گزیده ای از کتاب بازآفرينى واقعيت
مجموعه 27 قصه از 27 نويسنده معاصر ايران
در آغاز کتاب بازآفرينى واقعيت: مجموعه 27 قصه از 27 نويسنده معاصر ايران، می خوانیم
فهرست
صادق هدايت: زنى كه مردش را گم كرد 25
بزرگ علوى: گيله مرد 59
صادق چوبك: كفترباز 89
م. ا. بهآذين: يك روز 105
عبدالرحيم احمدى: مارافساى 139
سيمين دانشور: صورتخانه 171
جلال آل احمد: جشن فرخنده 201
ابراهيم گلستان: مد و مه 225
بهرام صادقى: سراسر حادثه 247
تقى مدرسى: شب بارانى 297
غلامحسين ساعدى: خاكسترنشينها 339
جمال ميرصادقى: برفها، سگها، كلاغها 367
غ. داوود: پوكر روباز 393
اسلام كاظميه: جشن عروسى 407
فريدون تنكابنى: ماشين مبارزه با بىسوادى 425
مهشيد اميرشاهى: نام، شهرت، شماره شناسنامه… 435
نادر ابراهيمى: باد، باد مهرگان 455
هوشنگ گلشيرى: مردى با كراوات سرخ 497
احمد محمود: شهر كوچك ما 521
ناصر تقوايى: روز بد ــ عاشورا در پائيز 541
محمود دولتآبادى: هجرت سليمان 563
امين فقيرى: گرگ 617
جواد مجابى: نوعى حالت چهارم 631
احمد مسعودى: كار 657
رضا دانشور: آنچه فردا بينى و پسفردا بينى و پسانفردا 675
اسماعيل فصيح: عقد 689
اميرحسين روحى: بر مزارى بيدار 711
پيوست 719
مقدمه جديد
بازآفرينى ديگر
اين كتاب چهرهنماى گروهى از بهترين نويسندگان ايرانى و در حقيقت تماشايى تاريخى از پنجاه و اندى سال داستاننويسى جديد ايران است. نمودارى است از تحولات اسلوب و انديشه در آثار قصهنويسان برجسته فارسى. بيستوهفت قصه، با شكل جديدى كه خود حاصل تغيير اشكال سنتى قصهنويسى فارسى است و در پرتو آشنايى با پيشرفتهترين اشكال قصه كوتاه مغرب زمين، در قرن بيستم، پديد آمده است.
پيش از اين دوره، در درازناى سدهها، در ايران نقلها و حكايات شكل روايى ويژهاى داشت كه شباهت گهگاه آن با صورتهاى جديد، اغلب تصادف محض است. تحول صورت قديم بهصورت جديد يكى از نتايج فرهنگى انقلاب مشروطه ايران (1285 شمسى) و مرهون ابداعات قلمهاى بىشمارى است كه در ميان آنها قلم چهار نويسنده پيشرو شاخصتر است: عبدالرحيم طالبوف، حاج زينالعابدين مراغهاى، علىاكبر دهخدا و محمدعلى جمالزاده. اينان به شكل مَفصَلى بين قصه سنتى و قصه مدرن كشور ما قرار گرفتهاند.
هر چند اشارات يا تفسيرهاى كوتاهى كه در پيشانى قصهها آوردهايم خواننده را در مسير داستاننويسى امروز ايران قرار مىدهد ولى از نظر شناخت بهتر ريشهها و انگيزهها، سيرى در تاريخ ادبيات داستانى ما ضرورى است. مىتوانيم حداقل دور كوتاهى در سرگذشت داستاننويسى ايران بزنيم تا مدخل اين كتاب را ساخته باشيم.
در سنت كلامى ايران، قصهنويسى كمتر بهعنوان هنرى مستقل تلقى شده است. از قصهها گاه با احساس تحقير ياد مىكنند. آرى، در افسانه كودكانه نيز (حتى) سرها و پندها نهفته است. نثرنويسى فنى وابسته، يعنى يك وسيله، براى عرضه آموزههاى اخلاقى و معارف حكمى و از اين قبيل بهشمار مىآمد و اگر در ضمن كار حكايتى مىآمد، بيشتر به قصد روشنگرى موضوع بود، تا حكمتى كلى يا ايقانىشخصى را براى خواننده (يا شنونده) فهميدنىتر سازد: از اين قبيل است بيشتر قصههاى كليله و دمنه و گلستان… كه بيشتر بهمثابه تمثيلاتى در توضيح نظريهاى خاص بهكار رفته است… برعكس در شعر، از آنجاكه اين ملت شعردوست آن را فىنفسه هنرى روحانى و عالى مىشناخت، بهترين داستانهاى ايرانى، حكايات شاهنامه، ويس و رامين، هفت پيكر، خسروشيرين نظامى، و برخى قصص عطار و مولوى به زبان شعر بيان شده است. شاعران، شعر را براى نمايش هنر داستانگويى خويش بهكار گرفتهاند.
