گزیده ای از کتاب گذشته چراغ راه آینده
«ما بايد از آن چيزهايى سخن به ميان آوريم كه همه مىدانند و كسى را ياراى گفتن آن نيست.»
تولستوى
از نامه او به كنگره صلح استكهلم
در آغاز کتاب گذشته چراغ راه آینده می خوانیم
سخن ويراستار 3
آغاز سخن 9
- اشغال نظامى ايران به وسيله متفقين 11
اوضاع جهان در آستانه اشغال نظامى ايران 11
اوضاع اقتصادى و سياسى ايران در دوران حكومت رضاشاه 24
هدفهاى استراتژيك متفقين در ايران 88
- سقوط ديكتاتورى رضاشاه و برقرارى آزادى نسبى 93
سوم شهريور و حوادث آن 93
استعفاى رضاشاه و كنارهگيرى او از سلطنت 98
املاك اختصاصى، ثروت و منابع درآمد رضاشاه 108
مطبوعات و سقوط ديكتاتورى 126
- كارنامه دولت فروغى 131
انتخابات دوره سيزدهم 143
تشكيل حزب توده ايران 155
محاكمه جلادان نظميه رضاشاه 165
اوضاع عمومى كشور: ورشكستگى اقتصادى و شيوع قحطى، بيمارى و فقر عمومى در
سرتاسر كشور 173
بلواى ساختگى 17 آذر 1321 180
مستشاران آمريكايى در ايران 186
رشد و اعتلاى نيروهاى دموكراتيك در ايران 196
- امتياز نفت شمال ايران 221
- اوضاع سياسى كشور در آستانه نهضت دموكراتيك آذربايجان 255
- نهضت دموكراتيك آذربايجان 275
آذربايجان در دوره ديكتاتورى رضاشاه 275
آذربايجان پس از سقوط رضاشاه 280
تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان 287
كنفرانس مسكو 359
آذربايجان در نخستين ماههاى استقرار حكومت ملى 367
حكومت ملى و حل مسئله ارضى در آذربايجان 375
تشكيل اولين كنگره دهقانى 380
- دولت «حسننيت» قوامالسلطنه و «حل مسالمتآميز» مسئله آذربايجان 387
احمد قوام (قوامالسلطنه) كى بود؟ 387
مذاكرات قوامالسلطنه با استالين و مولوتف در مسكو 392
انعكاس عدم تخليه ايران در ميان مردم كشور، مجامع بينالمللى و قدرتهاى بزرگ جهانى 397
قوامالسلطنه و حل مسئله آذربايجان 416
سازش قوام با حكومت ملى آذربايجان و امضاى موافقتنامه 425
تشديد فعاليتهاى استعمارى در جنوب كشور 432
«نهضت جنوب»: هوس «دموكراسى و عدالت اجتماعى» خان را بىقرار كرد! 443
چرا نهضت آذربايجان شكست خورد؟ 487
- اوضاع ايران پس از شكست نهضت آذربايجان 501
حزب توده ايران و احزاب آزادىخواه پس از شكست نهضت آذربايجان 501
كردستان و شكست نهضت آذربايجان 515
انتخابات دوره پانزدهم مجلس شوراى ملى 517
تشديد رقابت انگلستان و آمريكا در ايران 527
محمدرضاشاه پهلوى در صحنه سياست 533
افزايش فشار و اختناق و خطر برقرارى ديكتاتورى، اوج مبارزات ملى ضد استعمارى 541
حادثه 15 بهمن 1327 555
- نهضت مردم ايران براى ملى كردن نفت در سراسر كشور 573
رد قرارداد «گسـگلشائيان» و تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور 573
ترور رزمآرا و انعكاس خبر ملى شدن صنعت نفت در جهان 589
حزب توده ايران و مبارزه براى 602
- دكتر مصدق بر سرير قدرت 621
قيام ملى سىام تير و نخستوزيرى مجدد دكتر مصدق 656
تشديد فعاليت مشترك انگليس و آمريكا و ارتجاع داخلى براى سركوبى نهضت ملى ايران 682
- كودتاى 28 مرداد و شكست نهضت ملى و استقرار ديكتاتورى نظامى در ايران 713
مسئوليت جبهه ملى در شكست نهضت ملى ايران 718
مسئوليت حزب توده ايران در شكست نهضت ملى ايران 722
- كشور ما پس از كودتاى 28 مرداد 745
نمايه تفضيلى 761
