گزیده از کتاب صد غزل عاشقانه
چشمانِ تنگ تو يگانه پرتوى است كه
از منظومه متلاشى به من باز مىرسد،
پوست تو مىتپد همچو راهى
كه شهابى در باران پيمايد
در آغاز کتاب صد غزل عاشقانه می خوانیم
پابلو نرودا 5
به ماتيلده نوروتيا 7
صبح 42- 9
نيمروز 65- 43
عصر 93- 67
شب 118- 95
سالشمار زندگى پابلو نرودا 128- 119
به ماتيلده ئوروتيا
بانوى بسيار محبوبم، سرودن اين غزلهاى كممايه چندان دشوار آمد كه اشتياق تقديماش به تو فراتر از پهنه بيشهزار رفت. با خود عهد كردم شعرى بسرايم، و به خوبى مىدانستم ارزش هر كدام را، به يُمن حسن سليقه و لطافت طبع، كه شاعران همه اعصار قافيه را همچو زرگرى، شيشهگرى يا افزارمندى به كار گرفتند تا ضرباهنگى طنينافكن بيافرينند. من با فروتنى، اين غزلهاى چوبين را آفريدم و بر آن جوهر پاك آهنگ نهادم، باشد كه اينگونه به گوش تو باز آيد. من و تو به راه جنگل و شنزار، درياچههاى گمشده، خاكسترهاى پراكنده، آن قطعه چوب پاك را درآمد و رفت آب و باد برگرفتيم. من تنها نقشى زدم، طعنهاى بيش ز معمارى عشق، با تبر، چاقو، تيغ بهر چشمان تو كه مىستايم و مىخوانم. هم از اين دست اين صد عاشقانه را مجموعه ساختم: غزلهاى چوبينى كه برخاستند و زندگى آغازيدند، چون تو در آنها روح دميدى.
اكتبر 1959
. Matilde Urrutia
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.