قصه به قصد قصهگويى محض، نصيب عوام بود: از هزارويكشب، رموز حمزه و سمك عيار تا اسكندرنامه، شيرويه نامدار، حسين كرد و امير ارسلان بهاصطلاح مرسوم در ايران «نقل» هستند كه غروبهاى خستگى يا شبهاى دراز و ملول قوم ايرانى را طراوتى مىدادهاند. در اين نقلها اساسآ جنبه شفاهى بر جنبه كتابى مىچربيد و شگردهاى هنر مكتوب، به تصادف در آن راه مىيافت و به ارزشهاى كلام و ساخت و ساز عبارات و شكل و قالب عنايتى نبود.
آنگاه از پس قرنها، دوران بيدارى ملى مىرسد. دورانى كه منجر به انقلاب مشروطه و حكومت قانون مىگردد. از اواسط قاجاريه با ترجمه آثار داستانى مغربزمين، ناگهان قصه بهعنوان هنرى كه مىتواند بر جماعت اثرى سازنده نهد، مورد اقبال قرار مىگيرد. طبعآ به سياق همان ترجمهها و به تقليد آنها رمان تاريخى و نمايشنامه انتقادى و طنزآميز فارسى نيز بهوجود آمد: از اين شمارند رمانهاى تاريخى مثل شمس و طغرى و عشق و سلطنت، يا نمايشنامه انتقادى از قبيل عروسى جناب ميرزا يا حكومت زمانخان. در همين فاصله داستان اجتماعى نيز متولد شده بود. قصهنويسان با توجهى دوگانه، كه از سويى عنايت به «اجتماعيات» بود و از سويى توجه به داستاننويسى غربى، نخستين داستانهاى اجتماعى را نوشتند. كتاب احمد نوشته طالبوف قديمىترين داستان اجتماعى فارسى است كه با زبان و سبكى ساده تحرير شده است. از سياحتنامه ابراهيمبيگ نوشته زينالعابدين مراغهاى كه دومين داستان اجتماعى دوران بيدارى بهشمار مىآيد مىتوان تكههاى مستقلى استخراج كرد كه داراى شكلى از قصه كوتاه امروزى باشند. دهخدا نيز در برخى قطعات چرندوپرند اگر به ساخت قصه كوتاه نزديك نشده باشد مسلمآ به زبان ساده و سازگار مناسب قصه، دست يافته است. با اين حال، در زمينه قصه كوتاه، فخرپيشگامى محمدعلى جمالزاده را است كه به لطف يك عمر دراز در تمام ادوار ادبى معاصر حاضر و فعال بوده، اما بهترين و پرتأثيرترين اثر خود يكى بود، يكى نبود را در دوران حكومت مشروطه منتشر كرده است. در اين كتاب طى شش قصه گوشههايى از زندگى طبقات گوناگون مردم ايران و چشماندازى از اوضاع اجتماعى كشور، با زبانى ساده و شيرين، و با كاربرد اصطلاحات و تعابير عاميانه، تصوير شده است. تيپسازى جمالزاده در اين كتاب از قبيل فكلى فرنگى مآب، آخوند عربمآب، هوچى سياسى و ويلانالدوله، فتح بابى است براى ورود بعدى نمونههاى مُعرّف اجتماعى به جهان قصه ايرانى است. اما سبك جمالزاده نسبت به پيشينيان او امتياز مهمى ندارد و شگرد داستان نويسى او به گزارش ساده و مرتب يك واقعه خلاصه مىشود. از اينرو گرچه جمالزاده قصههاى خود را با زبان مردم و پيرامون واقعيات زندگى مردم تدارك ديده است، اما عدم اهتمام به جنبههاى ساختارى قصهنويسى، كار او را به شكل مرز مشترك ميان داستاننويسان مشروطه و قصه جديد ايرانى قرار مىدهد. بدينگونه جمالزاده را بيشتر مىتوان حلقه پايان استادان قديمى دانست تا سرفصل نويسندگان جديد.
قصه نوين ايران در واقع با صادق هدايت و همراهان و شاگردانش شكل مىگيرد. به نظر مىرسد كه فروكش آتش مشروطيت و خاموشى بحرانهاى اجتماعى، كه نتيجه سر كار آمدن حكومت مطلقه پهلوى (1304 شمسى) بود، چشم هنرمندان را به درون، به بطن كار هنرى، معطوف كرده باشد. اين اهتمام را هم در شعر مىبينيم (نيمايوشيج) هم در نمايشنامهنويسى (حسن مقدم، گريگور يقيكيان) هم در موسيقى (علينقى وزيرى و ديگران)…
اينك كه هنر، بخت مداخله خود را در صف اول اجتماع از دست داده بود، سعى در قلمرو «نظر»، عمقيابى و شكلبخشى و پرداخت در صورت و محتوا مىتوانست عطش هنرى را سيراب كند. تغييرات جديد اجتماعى نيز عامل تشديدكنندهاى بهشمار مىآيد. تكامل نيروهاى مولد، رشد شهرنشينى و سرمايهدارى دولتى، موجب پيدايش طبقات نوينى در صحنه اجتماع ايران گرديد. فرزندان خانواده متوسط كارمندان، يا ملاكان شهرنشين و بورژوازى نوظهور، كه براى تحصيل به خارج اعزام مىشدند، يا در ايران تحصيلات عالى مىكردند، پس از ختم تحصيل و ورود به صحنه اجتماع، افكار و عقايد ديگرى را در زير ظواهر ساكت اجتماعى مكنون كردند. صادق هدايت سرفصل قصهنويسى جديد ايران و بزرگ علوى، نويسنده پيشگام آن روزگار، از همين طبقات بودند؛ نويسندگانى كه بانى نوعى قصه رئاليستى شدند كه، به مقتضاى زمان، گاه با طنز نمادگرايانهاى تعديل شده است.