كتاب «گذشته چراغ راه آينده است» كه اينك چاپ ويراسته آن به خوانندگان ارائه مىشود، بىترديد در ميان كتابهاى سياسى مربوط به دوره تاريخ 1331-1320 از منابع يگانه و منحصر به فرد بهحساب مىآيد، تا ساليان همگان بر اين تصور بودند كه اين كتاب نگاشته سازمانى سياسى و كار گروهى است، اما امروز مىدانيم كه اين اثر نگاشته مردى فرهيخته، تاريخنگار و فروتن است كه گوشه گرفته و دوست دارد كه كماكان پوشيدهنام بماند و اسمش زينتبخش اثرش نگردد، نويسنده با حوصلهاى شگرف و قابل ستايش تمام نشريات، روزنامهها، اعلاميهها و بيانيههاى دوره مورد نظر را بهدقت كاويده و با گزيدهگرايى تلاش كرده با بهرهجويى از اين منابع پرتوى بر اين دوره بيندازد. ترديد نيست كه اين اثر نيز همانند هر كار پژوهشى ديگر خالى از نقايص و مبرا از عيب و كاستىها نيست، مثلا عدم توجه نويسنده به حوزههاى اجتماعى و فرهنگى اين دوران دوازده ساله و تأثيرات تحولات سياسى اين سالها بر اين حوزهها بهويژه در حوزه تفكر و انديشه كه موجب اوجگيرى ادبيات رئاليسم سوسياليستى از ادبيات دوره استالين در ايران شد، هرگز مورد توجه نويسنده قرار نگرفته، از سويى تأثيرات فرهنگى بر تحولات سياسى نيز چندان مورد نظر صاحب اثر نبوده، تكيه بيش از حد كتاب بر منابع روزنامهاى و مجلات، اگرچه شايد دليل آن كمى منابع مكتوب يا شفاهى بوده است. در خلال كتاب بهخوبى آشكار مىشود كه نويسنده گرايش يا تمايلاتى به انديشههاى چپ دارد و اگرچه در بخش عمدهاى از كتاب با سياستهاى اتحاد جماهير شوروى آن روز در ايران همسويى نشان مىدهد و لاجرم به تأييد سياستهاى حزب توده نيز مىپردازد، اما آنجا كه روشهاى اپورتونيستى حزب توده و پيروى بىچون چرا و چشمبسته اين حزب از همسايه شمالى آشكار مىشود، جانب انصاف وبىطرفى تاريخنگارى را رعايت و به نقد سياستهاى شوروى و حزب توده مىپردازد. اين كتاب با قرائنى كه نشانههاى آن نيز در كتاب كم نيست، در نيمه اول دهه پنجاه شمسى نوشته شده. كتاب نخستين بار توسط انجمنهاى دانشجويى در اروپا در دو جلد
منتشر شد و در سال 1356 با اوجگيرى چاپ كتابهاى موسوم به «جلد سفيد» با حروف ريز در دو جلد منتشر و بارها تجديد چاپ شد، از دهه شصت به بعد دو چاپ آراستهتر از اين كتاب ارائه شد، نخست چاپى كه در دهه شصت با ويراستارى بيژن نيكبين همراه با نمايه توسط انتشارات نيلوفر عرضه شد و ديگرى چاپ انتشارات ققنوس كه ويراسته و بىغلط اما بدون نمايه مكرر چاپ شده است.
چاپى كه اينك عرضه مىشود، اميد داريم نسبت به چاپهاى پيشين داراى مزاياى بيشترى باشد، سراسر متن بر اساس روشهاى رسمالخطى امروز ويراسته شده، ضبط برخى اسامى كه ايراد اصلاح شده، متن بارها نمونهخوانى شده تا عارى از اغلاط حروفنگارى باشد و نمايهاى تفضيلى براى كتاب فراهم شده كه نخستين بار است به اين شيوه براى كتابى تاريخى فراهم مىآيد، اين نمايهها مىتواند با توجه به مرجعيت كتاب راهنمايى مناسب براى پژوهشگران و محققان تاريخ معاصر باشد. در پايان جا دارد از زحمات ناشر فرهيخته كتاب آقاى عليرضا رئيسدانايى سپاس ويژه داشته باشم كه در اين وانفساى بحران فراگير كاغذ، سرمايه نقد خود را صرف نسيه نشر كتاب مىكند، همچنين از آقاى نيكبخت، حروفنگار محترم و اهل ذوق كتاب كه صبورانه كژتابىهاى مرا تاب آوردند و تلاش دارند تا متنى پيراسته، با حروفنگارى زيبا و چشمنواز عرضه كنند نيز تشكر خاص دارم، اميد دارم ويراست جديد اين اثر مورد عنايت و توجه دوستداران تاريخ ايران قرار بگيرد.
فريد مرادى
تابستان 1391
آغاز سخن
«ما بايد از آن چيزهايى سخن به ميان آوريم كه همه مىدانند و كسى را ياراى گفتن آن نيست.»
