مجموعه اشعار شیرکو بیکس ترجمۀ رضا کریم مجاور
گزیدهای از متن کتاب
تو چگونه مرا یافتی ای دختر خوب؟
وقتی شهر من
با خیابانها و کوچهها و نشانیهایش غریبی میکند
تو چگونه مرا یافتی ای دختر خوب؟
وقتی خانهام را غبار غم دربر گرفته است
تو چگونه مرا یافتی ای دختر خوب؟
وقتی تنهایی نگذاشته کسی ببیندم
تو چگونه مرا یافتی ای دختر خوب؟
تنها و تنها یک احتمال هست
و آن اینکه
یکی شعر من
در دل تو خزیده و
چنان شیفتهات شده
که نتوانسته راز مرا پیش آن دو چشم سبز
فاش نکند
میدانم شعر من به او گفته:
«در پی من بیا
نشانی او پیش من است
تنها شعر و خدا
نشانی او را میدانند
پس در پیام بیا!»
سلیمانیه 28/1/2013
مولانا را که میخوانم
صوفیوار به کنج خلوت میخزم
و در خلوت
خیام را که میخوانم
از خلوت برون آمده و با باده روبهرو میشوم
من در میان خلوت و میخانه
خود را به پوچی بخشیدهام!
سلیمانیه 12/2/2013
پیپ چرچیل را لای لبهایم گرفتم
پیپ گفت:
«مرا سر جای خود بگذار و ادای کسی را درنیار!»
کلاه چارلی چاپلین را بر سرم گذاشتم
کلاه گفت:
«من مال تو نیستم
مرا بردار و ادای کسی را درنیار!»
موهایم را مثل موهای هیتلر شانه کردم
موها گفتند:
«ما را هرچه زودتر به حالت خود برگردان!»
سبیلام را به شکل سبیل استالین درآوردم
سبیل گفت:
«مرا یا بتراش
و یا به حالت اول برگردان!»
سلیمانیه 29/12/2012
دیر آمدی دلبر من!
دیر آمدی
تو تازه در آغاز طلوعی و
من واپسینپرتو غروب احتضارم
دیر آمدی دلبر من!
دیر آمدی…
پاییز 2012
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.