اما چون از طنز و نمادگرايى، آن هم در محيطى بسته، سخن مىگوييم نبايد آن را پديدهاى يكسر خودانگيخته دانست. فرهنگ غربى و ترجمههاى آثار داستاننويسان بيگانه يكى از عوامل متشكل اين پديده بهشمار مىآيد. بىشك آشنايى با قصهنويسان و متفكران تلخنگرى چون داستايوسكى، ادگار آلنپو يا كافكا و سارتر و رسوخ نيهيليسم يا عرفانگرايى آلمانى، از نيچه تا هرمان هسه، با روحيه سرخورده نسل جوان دوره ديكتاتورى مناسب درآمد و فضايى از خيال و راز و شئامت به آثار داستانى ما دميد؛ همچنانكه نويسندگان رئاليست غربى نظير ديكنز، موپاسان و چخوف ــ و بعدها همينگوى ــ نيز در شكلگيرى سبك واقعگرا، گزينش مضامين قصه و آدمهاى آن از متن زندگى جارى، بسى نفوذ داشتهاند. اين فضا و اين ساختمان نسل صادق هدايت با ميراث انقلابى مشروطه درهم آميخت؛ يعنى در زير نمادها مىتوان گرده گرايشهاى مشتركى را در آثار داستانى آن نسل و نسل بعدى تشخيص داد: گرايشهاى قومگرا و ضداستعمارى از سويى و ديد انتقادى و اجتماعى اغلب چپگرا از سوى ديگر، توجه به ميراث هنر بومى و در نتيجه توجه به زبان عامه و فرهنگ توده.
تحولات بعدى جامعه ايرانى، همين روند را تا امروز ادامه داده و كاملتر كرده است؛ جنگ دوم جهانى و نتيجه آن در ايران كه اشغال كشور بهوسيله نيروهاى متفقين بود، منجر به تغيير حكومت سختگير به حكومتى لرزان و كمقدرت (در 1320 شمسى) گرديد. در يك فرآيند ده ساله، پيدايى و رشد آزادىهاى دموكراتيك و بيدارى ملى، مبارزات ملى شدن صنعت نفت و سياسى شدن جامعه را در پى داشت. سقوط جبهه ملى (در 1332) و تسلط حكومت تازهاى كه مدرنگرايى غربى را در خدمت نوعى استبداد شرقى قرار داده بود،
در يك دوره بيستوپنج ساله نتايج متضادى در وجوه گوناگون زندگى كشور پديد آورد. از جمله اين نتايج يا عوارض، رشد شهرنشينى و همپاى آن رشد دانشگاهها و مبارزات دانشجويى و روشنفكرى عليه رژيم، تضاد رشد صنايع داخلى با فرهنگ حاكميتى پدرسالار و توسعه نهضتهاى فرهنگى چپ و راست بود. سرانجام انقلاب اسلامى (در سال 1357) با سرنگون كردن رژيم، بسيارى از محرمات بيستوپنج ساله را در ادبيات درهم نورديد و قلم نويسندگان را، در آن واحد، هم به سوى آزادىهاى جديد گشود و هم به وسيله محرمات جديد بست.
تصاويرى از تمام دورانهاى ياد شده تا امروز، در سطوح گوناگون ادبيات و فرهنگ و هنر ايران ثبت شده و به شكل ويژه خود در آثار داستانى فارسى نيز بازتاب يافته است.
و اينك جلد اول كتاب بازآفرينى واقعيت حاوى نمونه آثار بيستو هفت نويسندهاى كه همه آنها پيش از انقلاب سال 1357 بهعنوان قصهنويس تثبيت شدهاند. جلد بعدى، نويسندگانى را كه از آن تاريخ تا به امروز چهره نمودهاند را دربرمىگيرد اما در اينجا دو نكته لازم به ذكر است :
نخست، اين تقسيمبندى فقط از نظر تاريخى صورت پذيرفته است، والا از لحاظ سبك و طرز ساختمان تفاوت بارزى بين آثار اين دو دوره وجود ندارد، جز همان تكاملى كه محصول طبيعى گذشت زمان است.
دوم، بازآفرينى واقعيت گرچه به قصههاى خود جواز قبول داده هيچ قصه خارج از خود را رد نكرده است. فقط اين قصهها براى طرح ما ــ به شرحى كه خواهيم گفت ــ «لازم» بوده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.