تولستوى
از نامه او به كنگره صلح استكهلم
اوج نوين جنبش آزادى در كشور ما از پس سالهاى تلخ تجربه و آزمايش، نامرادىها و ناكامىهاى پىدرپى نهضت آزادى ايران به بهاى از دست رفتن نسلى كه برگزيدهترين و شايستهترين فرزندان خلق ـ كه به واقع بزرگترين سرمايه ملى ما بودند ـ و تشديد فشار و اختناق كممانند و توانفرسايى از جانب ارتجاع داخلى و امپرياليسم بر مردم ستمكش ما به حق مىبايست مبارزين راه آزادى كشور را به اين نتيجه برساند كه براى پيروزى بر دشمنان آزادى خلق و سرسپردگان استعمار و اجتناب از ناكامىهاى ديگر داشتن مشى صحيح انقلابى ـ مشىاى كه با اتكاء بر تجربيات انقلابى ـ تاريخى كشور ما و دستاوردهاى ملل سراسر جهان در راه نيل به آزادى و دموكراسى و استقلال تنظيم گردد ـ نيازى قطعى و حياتى است.براى داشتن چنين مشى صحيح انقلابى بايد پيش از همه دورنماى كم و بيش روشنى از مبارزات گذشته مردم كشور در برابر مبارزين قرار گيرد، تا راه آينده را روشن نمايد. بدون آموختن و تجارب و سنن انقلابى رهروان آزادى مردم ايران، بدون بررسى نسبتآ گستردهاى از گذشته و آگاهى از نكات مثبت و منفى تلاش گذشتگان، مبارزين امروز نمىتوانند ادامه دهندگان راستين مبارزه پيشينيان باشند. حال آنكه ريشه نهال آزادى كه امروز در بطن اجتماع ما رشد مىكند در گذشته ما، در تاريخ ماست و نهالى كه پيوند خويش را با ريشهاش بگسلد، محكوم به زوال و نيستى است.در ربع قرن اخير كسانى كه اين مسئوليت اساسى را به گردن گرفته و براى انجام آن امكان و فرصت كافى نيز دارا بودهاند، خواه بر اساس منافع شخصىو خواه براى مراعات منافع ديگران، نه تنها از روش ساختن حوادث و مبارزات گذشته و بيان حقايق خوددارى نمودهاند بلكه در مواردى به تحريف حقايق و جعل تاريخ نيز پرداختهاند.لذا اين وظيفه به گردن كسانى مىافتاد كه مسئوليت تاريخى خود را در برابر نسل حاضر و مبارزان جوان راه دموكراسى و آزادى خلق ما بفهمند و با تحمل سختىها و دشوارىها گامهايى هر چند نارسا و كوچك در اين راه بردارند.تنها هدف مقدسى كه ما را در تنظيم اين كتاب و جمعآورى اسناد ومدارك و كسب خبر و نظر از مبارزينى كه خود در جريان حوادث دخالت داشته و شاهد آن بودهاند ـ شهادتى كه حكم تاريخ را دارد ـ تشويق كرده، كمك به روشن ساختن دوره بسيار مهمى از تاريخ معاصر كشور ماست تا چراغ راهنمايى براى جويندگان حقيقت و رهروان راه آزادى و دموكراسى و استقلال كشور ما باشد.مردم ما براى كسب اين تجربيات بهاى بس گرانى پرداختهاند. لذا براى دورى از تكرار اشتباهات و گمراهىها و براى اينكه حداقل قربانى در وصول به مقصود داده شود، بايد تجربيات پيشينيان در اختيار آيندگان قرار گيرد. زيرا براى مبارزين راه آزادى و دموكراسى تنها داشتن صداقت و نيّت پاك و آمادگى براى بذل جان و مال در رسيدن به هدف مقدس رهايى مردم از قيد اسارت ارتجاع و استعمار بسنده نيست. راه را بايد به درستى شناخت و تجربيات تلخ و شيرين پيشينيان را به دقت و صحت آموخت. بديهى است بدون آنكه بدانيم چرا مردم ما در مبارزهاى شكست خورده و در پيكار ديگر پيروز گرديدند، امكان پيشروى نداريم.ما بر اين باوريم كه تهمت و افترا و ناسزا به نويسندگان اين كتاب دردى را دوا نمىكند و به روشن شدن حقايق تاريخى كمترين مددى نمىرساند. اما اگر مدارك ارزندهاى ارائه شود كه نادرستى پارهاى از نظرات بيان شده در اين كتاب را به اثبات رساند، با سپاسگزارى از كسانى كه ما را در رسيدن به مقصود يارى كردهاند، از آنها استفاده خواهيم كرد.اما آنچه از مناديان آزادى، رنجبران جهان و طرفداران واقعى ملل زير ستم و اسير انتظار داريم اين است كه آنها نيز از گذشته پند گيرند و تذكرات دوستانه و صادقانه ما را كه ناشى از نامرادىهاى جنبش آزادى ايران است با خوشنودى پذيرا شوند. زيرا در هر حال اين وظيفه ماست كه مصالح مردم زحمتكش خود را بىپرده و آشكار بيان كنيم و راه نجات مردم ايران را هموار سازيم. «ما على الرسول الابلاغ.»
جامى
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.