت به همین اسم خروس جنگی که تیتر اصلی رولفو بوده به چاپ رسیده است.
[31]. این نامه را خوان رولفو در سال 1944 تا 1950 به نامزد یا همسرش مینویسد، که در سال 2000 در مکزیکوسیتی به چاپ میرسد.
[32]. این روایت، اخیراً در نقاط مختلف، چاپ و منتشر شده است.
[33]. حداقل سه نوشته او پس از مرگ نویسنده در روزنامههای مکزیکوسیتی چاپ گردید.
[34]. Ruben Gamez کارگردان مکزیکی که فیلم کمدی درام 42 دقیقهای «فرمول پنهانی» را در سال 1965 براساس سناریوی رولفو در مورد کوکاکولا ساخته است.
[35]. Clara Aparicio Reyes
[36]. Ambrose Bierce (1914-1842) روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی، پیرو مکتب رئالیسم ادبی. قلم تندی داشت و به همین دلیل به او پیرس تلخ میگفتند. پیرس چهار سال در جنگهای داخلی آمریکا شرکت داشت. در هفتادسالگی به مکزیک رفت و به شورشیان مکزیک به رهبری پانچوویلا پیوست. نوشتههای او کوتاه و بیشترِ جستار داستانهایش درباره جنگ و ارواح مردگان است. از سال 1914 دیگر خبری از او به دست نیامد.
[37]. Jorge Luis Borges
[38]. Secret Miracle
[39]. Mountain Range
[40]. Tlatelolco قتل عام تلاتلولکو، کشتار دانشجویان معترض و مردم عادی توسط ارتش و پلیس در اکتبر 1968 در میدان «تِرِس کولتوراس» واقع در مکزیکوسیتی است.
[41]. Potrero Hondo
[42]. Don Secundino Colemenero
[43]. Peso واحد پول مکزیک
[44]. Navegantes
[45]. Calf roping نوعی نمایش سوارکاری است که در آن اسب سوار با کمند گوسالهای را میگیرد و دست و پایش را با طناب میبندد.
[46]. Zopilote Mayado
[47]. San Marcos
[48]. Aguascalientes در شمال شرقی مکزیکوسیتی. با ساختمانهای دوران استعمار اسپانیاییها
[49]. Teocaltiche شهری در ایالت خالیسکو مکزیک با جمعیتی حدود سی و شش هزار نفر
[50]. Arandas شهری در غرب مکزیک
[51]. Chalchi Comula شهری در ایالت پوئبلای مکزیک
[52]. Zacatecas شهری در شمال مکزیک مرکزی دارای معادنی که در قرن 16 توسط استعمارگران اسپانیایی بهرهبرداری میگردید.
[53]. La Caponera کنایه از مرغ در قفس
[54]. Canela جایی که شربت تهیه شده از عصاره نیشکر به فروش میرسد.
[55]. Chicontepec در شمال ایالت وراکروز مکزیک با مساحتی حدود هزار کیلومترمربع و پنجاه و چهار هزار نفر جمعیت واقع شده است.
[56]. Chihuahua مرکز ایالتی در شمال مکزیک به همین اسم، کلیسای اسپانیایی آن معروف است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.